من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

من شاعرم و جرم من همين است - 20سال تجربه شعر‌در‌گفت‌و‌گو‌ با«‌محمد‌سعيد‌ ميرزايي»

۳۰ بازديد
  ‌محمد‌سعيد‌ ميرزايي

محمد‌سعيد‌ميرزايي‌از برجسته‌ترين و‌تاثيرگذارترين شاعران جوان پس از انقلاب متولد 1355 كرمانشاه است.توضيح و يادآوري جريان سازي‌ گسترده مجموعه هاي «مرد بي مورد»و«درها براي بسته شدن آفريده شد» او امري بديهي و به اثبات رسيده به‌شمار مي آيد.او كه در چندسال اخير تجربه هاي عميقي در فضاي شعر آييني را تجربه مي كند پس از كتاب «الواح صلح» دفتر‌مستقل ديگري را هنوز به مخاطبان شعرش عرضه نكرده‌است.

جناب ميرزايي لطفاً در آغاز برايمان درباره‌ تجربه‌هاي اخيرتان و نيز مجموعه‌هايي كه احتمالاً آماده و يا زير چاپ داريد توضيحاتي ارائه بفرماييد، گويا جدا از يكي دو دفتر آييني، آخرين دفتر شعر مستقل شما الواح صلح بود؟

بله، همين طور است. انتشار يك مجموعه غزل مستقل كه تجربه‌هاي مرا پس از «درها براي بسته شدن آفريده شد»، «مرد بي‌مورد» و «الواح صلح» در بر مي‌گيرد، يكي از رؤياهاي من بوده است، امّا اين طرح، با هر تجربه جديد در غزل، براي من مدتي به تعويق افتاده است، چرا كه من همواره سعي در پيش روي در عرصه‌هاي نامكشوف داشته‌ام و اينكه مثلاً ديگران چه تصوّري از غيابهاي طولاني من داشته باشند، برايم چندان مهم نبوده است. تنها مي‌توانم بگويم ايده‌هاي خودم را صادقانه دنبال كرده‌ام و تجربه‌هايي فراتر از آنچه دارايي غزل امروز محسوب مي‌شود داشته‌ام كه اگر ناشري پيدا شود كه لياقت و صلاحيت انتشار آنها را داشته باشد حتماً در آينده نزديك، غزلهايي را كه در سالهاي اخير سروده‌ام، منتشر خواهم كرد. امّا حكايت شعرهاي مذهبي، حكايتي ديگر است، رويكرد من به اين شعرها به دو سه سال اخير برمي‌گردد و آنچه كه با عنايتِ اولياي الهي در جان من متجلي شد، تجربه‌اي شهودي و غيرقابل توصيف، البته بايد بگويم. به‌هرحال، غزل خودم را هم در ضمن اينگونه شعرها دنبال كرده‌ام و در عين حال سعي داشته‌ام از دستاوردهاي شعر مدرن در شعر مذهبي امروز استفاده كنم كه مجموعه «عهد عقيق، يعني مكاشفات گل سرخ» كه در ستايش حضرت زهرا سروده شده است را مي‌توان نمونه‌اي از اين تلاش دانست. به هر حال ، شاعر تنها به ندايي گوش مي‌سپارد كه از درونش مي‌شنود...

بعد از چاپ «الواح صلح» در آنچه از شما ديده‌ايم يا شنيده‌ايم، جدا از تفاوت مضامين كه جاي خود دارد، تفاوت آشكاري در نحو و زبان شعري شما و در يك كلمه «سبك» شما ديده مي‌شود يعني ما با نوعي گرايش به كلاسيسيسم كه گاه غلظت شديدي نيز پيدا مي‌كند مواجهيم، حال اين پرسش جاي طرح شدن دارد كه شما به اقتضاي مضامين آييني شعرهاي اخيرتان، چنين زباني را براي اشعارتان برگزيده‌ايد يا آنكه اصولاً در حال تغيير «سبك» شعري‌تان هستيد؟

البته شعرهاي مذهبي به خاطر عموميت بيشتر حوزه مخاطبانشان و تعهدشان به روايتِ تاريخي، طبيعي است كه ويژگيهاي مخصوص به خود را داشته باشند. امّا سرودن شعرهايي با زباني كهن‌تر معمولاً براي يك شاعر مدرنيست، نوعي مانور وگاهي تفنن است و همانطور كه گفتيم من همواره تجربه‌هاي ذاتيِ خودم را در پسامدرنيته غزلِ محمدسعيدميرزايي دنبال كرده‌ام.

حالا به پرسشي مي‌رسيم كه از تمامي شاعران مخاطب‌مان تاكنون پرسيده‌ايم و آن اين است كه شما با تجربه‌اي نزديك به بيست سال در شعر، مشخصاً از دستاوردهاي آثار كدام شاعران زبان فارسي، چه متقدمين و چه متأخرين، بيشتر بهره‌مند و متأثر بوده‌ايد، به عبارتي ديگر اگر از جنابعالي پرسيده شود كه از كدام شاعران زبان فارسي بيشتر مي‌توان ظرايف و طرايف شعري را آموخت، چه پاسخي برايمان داريد؟

حكيم ناصر خسرو، حكيم خاقاني شرواني، بيدل دهلوي، حافظ ،مولانا و بابافغاني و از معاصران هم احمدرضااحمدي و فروغ و «مسافرِ» سپهري و يدالله رؤيايي( بعضي تجربه‌هاي او)و شهريار و نوذرپرنگ و سيمين بهبهاني و غزلهايي از منزوي و بهمني و قادر طهماسبي «فريد» و زكريا اخلاقي و احمد شهدادي و محسن حسن زاده ليله كوهي و تجربه‌هاي احمد عزيزي در مثنوي و چند نفر ديگر (مثلاً تجربه‌هاي محمد رمضاني فرخاني در زبان) همه و همه به باور از دستاوردهاي بزرگ شعرِ فارسي محسوب مي‌شوند.

