با ابرها چه غصهي پنهانيست؟
اين عصرِ چندشنبهي بارانيست؟
با چتر آمدي و نفهميدي
دنيا كه زيرِ چترِ تو تنها نيست!
من خستهام، پيادهرويي خيسم
داغم هميشه در دلِ پيشانيست
وقتي كه عاشقي سرِ هر كوچه
بازيِ بچّههاي دبستانيست
وقتي كه ميبُرند مدام از هم
اين عشق نيست، چاقوي زنجانيست
تو رفتهاي پيادهرَوي اما
در سينهي پيادهرو توفانيست:
اي سايهاي كه از سرِ من كم شد
من طاقتم به قدرِ تو طولانيست!
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد