پيكر حوا پىطناز شد
آدم شيطان زده آغاز شد
ز عالم بالا همه زانى شدند
زانى گم گشته چو مانى شدند
هر چه درو كردى همان كاشتى
دانه چرا بردى و انباشتى
فرق ندارد رخ زيبا و زشت
يا ره دوزخ بروم يا بهشت
گفتى كه آن جا الِم و درد نيست
برگ درختان برين زرد نيست
ساغر و تنبور و دف و حور چيست؟
مستى لايعقل و مخمور چيست؟
چيست كه در آينه پنهان بود؟
گويى همان آينه انسان بود؟
انس و ملك بر سر يك كوثرند
جلوهاى از جانب يك گوهرند
جلوه كن اى موسى عمران ز طور
سورهى آزادى بخوان از زبور