در پايان مي‌خواستم نظر شما را درباره آينده جريان‌هاي شعري امروز، چه در عرصه كلاسيك و چه سپيد و نيمايي بدانم؟ راستي فراموش كردم كه بپرسم از شاعران غير ايراني آثار كدام شاعران را بيشتر دوست داشتي و با آن دم خور بوده‌اي؟

به نظر من يك نسل ايده‌آل، نسلي است كه بتواند بهترين تجربه‌ها و ظرفيت‌هاي شعري نسل‌هاي پيش از خودش را به خدمت بگيرد و به زباني پرتوان دست يابد. ما در دهه 70 شاهد به وجود آمدن جريانهاي متعددي بوديم، جريانهايي جسورانه كه نوگرايي در غزل يكي از همين جريانها بود، امّا در دهه 80 شاهد بوديم كه ‌به‌رغم آنهمه تجربه‌هاي جسورانه و انقلابي، شعر به نوعي سادگي ناگزير تقريبا در همه قالبها تن در داد و تنها جرياني كه همچنان به پيش رفت غزل بود، چرا كه غزل با سرچشمه‌هاي شعر فارسي و خصوصاً حوزه عميق شاعران سبك هندي، ارتباطي ناخودآگاه و خلاقانه برقرار كند. به‌هرحال همانطور كه رهبر معظم انقلاب اسلامي اشاره فرمودند، با توجه به كثرت و تنوع تجربه‌ها و استعدادهاي فراواني كه امروز در شعر كشور وجود دارد، بي‌ترديد شاهد يك دوره شكوفايي شعري در آينده نزديك خواهيم بود، و باور من نيز كه به بواطنِ شعر، وراي قالب‌ها و تئوري‌ها نگاه مي‌كنم، همين است.

امّا از شاعران غير ايراني ماياكوفسكي، سيلويا پلات و يانيس ريتسوس و شيركوبيكس و نزار قباني را دوست مي‌دارم.

نمونه اشعاري از ‌محمد‌سعيد‌ ميرزايي: من شاعرم و جرم من اين است

باراني از بنفشه گرفت آه ... پشت بنفشه ها تو نبودي

يا بودي و صدام نكردي، يا گريه ي مرا نشنودي

پشت بنفشه كلبه و مه بود، من خسته سمت كلبه دويدم

يا كلبه ي تو خواب مرا ديد، يا در زدم، تو در نگشودي

پشت بنفشه دختري آمد، در دامنش هزار گل سرخ

يك يك به نام كوچك گل ها، پرسيدمش، ولي تو نبودي

من شاعرم، و‌جرم من اين است، گل را به نام كوچك خواندم

گفتم چقدر اسم تو زيباست، گل گفت: هي! چقدر حسودي!

بعدا كه دوست تر شدم اش، گفت: با من هزار اسم دگر هست

اصلا عجيب نيست كه هرگز زيبايي مرا نسرودي

آن وقت از مكالمه ي ما يك شاخه گل در آن سوي مه ماند

دختر نبود و برف و بنفشه، آوار شد - چه خواب كبودي!

يك چشمه و هزار بنفشه؟! يك دختر و هزار گل سرخ؟!

باور نمي كنم تو نباشي، باور نمي كنم تو نبودي

غمگين تر از يك آدم برفي

غمگين تر از يك آدم برفي، كه روي ريل ساخته باشند

در انتظار سوت قطارم، با گريه اي شبيه به لبخند

پيپ پدر بزرگ به لب هام، يك كيف پاره پاره به شانه

بيني من مداد درازي، بر پاي من دو پوتين، بي بند

يك ساعت قديمي كوكي روي سرم شبيه به يك تاج

بي آنكه هيچ گاه بپرسم: پس ساعت دقيق سفر، چند؟

ريل طويل گم شده در مه مثل پل معلق دوزخ

با غربت دو خط موازي در آرزوي نقطه ي پيوند

آنك قطار مي رسد از راه هي سوت هاي ممتد اخطار

هي سوت سوت سوت، ولي من، مانند يك مترسك، پابند

من ايستاده ام كه بيايي، در اين غروب، روي همين ريل

تنها تر از يك آدم برفي كه روي ريل ساخته باشند.

منبع : سايت تبيان


كنگره بزرگ حافظ‌ شناسي در اربيل عراق برگزار مي‌شود

۳۱ بازديد

خبرگزاري فارس: كنگره بزرگ حافظ‌ شناسي در اربيل عراق برگزار مي‌شود

نامق هورامي در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در سنندج اظهار داشت: مردم ‌اقليم كردستان عراق همواره از دستاوردها و موفقيت‌هاي گسترده جمهوري اسلامي ايران در عرصه‌هاي مختلف به عنوان الگويي موفق و تعالي بخش ياد مي‌كنند.

وي افزود: در حوزه فرهنگي و هنري و مباحث پيرامون رسانه‌ها و مطبوعات نيز همواره قانون مطبوعات و فعاليت‌ها و همايش‌هاي جمهوري اسلامي مورد نظر ما بوده و از آنان براي اجرايي كردن قوانين و مقررات اين حوزه‌ها به نحو احسن بهره‌ مي‌گيريم.

مسئول ارتباطات اقليم كردستان با جمهوري اسلامي ايران تصريح كرد: هم‌اكنون بيش از 4 هزار و 890 خبرنگار و روزنامه‌نگار زير نظر سنديكاي روزنامه‌نگاران اقليم كردستان مشغول به فعاليت هستند.

