من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

غزل 4

۲۸ بازديد

 

دوباره راه غنا مي زند ترانه ي من

دوباره مي شكفد شعر عاشقانه ي من

دوباره مي گذرد بعد از آن سيه توفان

نسيم پاك نوازش بر آشيانه ي من

مگر صداي بهاري شنيده از سويي؟

كه كرده جرات سر بر زدن جوانه ي من 

تو شايد آن زن افسانه اي كه مي آري

به هديه با خود خورشيد را به خانه ي من

تو شايد آمده اي سوي من كه بر داري

به مهر بار غريبيم را ز شانه ي من

دعا كنيم كه روزي اميد من باشي

براي زيستن امروز اي بهانه ي من!

براي تو غزلي عاشقانه ساخته ام

تو اي شكفتگي ات مطلع ترانه ي من!


به كوي ميكده يا رب سحر چه مشغله بود

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 22۸ كيلوبايت )

به كوي ميكده يا رب سحر چه مشغله بود
كه جوش شاهد و ساقي و شمع و مشعله بود
حديث عشق كه از حرف و صوت مستغنيست
به ناله دف و ني در خروش و ولوله بود
مباحثي كه در آن مجلس جنون مي‌رفت
وراي مدرسه و قال و قيل مسئله بود
دل از كرشمه ساقي به شكر بود ولي
ز نامساعدي بختش اندكي گله بود
قياس كردم و آن چشم جادوانه مست
هزار ساحر چون سامريش در گله بود
بگفتمش به لبم بوسه‌اي حوالت كن
به خنده گفت كي ات با من اين معامله بود
ز اخترم نظري سعد در ره است كه دوش
ميان ماه و رخ يار من مقابله بود
دهان يار كه درمان درد حافظ داشت
فغان كه وقت مروت چه تنگ حوصله بود


غزل 1

۲۸ بازديد

 

خيام ظلمتيان را، فضاي نور كني

به ذهن ظلمت اگر لحظه­اي خطور كني

نشسته­ام به عزاي چراغ مرده­ي خود

بيا كه سوك مرا، اي ستاره! سور كني

براي من، همه، آن لحظه است، لحظه­ي قدر

كه چون شهاب، در آفاق شب عبور كني

هنوز مي­شود از شب گذشت و روشن شد،

اگر تو- طالع موعود من!- عبور كني 

تراكم همه­ي ابرهاي زاينده!

بيا كه يادي از اين شوره­زار دور كني

كبوتر افق آرزو! خوشا گذري

براين غريب، بر اين برج سوت و كور كني

چه مي­شود كه شبي، اي شكيب جادويي

عيادتي هم از اين جان ناصبور كني؟

نه از درنگ، ز تثبيت شب هراسانم

اگر در آمدنت بيش از اين قصور كني


مسلمانان مرا وقتي دلي بود

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 171 كيلوبايت )

مسلمانان مرا وقتي دلي بود
كه با وي گفتمي گر مشكلي بود
به گردابي چو مي‌افتادم از غم
به تدبيرش اميد ساحلي بود
دلي همدرد و ياري مصلحت بين
كه استظهار هر اهل دلي بود
ز من ضايع شد اندر كوي جانان
چه دامنگير يا رب منزلي بود
هنر بي‌عيب حرمان نيست ليكن
ز من محرومتر كي سائلي بود
بر اين جان پريشان رحمت آريد
كه وقتي كارداني كاملي بود
مرا تا عشق تعليم سخن كرد
حديثم نكته هر محفلي بود
مگو ديگر كه حافظ نكته‌دان است
كه ما ديديم و محكم جاهلي بود


آن يار كز او خانه ما جاي پري بود

۲۸ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 306 كيلوبايت )

آن يار كز او خانه ما جاي پري بود
سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود
دل گفت فروكش كنم اين شهر به بويش
بيچاره ندانست كه يارش سفري بود
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلك شيوه او پرده دري بود
منظور خردمند من آن ماه كه او را
با حسن ادب شيوه صاحب نظري بود
از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد
آري چه كنم دولت دور قمري بود
عذري بنه اي دل كه تو درويشي و او را
در مملكت حسن سر تاجوري بود
اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر رفت
باقي همه بي‌حاصلي و بي‌خبري بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين
افسوس كه آن گنج روان رهگذري بود
خود را بكش اي بلبل از اين رشك كه گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گري بود
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ
از يمن دعاي شب و ورد سحري بود


