من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

پنج سؤال براي داشتن يك تيم كاري خوب

۸۳ بازديد
پنج سؤال براي داشتن يك تيم كاري خوب

شايد به بهانه‌ي اينكه زمان آن رسيده است تا يك محيط كاري جديدي داشته باشيم، لازم باشد به يك بازنگري در تمامي سطوح سازمان دست بزنيم. روي سخن با رهبران كسب و كارهايي است كه مي‌خواهند بهترين نيروهايشان را حفظ كنند و به بيشترين بهره‌وري در سازمانشان برسند.

1- چرا افراد توانمند بايد علاقه‌مند همكاري با ما باشند؟‌
بهترين رهبران بخوبي مي‌دانند كه افراد بااستعداد صرفاً با پول به حركت درنمي‌آيند. اين افراد به پروژه‌هايي احتياج دارند تا هيجان كافي را براي آنها فراهم آورد. آنها دوست دارند بخشي از يك چيز بزرگتر از خودشان باشند. اين وظيفه‌ي رهبران است تا در محيط كسب‌وكار افراد را باانگيزه و مصمم نگه دارند.

2- آيا مي‌توانيم افراد توانمند را با نگاه اول تشخيص بدهيم؟

وقتي شركت يا دپارتمان خود را به افراد مناسب تجهيز كرديم، آنگاه رهبر مناسب بودن ديگر كار چندان سختي نخواهد بود. براستي يكي از پرچالش‌ترين، و وقتگيرترين موضوعات براي رهبران، پاسخ به اين پرسش است كه چه كسي مناسب كدام شغل در سازمان است. وقتي زمان ارزيابي استعدادها مي‌رسد، ويژگيهاي شخص پابه‌پاي تخصص او قابل بررسي مي شود. آيا مي‌دانيم چه ويژگي افراد باعث شده است تا در تيم به ستاره تبديل شوند و چگونه مي‌توان افراد بيشتري با اين ويژگيها يافت؟

3- آيا افراد توانمندي در اين حوزه‌ي كاري وجود دارد كه به دنبال كاركردن با ما نباشند؟

اين يك بصيرت و شمّ عمومي است كه همه آن را فراموش كرده‌ايم: بااستعدادترين افراد دوست دارند به كارهايي مشغول شوند كه دوست دارند، با افرادي كه از همكاري با آنها لذت ببرند، و پروژه‌هايي كه آنها را به چالش بكشاند. نكته اينجا است كه بايستي از بين اين همه به اصطلاح جوياي كار منفعل، افراد مناسب خودمان را پيدا كنيم. اين افراد ممكن است خارج از سازمان ما باشند، يا شايد در ديگر بخشهاي سازمان به كار اشتغال داشته باشند، اما واقعيت اين است كه آنها براي ما كار نخواهند كرد مگر آنكه شديداً تلاش كنيم آنها متقاعد شوند با ما پيوند بخورند.

4- آيا توان آموزش افراد بااستعداد و توانمند را داريم تا به آنها ياد دهيم تيم و شركت ما چگونه كار مي‌كند و برنده مي‌شود؟

حتي افرادي كه كارهاي نيازمند بيشترين تمركز فردي (برنامه‌نويسهاي نرم افزاري، طراحان گرافيكي، نخبه‌ها و تئوريسينهاي بازاريابي) را انجام مي‌دهند هم اگر از نحوه‌ي عملكرد كل سازمان بي‌اطلاع باشند، قادر به ارائه‌ي بهترين كارايي و اثربخشي خود نخواهند بود.
اين موضوع تا اندازه‌اي به آگاهي از گزارشهاي مالي مربوط مي‌شود: آيا همه‌ي افراد مي‌توانند ياد بگيرند چگونه مانند يك معامله‌گر فكر كنند؟ البته اين موضوع اساساً به درك مشترك بازمي‌گردد و اينكه آيا افراد باهوش سازمان مي‌توانند ديگر كاركنان مجموعه را با واقعيتهاي اداره و مديريت آن كسب‌وكار آشنا كنند؟

5- آيا به همان اندازه كه به ديگران سخت مي‌گيريم، خودمان را هم مورد مؤاخذه قرار مي‌دهيم؟ جاي تريدي نيست كه افراد مستعد و بلندپرواز داراي انتظارات بالايي براي خودشان، تيم يا شركتشان، و همكارانشان هستند. به همين علت هم هست كه در كارشان اينقدر سختگيرند. تست نهايي براي افرادي كه در جايگاه بالاتري قرار دارند اين است كه آيا آنها
همان ارزشها ، نگرشها، و طرز تفكري كه مي‌خواهند شاهد آن در ديگر افراد تحت مديريت خود باشند را از خود بروز مي‌دهند؟‌
به عبارت ديگر اگر خودمان را براي كار كردن به ما پيشنهاد بدهند، آيا آن را قبول مي‌كنيم؟

محمد سالاري


پاك كردن ذهن

۶۸ بازديد
« پاك كردن ذهن »

شما با لباس‌هاي بيرون به رختخواب نمي‌رويد، اما برخي از مردم با ذهني پُر از غم به خواب مي‌روند و بعد شكايت مي‌كنند كه خوب نخوابيده و روز بعد خسته هستند.
خياطي مي‌گفت:‌ «اگر شب‌ها جيب‌هاي لباس‌ها را خالي كنيد، لباس‌ها زيباتر به نظر مي‌رسد و بيشتر عمر خواهند كرد.»

بنابراين، من قبل از خواب، اشيايي مانند خودكار، پول خُرد و دستمال را از جيبم در مي‌آورم و آن‌ها را مرتب روي ميز مي‌گذارم.چيزهاي زايدي مثل خرده كاغذ و ... را به درون سطل زباله مي‌ريزم. با اين كار، احساس مي‌كنم كه همه چيز تمام شده و بار آن‌ها را از ذهنم خارج گرديده است.

يك شب، وقتي كه مشغول اين كار بودم به نظرم رسيد كه ممكن است خالي كردن ذهن نيز مانند خالي كردن جيب باشد. همه‌ي ما در طي روز، مجموعه‌اي از آزردگي، پشيماني، نفرت و اضطراب را جمع آوري مي‌كنيم. اگر اجازه دهيم كه اين افكار انباشته شوند، ذهن را سنگين مي‌كنند و عامل مختل كننده در آگاهي مي‌شوند.

سپس تصور كردم كه اين زباله‌هاي ذهن در زباله‌داني خيال مي‌ريزند. اين كار، باعث احساس آرامش و رها شدن از باورهاي ذهني مي‌شود و خواب را آسان‌تر مي‌كند. ذهن كه بدين ترتيب از عوامل انرژي خوار پاك شده است، مي‌تواند با استراحت كردن قوايش را تجديد كند.

«كتاب باز هم مثبت درماني، وينسنت پيل»

فاصله ما تا خوشبختي به اندازه‌ي فاصله ما تا خودمان است.

«همه‌ي تغييرات از شما آغاز مي‌شود»


شيوه ها و ايده هاي بازاريابي‌ در يك‌ اقتصاد ضعيف

۷۷ بازديد
شيوه ها و ايده هاي بازاريابي‌ در يك‌ اقتصاد ضعيف

اكونيوز: امروزه شرايط عمومي اقتصادجهاني چندان وضعيت مطلوبي نداشته و در اين شرايط بحران جهاني از طرحها ، ايده هاي نويني مي بايست مددجست كه ما دراينجا به چند مورد اشاره مي كنيم.



۱- همواره‌ تفكر بازاريابي‌ داشته‌ باشيد. يك‌ پوشه‌ براي‌ نگه‌داري‌ هر نوع‌ ايده‌خوبي‌ كه‌ به‌ ذهنتان‌ مي‌رسد، اختصاص‌ دهيد و نمونه‌‌ي نامه‌هاي‌ مستقيم‌ پستي‌، آگهي‌هاي‌ تبليغاتي‌ چشمگير و هر نوشته‌ يا كاغذي‌ كه‌ مربوط‌ به‌ امور تبليغات‌ مي‌شود را در آن‌ نگهداري‌ كنيد تا در آينده‌ بتوانيد در نتيجه‌ي‌ هر جرقه‌اي‌ در ذهن‌تان (اصطلاحاً طوفان‌ ذهني‌ Brainstorm) از آنها استفاده‌ كنيد.

۲ - بازار را هدف‌ گذاري‌ كنيد. هر نوع‌ تحول‌، تغيير و توسعه‌اي‌ را در روند صنعت، اقتصاد و صنايع‌ در ارتباط‌ با حرفه‌ خود زير نظر داشته‌ باشيد. رقباي‌ خود را به‌ خوبي‌ بشناسيد و پوشه‌ و فايلي‌ را براي‌ بررسي‌ عملكردهاي‌ هريك‌ از آنان‌اختصاص‌ دهيد.

۳ - محصولات‌، خدمات‌ و علايم‌ تجاري‌ خود را گسترش‌ دهيد. محصول‌ يا خدمات‌ جديدي‌ خلق‌ كنيد و آنها را به‌ روز نگه‌ داريد. اسامي‌ و عناوين‌ تجاري ‌خوب‌ براي‌ محصولات‌ يا خدمات جديد بسيار حياتي‌ هستند. محصولات‌ و خدمات‌ خود را همواره‌ نو و به‌هنگام‌ كنيد تا مشتريان‌ پيشرفت‌ شما را مشاهده‌كنند.

۴ - يك‌ تيم‌ تشكيل‌ دهيد. يك‌ تيم‌ مشاوران‌ بازاريابي‌ يا روابط‌ عمومي‌ متشكل‌ از كاركنان كليدي‌ درون‌ سازمان‌ خود و خارج‌ از سازمان‌ تشكيل‌ دهيد. در همايش‌هاي‌ تخصصي‌ شركت‌ كنيد. نشريات‌ تخصصي‌ بازاريابي‌ را مطالعه‌ كنيد. به‌ منظور رسيدن‌ به‌ گزينه‌هاي صحيح، با متخصصان‌ بازاريابي‌ خارج‌ از سازمان‌تان‌ مشاوره‌ كنيد.