هورامي اعلام كرد: منافع مردم و وحدت و يكپارچگي آنان، احترام به همه اديان و مذاهب و جلوگيري از هرگونه مطلب و اعمال نژادپرستانه از جمله خطوط قرمز براي فعاليت‌هاي رسانه‌اي بوده و در صورت رعايت اين موارد فقط با معطلي 15 دقيقه‌اي به راحتي هر فرد حقيقي و يا حقوقي مي‌تواند مجوز يك نشريه و يا شبكه تلويزيوني را بگيرد.

وي خاطرنشان كرد: باوجود فراهم شدن اين موارد متأسفانه در امر تخصصي و مباحث آموزشي دچار كمبودهايي هستيم كه اميد است با همكاري و تعامل برادران ايراني‌مان بتوانيم در رشد و تعالي عرصه مطبوعات و رسانه‌هاي اقليم كردستان عراق از تجربيات متخصصان و فعالان رسانه‌اي جمهوري اسلامي ايران بهره بگيريم.

هورامي تصريح كرد: در حال حاضر 4 روزنامه، 12 هفته نامه، 16 مجله تخصصي، 85 ماهنامه، 10 فصلنامه و بيش از هزاران سايت خبري در اقليم كردستان عراق مشغول به فعاليت هستند و بدون شك استفاده از تجربيات روزنامه‌نگاران و خبرنگاران ايراني مي‌تواند نقش بسزايي در ارتقاي شاخص‌هاي كيفي آثار ارائه شده ايفا كند.

وي خواستار فراهم شدن برپايي نشست تخصصي روزنامه‌نگاران اقليم كردستان عراق با روزنامه‌نگاران و خبرنگاران جمهوري اسلامي به ويژه استان‌هاي همجوار شد و ابراز اميدواري كرد كه با توجه به تفاهم‌نامه‌هاي منعقده بين مسئولان فرهنگي دو طرف شاهد عملي شدن اين مهم در آينده نزديك باشيم.

مسئول ارتباطات اقليم كردستان با جمهوري اسلامي ايران خاطرنشان كرد: آشنايي جوانان اقليم كردستان با فرهنگ و تمدن والاي ايراني و گسترش تعاملات فرهنگي با جمهوري اسلامي ايران از جمله اهداف و اولويت‌هاي هميشگي ما بوده و با جديت اين مهم را دنبال مي‌كنيم.

هورامي افزود: هم اكنون در دانشگاه صلاح‌الدين در اقليم كردستان شاهد فعاليت دانشكده زبان و ادبيات فارسي هستيم و در آينده نزديك نيز با همكاري كنسولگري جمهوري اسلامي ايران در اربيل شاهد برپايي كنگره بزرگ حافظ شناسي خواهيم بود.

منبع : سايت تبيان

براي مشاهده اشعار حافظ كليك كنيد

براي دانلود فايل صوتي غزليات حافظ به صورت جداگانه كليك كنيد


شعري از رحيم فردين ( ايراني مقيم سوئيس ) به مناسبت 22 بهمن

۲۷ بازديد

رحيم فردين

باغبان كاشت گلي را كه نديده ست چمن
نه ز حيثيت جان و نه روان و نه بدن(1)

دامن عشق نشاء پرورد از جنس خدا
كه رسولانه كند رشد در احوال زَمن (2)

دم مُشكين نشناسد دژ و تحريم و كمند
مي‌رسد صاف و صميمانه به هر كوي و دمن

سالكان را همه حيرت ز سهي قامت حُسن
جلوه آرامش محض است و نفس شورفكن

بي‌غرض باش و نظر كن به مصلاي صفي
كه در اخلاص شرف سجده‌كنان گبر و شمن(3)

مدعي نيست كسي خار نباشد به گلي
منتها فرق مُبين بين خلنگ(4) است و سمن

هر كه را دولت اقبال در اندازه درك
خاصه آن قدر بصيرت كه سزاوار روَن(5)

چشم دارم كه مجسّم شودت مظهر حلم
بي بديلانه خضوع ورز و همي كبرشكن

باغبان رفت و گلش گشت گلستان عجبا
همچو «فردين» ز پس و حاشيه انكار ثمن(6)

1. بوعلي سينا گويد: خداوند مردم را از گِردآمدن سه چيز آفريد: 1- تن كه به تازي بدن و جسم خوانند؛ 2- جان كه آن را روح خوانند؛ 3- روان كه نفس گويند.

2. زمن: روزگار

3. شمن: بت‌پرست

4. خس و خار

5. رون: امتحان، آزمون

6. ثمن: ارزش


اسطوره بي بديل ادب پارسي ، استاد بديع الزمان فروزانفر

۲۸ بازديد

  بديع الزمان فروزانفر

به راستي علم ، تحصيل ، كسب معارف و دانش مي تواند بسياري از انسانهاي عامي،عادي و گمنام را از دورترين نقاط محل سكونت خود به جايگاه ارزشمند تحقيق ،تدريس ،پژوهش و استادي بر كرسي دانشگاه برساند، اساسا درس و تحصيل و مطالعه بصورت مرتب ،متوالي ،مستمر چه در شيوه حوزوي و ،چه در روش كلاسيك و آكادميك سبب مي شود، تا ذهن شكوفا شود ، و قدرت ،خلاقيت ،ابتكار و نوآوري در فرد ايجاد شود و جايگاه فرد را از فرش به عرش رساند، البته بايست در اين راه رسيدن به كمال مطلوب، طهارت ،تهذيب نفس ،تزكيه ، خود سازي و آن روحيه خستگي ناپذير همواره با آدمي باشد تا ملكه ذهن او گردد . و ازآلايش هاي جهان مادي همانند عجب ، تكبر ، خودپسندي وخود شيفتگي برحذرباشد.