از ديده خون دل همه بر روي ما رود

۳۴ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 172 كيلوبايت )

از ديده خون دل همه بر روي ما رود
بر روي ما ز ديده چه گويم چه‌ها رود
ما در درون سينه هوايي نهفته‌ايم
بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود
خورشيد خاوري كند از رشك جامه چاك
گر ماه مهرپرور من در قبا رود
بر خاك راه يار نهاديم روي خويش
بر روي ما رواست اگر آشنا رود
سيل است آب ديده و هر كس كه بگذرد
گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود
ما را به آب ديده شب و روز ماجراست
زان رهگذر كه بر سر كويش چرا رود
حافظ به كوي ميكده دايم به صدق دل
چون صوفيان صومعه دار از صفا رود


كنون كه در چمن آمد گل از عدم به وجود

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 299 كيلوبايت )

كنون كه در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
بنوش جام صبوحي به ناله دف و چنگ
ببوس غبغب ساقي به نغمه ني و عود
به دور گل منشين بي شراب و شاهد و چنگ
كه همچو روز بقا هفته‌اي بود معدود
شد از خروج رياحين چو آسمان روشن
زمين به اختر ميمون و طالع مسعود
ز دست شاهد نازك عذار عيسي دم
شراب نوش و رها كن حديث عاد و ثمود
جهان چو خلد برين شد به دور سوسن و گل
ولي چه سود كه در وي نه ممكن است خلود
چو گل سوار شود بر هوا سليمان وار
سحر كه مرغ درآيد به نغمه داوود
به باغ تازه كن آيين دين زردشتي
كنون كه لاله برافروخت آتش نمرود
بخواه جام صبوحي به ياد آصف عهد
وزير ملك سليمان عماد دين محمود
بود كه مجلس حافظ به يمن تربيتش
هر آن چه مي‌طلبد جمله باشدش موجود


در ازل هر كو به فيض دولت ارزاني بود

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 255 كيلوبايت )

در ازل هر كو به فيض دولت ارزاني بود
تا ابد جام مرادش همدم جاني بود
من همان ساعت كه از مي خواستم شد توبه كار
گفتم اين شاخ ار دهد باري پشيماني بود
خود گرفتم كافكنم سجاده چون سوسن به دوش
همچو گل بر خرقه رنگ مي مسلماني بود
بي چراغ جام در خلوت نمي‌يارم نشست
زان كه كنج اهل دل بايد كه نوراني بود
همت عالي طلب جام مرصع گو مباش
رند را آب عنب ياقوت رماني بود
گر چه بي‌سامان نمايد كار ما سهلش مبين
كاندر اين كشور گدايي رشك سلطاني بود
نيك نامي خواهي اي دل با بدان صحبت مدار
خودپسندي جان من برهان ناداني بود
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر ميان
نستدن جام مي از جانان گران جاني بود
دي عزيزي گفت حافظ مي‌خورد پنهان شراب
اي عزيز من نه عيب آن به كه پنهاني بود


از سر كوي تو هر كو به ملالت برود

۳۲ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 194 كيلوبايت )

از سر كوي تو هر كو به ملالت برود
نرود كارش و آخر به خجالت برود
كارواني كه بود بدرقه‌اش حفظ خدا
به تجمل بنشيند به جلالت برود
سالك از نور هدايت ببرد راه به دوست
كه به جايي نرسد گر به ضلالت برود
كام خود آخر عمر از مي و معشوق بگير
حيف اوقات كه يك سر به بطالت برود
اي دليل دل گمگشته خدا را مددي
كه غريب ار نبرد ره به دلالت برود
حكم مستوري و مستي همه بر خاتم تست
كس ندانست كه آخر به چه حالت برود
حافظ از چشمه حكمت به كف آور جامي
بو كه از لوح دلت نقش جهالت برود


چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

۳۲ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 163 كيلوبايت )

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتي طلبم با سر عتاب رود
چو ماه نو ره بيچارگان نظاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
شب شراب خرابم كند به بيداري
وگر به روز شكايت كنم به خواب رود
طريق عشق پرآشوب و فتنه است اي دل
بيفتد آن كه در اين راه با شتاب رود
گدايي در جانان به سلطنت مفروش
كسي ز سايه اين در به آفتاب رود
سواد نامه موي سياه چون طي شد
بياض كم نشود گر صد انتخاب رود
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
كلاه داريش اندر سر شراب رود
حجاب راه تويي حافظ از ميان برخيز
خوشا كسي كه در اين راه بي‌حجاب رود