۵ - بودجه‌ اختصاص‌ دهيد. در حال‌ حاضر چه‌ مقدار پول‌ يا بودجه‌ صرف‌ بازاريابي‌ مي‌كنيد؟ چه‌ مقدار تمايل‌ داريد كه‌ بپردازيد؟ درصدي‌ از درآمد ناخالص‌ را كه‌ مي‌تواند به‌ بازاريابي‌ اختصاص‌ داده‌ شود، تعيين‌ كنيد. سعي‌ كنيد كه‌ يا از طريق‌آگهي‌ و تبليغ‌ و چه‌ از طريق‌ روابط‌ عمومي‌ به‌ صورت‌ ماهانه‌ در بازار حضور خود را اعلام‌ كنيد.

۶ - خود را در اذهان‌ زنده‌ و حاضر نگه‌ داريد. روزنامه‌اي‌ يا نشريه‌اي‌ منتشركنيد. مقالاتي‌ عرضه‌ كنيد. وب‌ سايت‌ راه‌ اندازي‌ كنيد. در پايين‌ هر پست‌ الكترونيكي‌كه‌ مي‌فرستيد، بخش‌ متحدالشكلي‌ را كه‌ شامل‌ اطلاعات‌ تماس‌، آدرس‌ وب‌ سايت‌ و شعار باشد را اختصاص‌ دهيد. به‌ موكلان‌ يا مشتريان‌ خود، كارت‌ پستي‌ اعم‌ از تبريك‌، دعوت‌ يا غيره‌ و يا كارت‌ پستي‌ الكترونيكي‌ بفرستيد تا ارتباط تان‌ با آنهاحفظ‌ شود.

۷ - با نشريات‌ ارتباط‌ داشته‌ باشيد. بخشي‌ را براي‌ ارتباط‌ با نشريات‌ و كارخبري‌ تشكيل‌ دهند. اطمينان‌ حاصل‌ كنيد كه‌ با نشريه‌اي‌ كار كنيد كه‌ سرويس‌خبري‌ online دارد و داراي‌ صفحات‌ تصويري‌ با كيفيت‌ بالاست.

۸ - به‌ سازمانهاي‌ اجتماعي‌ - محلي‌ و همچنين‌ گردهمايي‌ها بپيونديد. باسخنرانان‌ در كنفرانس‌هايي‌ كه‌ شركت‌ مي‌كنيد، تماس‌ بگيريد.

۹ - به‌ تماس‌ها و سفارشات‌ به‌ سرعت‌ پاسخ‌ دهيد. اگر به‌ هر دليلي‌ در دسترس‌نبوديد، تماس‌ گيرنده‌ را به‌ شخص‌ ديگري‌ كه‌ جانشين‌ شما هستند، ارجاع‌ دهيد.

بخشي‌ از وب‌ سايت‌ خود را به‌ نيازهاي‌ مشتريان‌ اختصاص‌ دهيد.

اطمينان‌ حاصل‌ كنيد كه‌ براي‌ مراجعه‌ كنندگان‌ به‌ وب‌ سايت‌ و كلاً مردم‌، تماس‌با شما آسان‌ است‌. هميشه‌ و در همه‌ حال‌، تماسها و پيام‌ها را پي‌گيري‌ كنيد.

۱۰ - تبليغ‌ كنيد. يك‌ بروشور جديد از محصولات‌ و خدمات‌ خود تهيه‌ كنيد و يا آنها را در صورت‌ موجود بودن‌ به‌ شكل‌ بهتري‌ تغيير دهيد. سعي‌ كنيد شماره‌ تماسي‌ داشته‌ باشيد كه‌ به‌ راحتي‌ قابل‌ يادآوري‌ باشد. روي‌ تمام‌ محصولات‌تبليغاتي‌، آدرس‌ وب‌، ايميل‌ و شعار خود را همواره بگنجانيد.

۱۱ - در نمايشگاه‌ها، حامي مالي غرفه‌هاي‌ معروف‌ شويد. گردهمائي‌هايي‌ را دردفتر خود ترتيب‌ دهيد يا در يك‌ سمينار و كنفرانس‌ يا گردهمايي‌، سخنراني‌ ايرادكنيد.

۱۲ - براي‌ نشريات‌ يا روزنامه‌هاي‌ محلي‌، مجلات‌ بازرگاني‌ محلي‌ و نشريات ‌بازرگاني‌- تجاري‌ ستون‌ سرمقاله‌اي‌ بنويسيد. مقاله‌اي‌ چاپ‌ كنيد و آن‌ را براي‌صنف‌ خود بفرستيد.