استاد بزرگوار كه الحق از مفاخر ارزشمند كشور ما محسوب مي شوند، در استان خراسان در بشرويه از توابع فردوس در دل كوير در سال 1276 خورشيدي قبل از انقلاب مشروطيت متولد شدند، نام اصلي او ، عبدالجليل فروزان فر است ،كه بعدها به بديع الزمان تغيير نمود، مقدمات تحصيل را، ابتدا در زادگاهش و سپس در مشهد مقدس سپري نموده و در سال 1300 بسوي تهران هجرت نمود، هجرتي هميشگي ، هجرتي كه اراده قوي ، همت عالي و عنايات الهي راه را بر او هموار نمود، او در تهران تحصيلات حوزوي را در مدرسه سپهسالار پشت مجلس با علاقه وافر و شوق طلبگي ادامه داد ، و سپس در سال 1313 كه دانشگاه تهران رسما تاسيس گرديد، از او دعوت مي شود تا در ابن نهاد علمي همكاري نمايد ، و او نيز از آغازين سال تاسيس دانشگاه تهران با تمام توان و تلاش همت نمود، استاد الحق از ذخاير علمي و ادبي كشور مي باشد، و به عنوان استاد تاريخ ادبيات فارسي در دانشكده ادبيات و استاد تصوف اسلامي در دانشكده علوم معقول و منقول به تدريس پرداخت ، و سپس معاون دانشكده معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى)، رياست همان دانشكده ، نماينده مجلس و عضو فرهنگستان ايران، عضو شوراى فرهنگى، عضوشوراى دانشگاه، عضوشوراى مركزى دانشگاهها و شوراى عالى وزارت فرهنگ سابق و رياست يكي از كتابخانه هاي مهم آن زمان كه پس از بازنشستگى تا پايان عمر كه ديري ناپاييد باقى بودند.

شيوه تدريس و نحوه آموزش،تعليم ،تربيت كاري بس سخت و دشوار است، كه الحق كارمعلمي شغل انبياء الهي است، چون فردي كه در مقام و منزلت استاد ، دبير و معلم مي بايست در كنار كار ، تدريس روزانه خود ، هر روز بر آموخته هاي قبلي خود بيفزايد، تا چراغ علم آن چنان نورافشاني كند ، كه بتواند تاريكي هاي جهل را محو كند.

در آسمان پهناور ادب پارسي بخصوص در اين يكصد سال اخير ما شاهد شهاب باراني از بزرگان ادب پارسي بوديم ، كه نام اين بزرگان را قطعا در محافل علمي ادبي، و چاپ كتاب هاي مختلف زبان و ادبيات پارسي مشاهده نموديد، و هر كدام آنان به تنهايي از مفاخر زبان ادبيات پارسي محسوب مي شوند، و خود اين مفاخر و اسطوره هاي ادبي ذيل افتخار داشتند، كه همگي شاگردي اين استاد ارجمند دانشور، انديشمند گرانمايه، گرانسنگ و اديب توانمند در عرصه زبان و ادب پارسي را داشتند، كه الحق شاگردي در محضر او هويت و اعتبار و ارزش علمي براي اهل علم و تحقيق است.

شاگردان استاد عبارتند از :دكتر زرين كوب، دكتر شهيدي، دكتر شفيعي كدكني، دكتر علي محمد حق شناس، دكتر حسين خطيبي، دكتر سادات ناصري، دكتر امير حسين يزدگردي، دكتر سيمين دانشور همسر استاد جلال آل احمد ، دكتر ضياءالدين سجادي، دكتر مظاهر مصفا، دكتر معين، دكتر اسماعيل حاكمي، دكتر حميدي، دكتر بحرالعلومي، دكتر خانلري، دكتر احمد علي رجايي، دكتر احمد مهدوي دامغاني، دكتر محمد جعفر محجوب، دكتر غلامحسين يوسفي و....

آنچه از صفات بارز استاد نقل شده اين است، كه استاد فرزانه و فرهيخته جناب فروزانفر از ظرافت ها ولطافت هاي ادبي بهره فراوان داشتند، ايشان همچين فردي، شوخ طبع ،موقع شناس، سحر خيز و دوستدار اشعار مولانا بودند كه مطالعات فراواني در خصوص تصوف و عرفان داشتند و اين مجموعه علمي و سيطره كه در علوم ادبي وكلامي داشتند و از ايشان فردي محقق و پژوهشگر ساخته و سبب شده كه شاگردان ايشان ارتباط خوبي با ايشان برقرارنمايند و نوعي رابط مريد ومراد و تعلق خاطر به شخص ايشان وجايگاه علمي و فرهنگي ايجاد نمايند.

مرحوم جناب دكتر زرين كوب كه از عالمان زمانه خويش بودند . و در آثار مولانا ، حافظ و اساسا شعر شناسي از نوابغ و نوادر روزگارماست وكتابهاي متعددي ومقالات ارزشمندي از ايشان در شناخت مولانا و حافظ دارد وكتابهاي مشهوري همانند دوقرن سكوت ، پله پله تا ملاقات خدا، از كوچه رندان ،بحر در كوزه ،سر ني ، با كاروان حله خود در مقام شاگردي در وصف استادبديع الزمان فرزانفر چنين مي گويند :

«معلم و استادي دلسوز و صميمي بود. درس او تنها تعليم نبود، هم تهذيب بود و هم در حين حال تفريح. با اين همه، توفيق او در كار معلمي در بين استادان ادب عصر به‌كلي بي‌سابقه بود... شعر را به سبك قدما محكم و متين مي‌گفت، مخصوصاً به شيوه ناصرخسرو و خاقاني علاقه داشت .....فروزانفر نه فقط در زمينه مثنوي و مولانا، بلكه درتمام قلمرو فرهنگ اسلامي ايران محققي بي‌بديل بود. هنوز با وجود مرور يك ربع قرن از غيبت او، هر چه امروز نزد ما در زمينه عرفان و ادب جدي و درخور ارج است ميراث اوست و آنچه از حوزه تاثير تعليم بلاواسطه يا مع‌الواسطه او خارج است، غالباً از عمق و لطف و تأمل خالي به نظر مي‌رسد. حوزه كنجكاويش وسيع و عرصه استعدادش تقريباً نامحدود بود. در جواني، مخصوصا در اوايل ورود به تهران در زمينه شعر و شاعري هم طبع‌آزمايي كرده بود. پاره‌اي از اشعارش هم در همان ايام شهرت و قبول قابل ملاحظه‌اي يافته بود. اما او شاعري را پيشه نكرد»...

