دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۵ ۲۹ بازديد
دانلود فايل صوتي غزل ( 306 كيلوبايت )
آن يار كز او خانه ما جاي پري بود
سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود
دل گفت فروكش كنم اين شهر به بويش
بيچاره ندانست كه يارش سفري بود
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلك شيوه او پرده دري بود
منظور خردمند من آن ماه كه او را
با حسن ادب شيوه صاحب نظري بود
از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد
آري چه كنم دولت دور قمري بود
عذري بنه اي دل كه تو درويشي و او را
در مملكت حسن سر تاجوري بود
اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر رفت
باقي همه بيحاصلي و بيخبري بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين
افسوس كه آن گنج روان رهگذري بود
خود را بكش اي بلبل از اين رشك كه گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گري بود
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ
از يمن دعاي شب و ورد سحري بود