7 اصل طلائي براي موفقيت در مذاكره

۷۲ بازديد

7 اصل طلائي براي موفقيت در مذاكره

1-خود را جاي طرف مقابل بگذاريد
2-سوالهاي خوب بپرسيد و خوب گوش بدهيد تا اطلاعات دقيق تري بدست آوريد.
3-به منفعت هاي پنهان درپشت خواسته هاي مطرح شده توجه كنيد.
4-بگذاريد اولين پيشنهاد را طرف مقابل مطرح كند.
5-تك بعدي برخورد نكنيد و خود را براي ارائه پيشنهادهاي جديد آماده سازيد
6- به اين نكته توجه كنيد كه اگر مذاكره به نتيجه مطلوب نرسد شما چه جايگزين هايي داريد
7-احساس برنده بودن را در طرف مقابل ايجاد كنيد

نويسنده : سعيد وفائي


استخدام براي شغل مديريتي

۷۲ بازديد
استخدام براي شغل مديريتي

يك شخص جوان با تحصيلات عالي براي شغل مديريتي در يك شركت بزرگ درخواست داد. در اولين مصاحبه پذيرفته شد؛ و مي بايست رئيس شركت آخرين مصاحبه را انجام دهد.

رئيس شركت از شرح سوابق متوجه شد كه پيشرفت هاي تحصيلي جوان از دبيرستان تا پژوهشهاي پس از ليسانس تماماً بسيار خوب بوده است، و هرگز سالي نبوده كه نمره نگرفته باشد.

رئيس پرسيد: «آيا هيچ گونه بورس آموزشي در مدرسه كسب كرديد؟»
جوان پاسخ داد: «هيچ.»
رئيس پرسيد: «آيا پدرتان بود كه شهريه هاي مدرسه شما را پرداخت كرد؟»
جوان پاسخ داد: «پدرم فوت كرد زماني كه يك سال داشتم، مادرم بود كه شهريه هاي مدرسه ام را پرداخت مي كرد.»
رئيس پرسيد: «مادرتان كجا كار مي كرد؟»
جوان پاسخ داد: «مادرم بعنوان كارگر رختشوي خانه كار مي كرد.»
رئيس از جوان درخواست كرد تا دستهايش را نشان دهد.
جوان دو تا دست خود را كه نرم و سالم بود نشان داد.

رئيس پرسيد: «آيا قبلاً هيچ وقت در شستن رخت ها به مادرتان كمك كرده ايد؟»

جوان پاسخ داد: «هرگز، مادرم هميشه از من خواسته كه درس بخوانم و كتابهاي بيشتري مطالعه كنم. بعلاوه، مادرم مي تواند سريع تر از من رخت بشويد.»
رئيس گفت: «درخواستي دارم. وقتي امروز برگشتيد، برويد و دستهاي مادرتان را تميز كنيد، و سپس فردا صبح پيش من بياييد.»

جوان احساس كرد كه شانس او براي بدست آوردن شغل مديريتي زياد است.
وقتي كه برگشت، با خوشحالي از مادرش درخواست كرد تا اجازه دهد دستهاي او را تميز كند.
مادرش احساس عجيبي مي كرد، شادي اما همراه با احساس خوب و بد، او دستهايش را به مرد جوان نشان داد.
جوان دستهاي مادرش را به آرامي تميز كرد.
همانطور كه آن كار را انجام مي داد اشكهايش سرازير شد.
اولين بار بود كه او متوجه شد كه دستهاي مادرش خيلي چروكيده شده، و اينكه كبودي هاي بسيار زيادي در پوست دستهايش است. بعضي كبودي ها خيلي دردناك بود كه مادرش مي لرزيد وقتي كه دستهايش با آب تميز مي شد.

اين اولين بار بود كه جوان فهميد كه اين دو تا دست هاست كه هر روز رخت ها را مي شويد تا او بتواند شهريه مدرسه را پرداخت كند. كبودي هاي دستهاي مادرش قيمتي بود كه مادر مجبور بود براي پايان تحصيلاتش، تعالي دانشگاهي و آينده اش پرداخت كند.

بعد از اتمام تميز كردن دستهاي مادرش، جوان همه رخت هاي باقيمانده را براي مادرش يواشكي شست.
آن شب، مادر و پسر مدت زمان طولاني گفتگو كردند.
صبح روز بعد، جوان به دفتر رئيس شركت رفت.
رئيس متوجه اشكهاي توي چشم هاي جوان شد، پرسيد: «آيا مي توانيد به من بگوييد ديروز در خانه تان چه كاري انجام داده ايد و چه چيزي ياد گرفتيد؟»
جوان پاسخ داد: «دستهاي مادرم را تميز كردم، و شستشوي همه باقيمانده رخت ها را نيز تمام كردم.»

رئيس پرسيد: «لطفاً احساس تان را به من بگوييد.»

جوان گفت:

1-اكنون مي دانم كه قدرداني چيست. بدون مادرم، من موفق امروز وجود نداشت.
2-از طريق با هم كار كردن و كمك به مادرم، فقط اينك مي فهمم كه چقدر سخت و دشوار است براي اينكه يك چيزي انجام شود.
3-به نتيجه رسيده ام كه اهميت و ارزش روابط خانوادگي را درك كنم.

رئيس شركت گفت: «اين چيزيست كه دنبالش مي گشتم كه مديرم شود.» مي خواهم كسي را به كار بگيرم كه بتواند قدر كمك ديگران را بداند، كسي كه زحمات ديگران را براي انجام كارها بفهمد، و كسي كه پول را بعنوان تنها هدفش در زندگي قرار ندهد. شما استخدام شديد.