استاد فرزانه و فرهيخته جناب فروزانفر سفرهاي علمي مختلف و متعددي به خارج از كشور نموده ؛ لبنان و پاكستان، بازديد از مؤسسات خاور شناسي اروپا، تركيه براي زيارت آرامگاه مولانا ، افغانستان، و اكثر خاورميانه عربستان ، اردن و سوريه، مراكش و .....

افسوس كه اين استاد فرزانه پس از بازنشستگي در سال 1346 تا زمان وفاتش كه در ارديبهشت سال 1349 در سن 73رخ داد اگر عمر طولاني داشتد. قطعا خدمات اررشمند ايشان بي شمار بود ،بهر حال بصورت اجمالي نگاهي به آثار ايشان نمايم :

بديع الزمان فروزانفر آثار و تأليفات:

آثار استاد فروزانفر عمدتا در چند حوزه قرار مي گيرد. 1- تاريخ ادبيات 2- مولوي پژوهي 3- تصحيحات.

فروزان فر، در ميان محققين معاصر ايران، به خاطر حافظه قوي و سرعت انتقال شديدي كه داشت، مقامي خاص را احراز كرد و آثار تحقيقي او از نوعي شم انتقادي و نكته سنجي خاصي برخوردار است. مهمترين حوزه تحقيقات او، چنانكه از آثارش پيداست، مولوي شناسي است. بديع الزمان آثار زيادي دارد كه مهمترين آنها عبارتست از:

سخن و سخنوران، 1312 هـ ش،

رساله در تحقيق احوال و زندگي مولوي (1315 هـ ش)،

تاريخ ادبيات ايران (1317 هـ ش)،

فرهنگ تازي به پارسي (فقط حروف ا - د) 1319 هـ ش،

خلاصه مثنوي (1321 هـ ش)،

مأخذ قصص و تمثيلات مثنوي 1333 هـ ش،

احاديث مثنوي 1334 هـ ش،

زنده بيدار (ترجمه حي بن يقظان) 1334 هـ ش،

شرح حال و نقد و تحليل آثار عطار، 1340 هـ ش،

شرح مثنوي شريف كه در 3 جلد است، 48- 1346 هـ ش.

او هم چنين اين كتابها را تصحيح و منتشر كرد. فيه ما فيه مولوي، معارف بهاء ولد، كليات شمس تبريزي، معارف بهاء الدين محقق ترمذي، ترجمه رساله قشريه، مناقب اوحدي كرماني.

منبع : سايت تبيان


شعري از مصطفي كارگر به مناسبت ولادت پيامبر اكرم (ص)

۲۸ بازديد

خبرگزاري فارس: زيباترين ترانه‌ عالم جمال توست

اي مقتداي عالم هستي محمدا!
طعم شراب ساغر مستي محمدا!

آيينه‌ خداي احد شهريار حسن
همسايه‌ صداي خداوندگار حسن

هم‌صحبت تبسم زيباي كردگار
پروردگار سفره‌ دنياي كردگار

زيباترين ترانه‌ عالم جمال توست
حق ذوالجلال از سر خط جلال توست

شولاي آفتاب و غزل‌هاي بي‌نظير
بر انبياي قبل خودت بي‌گمان امير

حق با تو عشق را به سرانجام خود رساند
عقل و حواس را به ره عاشقي كشاند

حق با تو رودهاي جهان را روانه كرد
حق با تو ناز در همه جا عاشقانه كرد

حق با تو زخم‌هاي زمين را شفا نوشت
حق با تو دردهاي زمان را دوا نوشت

حق با تو خاك را به ثريا كشانده است
هر ديده را براي تماشا كشانده است

حق با تو پيش خود به خودش افتخار كرد
ناز و نياز و عشق و جنون را شكار كرد

حق با تو بود حق به‌خدا با تو كار داشت
بي‌خود نبود خود به تو با خود قرار داشت

اي سرسپرده در سر راه خداي نور
اي شور و شوق و هلهله هر لحظه با تو شور

اي ربناي ركعت دوم سرور تو
اي كائنات، روشن روشن به نور تو

شهر و ديار اهل خدا در نمازها
سرگشته‌ي تبسمي از راز نازها

آقاي عطر اَشهَدُ اَنَّ رسول نور
رمز سلام و ذكر و قنوت و نيازها

آقاي مهرباني و آقاي خلق و خوي
اي تا هميشه مرشد هرچه حجازها

رونق گرفت بزم مناجات از صدات
زيبا شد آه در دل سوز و گدازها

عزت گرفت زن به نگاه كريم تو
رفت از فرود، رو به تمام فرازها

آقا! جهان بدون شما برقرار نيست
در مكتب معاشقه جز تو نگار نيست

لب‌هات آيه‌آيه ملاقات تا خداست
قرآن كتاب معجزه‌ ذكر ربناست

پيغمبر الهي و پيغمبر اميد
اي كاش مي‌شدم به نگاه شما شهيد

«در سايه‌ي تو بلبل باغ جهان شدم»
«ايمن ز شر فتنه‌ آخر زمان شدم»