بعدها، اين شخص جوان خيلي سخت كار مي كرد، و احترام زيردستانش را بدست آورد.
هر كارمندي با كوشش و بصورت گروهي كار مي كرد. عملكرد شركت به طور فوق العاده اي بهبود يافت.

كسي كه حمايت شده و هر آنچه كه خواسته است از روي عادت به او داده اند، «ذهنيت مقرري» را پرورش داده و هميشه خودش را مقدم مي داند. او از زحمات والدين خود بي خبر است. وقتي كه كار را شروع مي كند، مي پندارد كه هر كسي بايد حرف او را گوش دهد، زماني كه مدير مي شود، هر گز زحمات كارمندانش را نمي فهمد و هميشه ديگران را سرزنش مي كند. براي اين جور شخصي، كه ممكن است از نظر آموزشي خوب باشد، ممكن است يك مدتي موفق باشد، اما عاقبت احساس كاميابي نمي كند.
 


براي ماهيگيري بايد كرم به قلاب زد

۷۳ بازديد
براي ماهيگيري بايد كرم به قلاب زد
نوع استراتژي: فردي، بازاريابي
همه ما غذاها، ميوه‌ها و تنقلات مختلفي دوست داريم. شكلات، توت فرنگي، پسته، چيپس و... ولي تقريبا هيچ كس به خوردن كرم علاقه‌اي ندارد. با‌ اين وجود هيچ انسان عاقلي هنگام ماهيگيري شكلات يا توت‌فرنگي به قلاب خود نمي‌زند.

كرم شايد مناسب‌ترين طعمه براي ماهيگيري باشد. نكته ‌اينجا است كه ما براي ماهيگيري بايد از طعمه‌اي استفاده كنيم كه مطلوب ماهي‌ها است نه چيزي كه خودمان دوست داريم. همه ما ‌اين اصل را مي‌دانيم و اگر ماهيگيري كنيم آن را رعايت مي‌كنيم، ولي در زندگي روزمره چطور؟

در زندگي روزمره بسياري از ما ‌اين اصل ساده را فراموش مي‌كنيم و تنها به چيزهايي كه مطلوب و مقبول ما است، مي‌انديشيم. بسياري از افراد در تلاش واهي براي ترغيب ديگران به پذيرفتن آن چيزي كه خود مي‌خواهند هستند و هيچ توجهي به خواسته‌هاي طرف مقابل نمي‌كنند. «هرياوراستريت» در كتاب خود، «تاثير گذاري در رفتار انسان‌ها»، نوشته: «مي‌توان گفت بهترين نصيحتي كه به كساني كه مي‌خواهند ديگران را ترغيب نمايند، چه در كار، چه در خانه، چه در اجتماع، ‌اين است كه در مخاطب خود حس خواستن‌ ايجاد نماييد. كسي كه بتواند چنين كاري را انجام دهد تمام دنيا را پشت سر خود خواهد داشت و كسي كه نتواند تنها مي‌ماند.»

اندروكارنگي، فردي كه تنها ۴ سال تحصيل كرد، كار خود را با ۲ سنت در روز آغاز كرد و توانست ۳۶۰ ميليون دلار ثروت جمع‌آوري كند؛ موفقيت خود را مديون ‌اين اصل ساده است. روزي خواهرش از ‌اينكه فرزندانش، كه در دانشگاه مشغول تحصيل بودند، جواب نامه‌هاي او را نمي‌دادند، شكايات كرد. اندرو با او شرط بست كه مي‌تواند بدون ‌اينكه از آنها بخواهد، آنها را مجبور به پاسخگويي به نامه‌هايش كند. وي يك نامه كوتاه احوال پرسي به آنها نوشت و در پايان نامه نوشت كه در پاكت نامه يك چك براي آنها فرستاده است، ولي در واقع چيزي در پاكت نامه نگذاشت. آنها در زمان كوتاهي به نامه پاسخ دادند و جواب هم مشخص بود.

هنري فورد پايه گذار كارخانجات اتومبيل سازي فورد چنين مي‌گويد: «تنها راه موفقيت‌اين است كه خود را در موقعيت طرف مقابل قرار دهيم و مسائل را از زاويه ديد او هم ببينيم.» ‌اين اصل به قدري ساده به نظر مي‌رسد كه ۹۰ درصد افراد در۹۰ درصد اوقات، آن را ناديده مي‌گيرند. همه ما هر روز مثال‌هاي فراواني از نقض ‌اين اصل ساده در زندگي روزمره خود مشاهده مي‌كنيم. به عنوان مثال به تبليغاتي كه بسياري از شركت‌ها براي معرفي خود انجام مي‌دهند توجه كنيد. شركت‌هاي زيادي هر روزه به معرفي خود به مشتريان بالقوه مي‌پردازند و هزينه‌هاي زيادي نيز در‌اين راه انجام مي‌دهند بدون‌ اينكه به‌ اين نكته ساده توجهي داشته باشند.

آنها به معرفي و بزرگنمايي شركت خود مي‌پردازند. ميليون‌ها تومان و صد‌ها ساعت صرف تبليغ خود مي‌كنند بدون ‌اينكه به مشتري بفهمانند كه شركت آنها چه مشكلي از مشكلات آنها را حل خواهد كرد و كار كردن با آنها چه مزيتي براي مشتري خواهد داشت. ما در تبليغات بسياري از شركت‌ها و بنگاه‌هاي اقتصادي مي‌بينيم كه با اصرار زيادي سعي در شناساندن بنگاه خود به عنوان اولين، بهترين، بزرگ‌ترين و... دارند بدون توجه به‌اينكه آيا ‌اين ويژگي‌ها نيازي از مشتري را برآورده مي‌كند يا خير. مشتريان ما معمولا به حدي درگير مشكلات و مسائل روزمره خود هستند كه اهميتي به ‌اينكه آيا ‌اين شركت اولي يا دومين بوده نمي‌دهند. آنها ترجيح مي‌دهند شركت به ‌اين اشاره كند كه‌ آيا محصولات و خدمات مي‌تواند بهتر از ساير رقبا مشكلات آنها را حل كند يا خير.
استفاده از ‌اين استراتژي در حل مشكلات و مسائل تجاري و خانوادگي نيز مفيد است. مشكلات بين دو فرد يا دو شركت هنگامي‌حل مي‌شود كه راه‌حل مشكل به نفع دو طرف باشد. به ‌اين مثال توجه كنيد. يك شركت حمل‌ونقل نامه‌اي به‌اين مضمون به يكي از مشتريان خود فرستاده:

شركت محترم ....
اخيرا محموله‌هاي ارسالي شما جهت حمل به شهرستان‌ها با تاخير زياد و تقريبا در پايان زمان اداري شركت به دست ما مي‌رسد. ‌اين امر موجب افزايش حجم كاري پرسنل ما در پايان ساعت اداري و بي‌نظمي ‌در شركت مي‌شود. همچنين تخليه آن در انبار براي ارسال روز بعد موجب هزينه زياد براي ما است. لذا خواهشمند است از‌اين پس محموله‌هاي خود را در ميان ساعات اداري يا در ابتداي ساعات اداري روز بعد ارسال كنيد.
با تشكر.....

ارسال چنين نامه‌اي از سوي يك شركت براي مشتري خود، به مشتري چنين القا مي‌كند كه تنها چيزي كه شركت به آن اهميت مي‌دهد منافع خودش است نه منافع مشترك شركت و مشتري. شايد بتوان چنين نامه‌اي را به صورتي قانع‌كننده‌تر نوشت به صورتي كه مشتري احساس كند كه منافع او نيز براي شركت اهميت دارد. به مثال زير كه اصلاح شده همين نامه است، توجه كنيد:

شركت محترم .....
باسلام؛ از‌اينكه به ما اعتماد كرده و شركت ما را براي ارسال محموله‌هاي خود انتخاب كرده‌ايد، از شما سپاسگزارم. اخيرا مشاهده شده كه محموله‌هاي ارسالي شما جهت حمل به شهرستان‌ها با تاخير زياد و تقريبا در پايان زمان اداري شركت به دست ما مي‌رسد. با توجه به‌اينكه حجم محموله‌هاي ارسالي در پايان ساعت اداري بسيار زياد مي‌شود، فشردگي كار در‌اين ساعات موجب كندي زياد كار در پايان روز شده و گاهي مجبور مي‌شويم تا بخشي از‌ اين محموله‌ها را روز بعد ارسال كنيم.‌ اين امر مسلما موجب كاهش كيفيت كار ما و تاخير در رسيدن كالاي شما به دست مشتريانتان مي‌شود. لذا خواهشمند است جهت كمك به شركت ما، در ارائه خدمات بهتر به شما و مشتريان شما، در صورت امكان محموله‌هاي خود را در ميان روز براي ما ارسال كنيد تا امكان ارسال آنها در همان روز فراهم شود.
پيشاپيش از همكاري شما متشكريم.

در پايان بايد گفت براي قانع كردن كسي به انجام كاري بايد وي را مجاب كنيم كه‌ اين كار به نفع وي نيز هست و براي ‌اين بايد از راه‌هايي استفاده كنيم كه مخاطب ما منافع خود را در پيشنهاد ما ببيند.