اي يوسف جمال خداوند را نمك
داوود را نواي خوش‌آهنگ نيلبك

حسن ختام خيل رسولان عالَمي
هر چند از تمامي عالم مُقدَّمي

اي چلچراغ پهنه‌ گيتي محمدا!
ميلاد توست جرعه‌اي از شادي خدا

حالا كه آيه آيه تو را نوش كرده‌ام
خود را ببين چگونه فراموش كرده‌ام

خود را فقط براي شما خرج مي‌كنم
اين مانده عمر را به دعا خرج مي‌كنم

تا در جهان صداي شما منتشر شود
هرچه سكوت، هرچه صدا خرج مي‌كنم

ديوانگي تجلي شوق زيارت است
دل را نفس نفس وَ به‌جا خرج مي‌كنم

تاييد كن به لطف، مسلماني مرا
سامان ببخش بي سر و ساماني مرا

منبع : سايت فارس نيوز


اشعاري در مورد رسول اكرم (ص) و امام صادق (ع)

۳۰ بازديد

اشعاري در مورد ولادت پيامبر اكرم (ص) و امام صادق (ص)

به مناسبت ولادت با سعادت پيامبر كرم (ص) و امام صادق (ع) اشعاري رو از شاعر بزرگ جهان ، عطار نيشابوري برايتان آماده كرده ايم كه مي توانيد با استفاده از لينك هاي زير مشاهده كنيد.

در نعت حضرت سيدالمرسلين (ص)

در نعت سيدالمرسلين (ص)

در معراج حضرت رسالت (ص)

در فضيلت امام صادق (ع)


شعر مقام معظم رهبري براي اباصالح‌المهدي (عج)

۲۷ بازديد

آيت الله خامنه اي

دل را ز بي خودي سر از خود رميدن است
جان را هواي از قفس تن پريدن است

از بيم مرگ نيست كه سرداده‌ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسيدن است

دستم نمي‌رسد كه دل از سينه بركنم
باري علاج شكر گريبان دريدن است

شامم سيه‌تر است ز گيسوي سركشت
خورشيد من برآي كه وقت دميدن است

سوي تو اي خلاصه گلزار زندگي
مرغ نگه در آرزوي پركشيدن است

بگرفته آب و رنگ زفيض حضور تو
هرگل در اين چمن كه سزاوار ديدن است

با اهل درد شرح غم خود نمي كنم
تقدير قصه دل من ناشنيدن است

آن را كه لب به جام هوس گشت آشنا
روزي «امين» سزا لب حسرت گزيدن است


شاعران جوان انقلاب در جشنواره شعر فجر ناديده گرفته نمي‌شود

۳۲ بازديد

خبرگزاري فارس: شاعران جوان انقلاب در جشنواره شعر فجر ناديده گرفته نمي‌شود

به گزارش خبرگزاري فارس، محمدعلي بهمني شاعر از اينكه سهم جوانان در شعر انقلاب اسلامي در جشنواره شعر فجر ناديده گرفته نمي‌شود، ابراز خوشحالي كرد.

وي با گلايه از كم كاري شاعران نسل قديم گفت: مي توان از نسل قديم گله كرد كه نسبت به جوانان كم كارتر بودند، همچنان كه امروز وقتي شعر جوانان را مي خوانيم، متوجه مي شويم ما نتوانستيم كار چنداني انجام دهيم و اين جوان‌ها بودند كه توانستند دريچه‌ها را به روي ما باز كنند.

بهمني خاطرنشان كرد: اميد است هر نفسي كه براي تعالي شعر و اشاعه عطر آن در جامعه در اين جشنواره كشيده مي‌شود و هم‌نفسان ديگري را جذب مي‌نمايد بتواند همانند ديگر جشنواره‌ها، شعر ايران را به جهانيان معرفي كند.

بيش از 15 شاعر از 15 كشور در جشنواره شعر فجر حاضر مي‌شوند؛ تا به امروز بليت و ويزاي 15 شاعر خارجي كه قرار است در جشنواره شعر فجر حضور يابند، صادر شده و اخذ بليت و ويزاي سايرين نيز در دست اقدام است.

ششمين جشنواره بين المللي شعر فجر از 17 بهمن با برگزاري آيين افتتاحيه در كرمانشاه آغاز شد و اول اسفند ماه با برگزاري مراسم اختتاميه در تهران به پايان مي‌رسد.

منبع : سايت فارس نيوز

براي مشاهده اشعار محمد علي بهمني كليك كنيد.


يادداشت مريم حيدرزاده براي پرسپوليس به مناست برد دربي

۳۱ بازديد

مريم حيدرزاده

ديگر وقتش بود؛ همه انتظار در انتظار نگذاشتنت را مي كشيديم. روزهاي سختي را گذرانده بوديم و شب هاي بسياري خواب، دعوت چشمانمان را نميپذيرفت.
دلگير بوديم از بدشانسي خودمان و خوش شانسي ديگران… مگر يكي ميتواند چقدر شانس بياورد. هرچيز دوراني دارد و اين آغاز رنسانس سرخ ماست.
خدا كه با ما باشد، ناخدا كه مصطفي باشد و سكان در دست جادوگر، اتفاقي جز اين نخواهد افتاد. اين هت تريك طلايي غريب آشنايمان پاسخ مختصري بود به حرفهايي كه شايسته ميليونها قلب سرخ نيست.
هيچ كجاي دنيا، با دل شكستن پله هاي صعود را طي نميكنند؛ اما همه جاي دنيا با به دست آوردن دل است كه يك شبه راه هزار ساله را طي ميكنند. افتخار ميكنم كه به تيم محبوبم، به هميشه برنده بودنش، به اهالي مهربانش كه اگر گاهي گل نميزنند، دل هم نميشكنند.
افتخار ميكنم به نود و سه دقيقه تعصب؛ پنجاه وپنج درصد بينندهايي كه از آن سوي دنيا به جاي دنبال كردن هر خبري برد تيمم را نظاره كردند و افتخار ميكنم به اينكه به عنوان يكي از كوچكترين هواداران تيم محبوبم شاهد خيابان هاي تمام سرخ زيباترين پنجشنبه سال بودم.

براي مشاهده اشعار مريم حيدرزاده كليك كنيد


شعر رضوي ، شعر شيدايي

۳۱ بازديد

  امام رضا

ادبيات پارسي، عليرغم تمام توانايي و اقتدارش و با همه عظمت وصلابتش و كلام غرنده ،توفنده و اثر گذار كه شاعران در طي قرون گذشته داشتند، وهمانند درختان سرو، قوي استوار هستند، اما آن هنگام كه ياد بارگاه ملكوتي سلطان خوبان حضرت سلطان امام علي بن موسي الرضا(ع)هشتمين كوكب آسمان امامت در جايگاه نوراني مشهد مقدس مي افتد، دلهاي عاشقان روانه ديار يار مي شود، و اين عشق و دلدادگي در حريم حرم مرهم دلهاي زخم هاي شيعيان را التيام مي دهد، چه لطف و صفايي دارد، آن جايگاه عرشيان و صداي زيارت نامه خواندن و صداي همهمه و هياهو كه زائران كويش ، همگي يك صدا با هم نجوا مي كنند:

السلام عليك يا امام علي بن موسي الرضا(ع)

و چه زيباست! اوقات ولحظات كه آدمي عليرغم تمام دغدغه ها وتعلق خاطرها و تلاش شبانه روزي در كسب معاش ، هياهو زندگي و قيل وقال هايش ، دل وديده را به سوي آستان دوست مي برد ، و غبار جسم وجان را در آن فضاي ملكوتي شسته و انوار الهي گرمابخش دلهايش مي شود ، و روح صقيل يافته خودرا به پرواز آن گنبد طلايي با جبروت كه در بالاي جايگاه مرقد مطهر افراشته شده ، و آن گلدسته هاي نوراني ،و با صلابت و با اقتدار امام عارفان وعاشقان سوي مشهد مقدس سير مي دهد ، و دقايقي در كنار آن ضريح سلطان مكرم با احترام تمام ايستاده وبا چشماني اشك بار نگاهش همانند انگشتانش قفل به ضريح طلا ي آقا شده، و عرض ادب وارادت واخلاص به ذريه حضرت زهراي مرضيه اطهر (س) نموده و عرض حال از روزگار پريشان حالي خوبش را همانند يك سربازساده كه شرف حضور به درگاه سلطان خود نموده و با آن امام (ع) همام تجديد عهد و بيعت مي نمايد.

چشمه هاي خروشان تورا مي شناسند
موج هاي پريشان تورا مي شناسند

پرسش تشنه گي را تو آبي، جوابي
ريگ هاي بيابان تو را مي شناسند

نام تو رخصت رويش است و طراوت
زين سبب برگ و باران تو را مي شناسند

از نشابور با موجي از لا گذشتي
اي كه امواج طوفان تو را مي شناسند

اينك اي خوب فصل غريبي سر آمد
چون تمام غريبان تو را مي شناسند

كاش من هم عبور تو را ديده بودم
كوچه هاي خراسان تو را مي شناسند

                                                                       قيصر امين پور

 

اى على موسى الرضا!(ع)
اي پاكمرد يثربى، در توس خوابيده!
من تو را بيدار مى دانم
زنده تر، روشن تر از خورشيد عالم تاب
از فروغ و فرّ و شور زندگى سرشار مى دانم
گر چه پندارند: ديرى هست، همچون قطره ها در خاك
رفته اى در ژرفناى خواب
ليكن اى پاكيزه باران بهشت! اى روح! اى روشناى آب!
من تو را بيدار ابرى پاك و رحمت بار مى دانم..................
........مهربان خورشيد تابنده!
اين غمين همشهرى پيرت،
اين غريبِ مُلكِ رى، دور از تو دلگيرت،
با تو دارد حاجتى، دَردى كه بى شك از تو پنهان نيست،
وز تو جويد (در نهانى) راه و درمانى.
جاودان جان جهان! خورشيد عالم تاب!
اين غمين همشهرى پير غريبت را، دلش تاريك تر از خاك،
يا على موسى الرضا! درياب.
چون پدرت، اين خسته دل زندانىِ دَردى روان كُش را،
يا على موسى الرضا! درياب، درمان بخش.
يا على موسى الرضا! درياب.

                                 مهدي اخوان ثالث

 

اين شعر زير كه از جناب حافظ شيرازي است و بيشتر به عنوان شعر انتظار نام برده مي شود، را اگر دوسه بيت آن را از حالت شعر انتظار بيرون آريم، خودش شعر رضوي به گونه مي تواند بشود، كه خيلي ها در حرم حضرت امام رضا(ع) وقتي چشمشان به گنبد طلايي و صريح مطهر ايشان مي افتد با خود اين شعر را زمزمه مي كنند:

اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
دل بي تو به جان آمد وقت است كه بازآيي

مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم كرد….
كز دست بخواهد شد پاياب شكيبايي

...ساقي چمن گل را بي روي تو رنگي نيست
شمشاد خرامان كن تا باغ بيارايي

اي درد توام درمان در بستر ناكامي
و اي ياد توام مونس در گوشه تنهايي

در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
لطف آن چه تو انديشي حكم آن چه تو فرمايي

حافظ شب هجران شد بوي خوش وصل آمد
شاديت مبارك باد اي عاشق شيدايي

                                                                حافظ

 