مهرداد فضيلت


اصول و آداب مديريت

۷۳ بازديد


مديريت مشاركتي

۶۹ بازديد

پس، مديريت مشاركتي عبارت است از به وجود آوردن فضا و نظامي توسط مديريت كه تمام كاركنان و مشتريان و مشاوران يك سازمان در روند تصميم گيري و حل مسائل و مشكلات سازمان با مديريت همكاري و مشاركت جويند. در واقع اين نوع مديريت مي‌خواهد از ايده‌ها، پيشنهادها، ابتكارات، خلاقيت‌ها و توان فني و علمي كاركنان و مشتريان در حل مسائل و مشكلات سازمان و بهبود مستمر فعاليت‌هاي آن استفاده نمايد. آهنگ فعلي تغييرات آن چنان عظيم است كه تاخير در پاسخ به آن ممكن است بسيارگران و حتي فاجعه آفرين باشد. شركت‌ها و دولت‌ها همه روزه به اين دليل ورشكسته مي‌شوند كه در سازگار كردن خود با اين تغيير كوتاهي كرده يا بسيار كند عمل كرده‌اند. سازگار شدن با تغييرات سريع جاري به تعديل‌هاي مكرر و بزرگي در نوع كارها و نحوه انجام آنها نياز دارد. بنابراين، بايد ابتدا تفكر را متحول كرد تا در عمل اين تغييرات ظهور كند. مشاركت كاركنان در مديريت، سازمان را توانمند مي‌كند كه خود را با سرعت بيشتري با اين تحولات هماهنگ نمايد. مشاركت فكري كاركنان و مشتريان با مديريت و بهبود مستمر در سازمان با پياده‌سازي «نظام پيشنهادها» قابل اجرا است بهترين راههاي استفاده از فكر بشر و اين سرمايه بزرگ خلقت، اجراي نظام پي روحيه كنجكاوي و كنكاش در انسان، زمينه ساز روند و فرايند خلاقيت اوست. اين روحيه باعث مي‌شود تا انسان به ميزان شناخت خويش و در جهت كمال جويي، همه چيز را ابتدا مورد سؤال قرارداده و درصدد يافتن پاسخي قابل دفاع برآيد و به اين ترتيب به نوآوري دست يابد.

در موسسه ها، سازمان ها و به طور كلي بنگاه اقتصادي مي‌توان براي انجام امور به راهكارهاي مناسب و موثرتر از آنچه در حال حاضر وجود دارد، دست يافت. نقطه شروع براي اين دستيابي تفكر پيرامون اهداف، امكانات موجود و شناخت از شكاف‌ها و نارسائي‌ها و همچنين درك شرايط بروني و نهايتا" اثرگذاري بر اين عوامل است. اين اثرگذاري را مي‌توان در جهت بهبود فرايند كار، افزايش رضايت خدمت گيرندگان، افزايش توليد، كاهش هزينه‌ها ، فناوري ،تنوع محصولات، و بالاخص افزايش توانمندي و آزادي تفكر نيروي انساني و امكان پرداختن به موارد والاتري كه با طبيعت جستجوگر و خلاق وي سازگار است، هدايت نمود. با ايجاد چنين تغييراتي است كه مي‌توان از ركود و سكون يك صنعت در ميان روش‌هاي سنتي و قديمي كه معمولا منجر به غيرقابل رقابتي شدن محصولات و خدمات و از كارافتادگي بنگاه اقتصادي مي‌شود، جلوگيري نمود. مسير رشد و تعالي سازمان‌ها از طريق مشاركت نظام‌مند كاركنان و احساس تعلق قوي سازماني مقدور مي‌گردد. سازمان‌هاي پيشرو، سازمان‌هايي هستند كه با ايجاد محيط خلاق، ترس و دلهره كاركنان را نسبت به ارائه ايده‌هاي تحول آفرين از بين مي‌برند و ايشان را در اين راه ترغيب مي‌نمايند.

يكي از عوامل مهم رشد و توسعه كشورها، اهميت دادن به فكر و انديشه نيروي انساني و استفاده صحيح از آن است و يكي از بهترين راههاي استفاده از فكر بشر و اين سرمايه بزرگ خلقت، اجراي نظام پيشنهادهاست. امروزه در اغلب كشورهاي پيشرفته و توسعه يافته در بيشتر سازمانها، شركتها و موسسات مختلف، اين سيستم اجرا شده و همه مردم از خرد و كلان در حال فكر كردن و پيشنهاد دادن هستند و علاوه بر اينكه مشخصاً از نتايج پيشنهادهاي خود بهره مي‌برند، پاداش مي‌گيرند و عزت و احترام به نفس را تجربه مي‌كنند، كشور و بقيه مردم نيز به طور قابل توجهي از آن بهره‌مند مي‌شوند.

با اين اعتقاد كه هيچكس، مسائل و مشكلات سازمان را بهتر از مديران و كاركنان آن درك نكرده و راهكار حل آن را در سريعترين و كم‌هزينه‌ترين روش ممكن پيشنهاد نخواهد كرد، به‌نظر مي‌رسد دلسوزترين و مناسبترين مشاور، مدير تغيير و اصلاحگر سيستم در درون سازمان متمركز است. يكي از مهمترين عوامل موفقيت سازمان‌ها حاكميت روابط انساني مناسب بين مديران و كاركنان آن سازمان است. در سازمان‌هايي كه روابط انساني خصمانه و ناعادلانه حاكم باشد كاركنان انگيزه همكاري خود را با مديريت از دست داده و سازمان موفق به انجام وظايف خود نگرديده و به اهداف خود دسترسي نخواهد يافت. مشاركت كاركنان انگيزه آنها را در حل مسائل سازمان افزايش مي‌دهد و چون كاركنان فضايي براي اظهار نظر پيدا مي‌كنند و مديريت به اين نظرات گوش مي‌دهد ارتباط بين مديريت و كاركنان بهبود مي‌يابد وعواملي كه موجب نارضايتي مي‌شود كاهش يافته و يا از بين خواهد رفت.