همه مردم در هر گروه سني كه باشند از هر قوم وقبيله وفرهنگ ونژاد وقتي كه به سوي حرم حضرت امام رضا (ع) مشرف مي شوند ودر آن صحن سقاخانه (اسماعيل طلا) و خيل عظيم كبوتران را مشاهده ميكنند كه چگونه مردم براي آنان گندم و ارزن مي پاشند و آنان پرواز دسته جمعي كبوتران عاشق كويش پس از مدتي به طواف خانه مشغول هستند اشك شوق از ديدگان آنان روانه مي شود،در حريم حرم يار ديگر انجا هيچكس تنها نيست،همه عاشقان كويش پاي كوبان واشك ريزان بسوي حرم مطهر امام علي بن موسي الرضا(ع) روان مي شوند از حال خود وروزگار خويش مي گويند، از غم وغصه و درد بي درمان خويش با سلطان خوبان مي گويند ناله كنان و مويه كشان بسوي مرهم زخم هاي شكافته خود شتافته تا تسلي گيرنند اينجاست كه شاعران پارسي گو نيز متاثر از محيط اطراف خويش مي شوند و عشق ودلدادگي را به حضور امام عاشقان وعارفان مي رسانند اينجاست كه رسالت شاعر نقش مي گيرد و شعر گهر ارزشمندي است كه مي تواند آنچه مردم در سينه دارند شاعر از زبان آنان بازگو كند اين هنر شيدايي شاعران است كه همواره پروانه صفت در حريم يار همانند امام معصوم باشد الحق سبك خراساني نيز پيشگام در تمام سبك هاي شعر شاعران پارسي گو است كه شايد شيدايي وشفتيگي شاعران شيعيان همانند پروانه گان در شمع وجود امام علي بن موسي الرضا از اواخر قرن دوم تا پنجم در منطفه خراسان آن روزگار سبب شده كه جمع محفل نوراني چند قرن داشته باشند كه با هجوم قوم مغول سبك خراساني جاي خود را به ساير سبك هاي بعدي در ساير مكانها داد .

در حريم حرم يار ديگر آنجا هيچكس تنها نيست ، همه عاشقان كويش پاي كوبان و اشك ريزان بسوي حرم مطهر امام علي بن موسي الرضا(ع) روان مي شوند، از حال خود و روزگار خويش مي گويند، از غم و غصه و درد بي درمان، خويش با سلطان خوبان مي گويند ،ناله كنان و مويه كشان بسوي مرهم زخم هاي شكافته خود شتافته تا تسلي گيرند، اينجاست كه شاعران پارسي گو نيز متاثر از محيط اطراف خويش مي شوند، و عشق و دلدادگي را به حضور امام عاشقان وعارفان مي رسانند ،اينجاست كه رسالت شاعر نقش مي گيرد، و شعر پارسي ، گهر ارزشمندي است كه مي تواند آنچه مردم در سينه دارند شاعر از زبان آنان بازگو كند، اين هنر شيدايي شاعران است .

درود بر تو اي هشتمين سپيده
- اگر از سايه ساران درود مي پذيري-
باران نيز به ازاي تو پاك نيست
و بر ما درود
-اگر فاصله خويشتن تا تو را، تنها بتوانيم ديد-
اي آفتاب! ما آن سوي ذره مانده ايم
من آن پرنده مهاجرم
كه هزار سال پريده است
اما هنوز
سوار گنبدت پيدا نيست
آوخ كه بال كبوتران حرمت
از چه تيرهاي زهرآگين خسته است
شكسته است
اي عرش
اي خون هشتم
نيرويي ديگر در پرم نِه
كه ما را هزار سال
نه ره توشه اي بر پشت بود
و نه شمشيري در دست
و مگر در سينه
عشق مي افروخت
مي سوخت
كه چراغ تو روشن ماند
رشته اي از زيلوي حرمت
زنجير گردن عاشقان
و سلسله وحدت است
و خطي كه روستا ها را به هم مي پيوندد
گلمهره هاي ضريحت
دل هاي بيرون تپيده ما
تبلور فلزي ايمان است
چنان گسترده اي
كه جز از حلقه ضريحت
نمي توان ديد
تو را بايد تقسيم كرد
آنگاه به تماشا نشست
خاك تو گستره همه كائنات
و پولاد ضريحت
قفسي است
كه ما
يارايي خود را
در آن به دام انداخته ايم
تو سرپوش نمي پذيري
طلاي گنبدت
روي زردي ماست
از ناتواني ادراك مان از تو
كه بر چهره مي داريم

                             علي موسوي گرمارودي

 

سلام ٌعلي آل طه وياسين
سلام ٌ علي آل خير النّبيّين

سلام ٌعلي روضهٍ حلَّ فيها
امامً يباهي بِهِ المُلك َوَالدّين

عليّ بن موسي الّرضاكز خدايش
رضا شد لقب چون رضا بودش آيين

زفضل وشرف بيني او را جهان
اگر نبوّدت تيره چشم جهان بين

پي عطر روبند حوران جنّت
غبار ديارش به گيسوي مشكين

اگر خواهي آري به كف دامن او
برو دامن از هر چه جزاوست برچين

                                                                                                جامي

 

بوي خون اي باد از طوس سوي يثرب بر
با نبي برگوي از تربت خونين پسر

عرضه كن بر وي كز حالت فرزند غريب
وآن مصيبتها آيا بودت هيچ خبر

                                                                                        ملك الشعراي بهار

 

بادلي محرم طواف حج سلطان امدم
حاجي ام از ان زماني كه خراسان امدم

در كنار تو به حس بي نيازي مي رسم
درد دارم بي تو كه دنبال درمان امدم

روبروي پنجره فولاد گريه مي كنم
مشهد ابري بود كه مانند باران امدم

گنبد تو اسمان را افتابي مي كند
من دمت را گرم ديدم چون زمستان امدم

شايد اصلا ان سگي بودم كه امد در حرم
گرچه در چشم همه مانند سلمان امدم

روز ميلادت شنيدم سفره ات پهن است كه
اينچنين من دست پاچه مثل مهمان امدم

فرض كن ان بچه اهويم كه با صد ارزو
لنگ لنگان ديدن شاه خراسان امدم

                                                                                        صابر خراساني

منبع : سايت تبيان