نظام مديريت مشاركتي يكي از نظام‌هاي مديريتي پوياست كه نقش مهمي در توسعه منابع انساني سازمان‌ها ايفا مي‌كند. نظام پذيرش و بررسي پيشنهادها به ‌عنوان يك ابزار اجرايي مديريت مشاركتي است. در اين نظام كليه افراد سازمان درباره روش‌ها و حل مسائل و ارتقاء بهره‌وري فعالانه انديشه كرده و حاصل آنرا در قالب طرح‌ها و پيشنهادها به سازمان ارائه مي‌كنند.

نظام پيشنهادهاي سازمانهاي دولتي در جهت بهبود مستمر به ‌منظور تعالي سازماني تدوين و اجرا مي‌گردد. در واقع نظام پيشنهادها تكنيكي است كه از طريق آن مي‌توان به يافته‌هاي ذهني و انديشه‌هاي سرمايه‌هاي انساني در حل مسائل و ايجاد سؤالات جديد و راه‌حل‌هاي بهينه، در راستاي فرهنگ تغيير و بهسازي و بهبود مستمر سازمان دست يافت. به‌عبارت ديگر، نظام پيشنهادها، فرمانبري از دانايي و بگردش انداختن انديشه است و از اين رهگذر، سازمان آمادگي ورود به دوره بلوغ و ترويج روحيه مشاركت را پيدا مي‌كند.

آنچه در نظام پيشنهادها به عنوان اهداف آرماني و در حقيقت به‌عنوان فلسفه به كارگيري آن مطرح است، افزايش توان سازمان در مقابل خواست‌هاي متغير مصرف‌كنندگان خدمات يا محصولات آن بنگاه از طريق ارج نهادن به فضايل و توانائي‌هاي انسان و همسو كردن اهداف كاركنان با اهداف شركت و نهايتا" به كارگيري صحيح تجربه، انديشه، آراء و عقايد آنها در هر رده شغلي و در هر بخش سازماني است.


در مقابل مشكلات

۶۹ بازديد
دختري از سختي هاي زندگي به پدرش گله مي كرد. از مبارزه خسته بود. نمي دانست چه كند. بلافاصله پس از اينكه يك مشكل را حل شده مي ديد مشكل ديگري سر راهش آشكار مي شد و قصد داشت خود را تسليم زندگي كند. پدر كه آشپز ماهري بود او را به آشپزخانه برد. سه قابلمه را پر از اب كرد و آنها را جوشاند. سپس در اولي تعدادي هويج، در دومي تعدادي تخم مرغ و در ديگري مقداري قهوه قرار داد و بدون اينكه حرفي بزند چند دقيقه منتظر ماند.

دختر هم متعجب و بي صبرانه منتظر بود. تقريبا پس از ۲۰ دقيقه، پدر اجاق گاز را خاموش كرد، هويج ها و تخم مرغها را در كاسه گذاشت و قهوه را در فنجاني ريخت.
سپس رو به دختر كرد و پرسيد: “عزيزم چه ميبيني؟” دختر هم در پاسخ گفت: “هويج تخم مرغ و قهوه.”

پدر از دختر خواست هر كدام از آنها را لمس كند. هويجها نرم و لطيف بودند و تخم مرغها پس از شكستن و پوست كندن سخت شده بودند. در آخر پدر از او خواست قهوه را ببويد. دختر دليل اين كار را سوال كرد و پاسخ شنيد: “دخترم هر كدام از آنها در شرايط ناگوار يكساني در آب جوش قرار گرفتند ولي از خود رفتارهاي متفاوتي بروز دادند.

هويج هاي سخت و محكم، ضعيف و نرم شدند. پوسته هاي نازك و مايع درون تخم مرغها سخت شدند ولي دانه هاي قهوه توانستند ماهيت آب را تغيير دهند.” سپس پدر از دخترش پرسيد: “حالا تو دخترم وقتي در زندگي با مشكلي رو به رو مي شوي مثل كدام يك رفتار مي كني؟ هويج، تخم مرغ يا قهوه؟


اصل موضوع

۸۱ بازديد
مردي با دوچرخه به خط مرزي مي رسد. او دو كيسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزي مي پرسد : « در كيسه ها چه داري». او مي گويد « شن» .
مامور او را از دوچرخه پياده مي كند و چون به او مشكوك بود ، يك شبانه روز او را بازداشت مي كند ، ولي پس از بازرسي فراوان ، واقعاً جز شن چيز ديگري نمي يابد. بنابراين به او اجازه عبور مي دهد.
هفته بعد دوباره سر و كله همان شخص پيدا مي شود و مشكوك بودن و بقيه ماجرا...
اين موضوع به مدت سه سال هر هفته يك بار تكرار مي شود و پس از آن مرد ديگر در مرز ديده نمي شود.
يك روز آن مامور در شهر او را مي بيند و پس از سلام و احوال پرسي ، به او مي گويد : من هنوز هم به تو مشكوكم و مي دانم كه در كار قاچاق بودي ، راستش را بگو چه چيزي را از مرز رد مي كردي؟ قاچاقچي مي گويد : دوچرخه!

بعضي وقت ها موضوعات فرعي ما را به كلي
از موضوعات اصلي غافل مي كند