من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

پيكر حوا پى‏طناز شد

۲۸ بازديد

 پيكر حوا پى‏طناز شد

آدم شيطان زده آغاز شد

ز عالم بالا همه زانى شدند

زانى گم گشته چو مانى شدند

هر چه درو كردى همان كاشتى

دانه چرا بردى و انباشتى

فرق ندارد رخ زيبا و زشت

يا ره دوزخ بروم يا بهشت

گفتى كه آن جا الِم و درد نيست

برگ درختان برين زرد نيست

ساغر و تنبور و دف و حور چيست؟

مستى لايعقل و مخمور چيست؟

چيست كه در آينه پنهان بود؟

گويى همان آينه انسان بود؟

انس و ملك بر سر يك كوثرند

جلوه‏اى از جانب يك گوهرند

جلوه كن اى موسى عمران ز طور

سوره‏ى آزادى بخوان از زبور


بى‏خبر از شام غريبان شدى

۲۹ بازديد

 بى‏خبر از شام غريبان شدى

هم ره داروغه و سلطان شدى

اين گره از ما به طناب آمدست

دار مكافات ثواب آمده است

هر كه تفاخر به مساكين زند

دست به دامان شياطين زند

زندگى آلوده دل مردگيست

مردگى سرلوحه‏ى هر زندگيست

تا به زنا خانه رسد دخترى

زاهد و عابد شده‏اند مشترى

عابد و بتخانه و مخمور و مى

بربط و تنبور و دف و عود و نى

هر دو خروج از ره عرفان شدند

خرقه برون كرده و عريان شدند

در غم هجران سفر كرده ايم

گريه به چشمان بصر كرده‏ايم

ماه تو همچون مه و مهر آمدست

ماه من از راه سپهر آمدست

اين بود انصاف تو اى نارفيق؟

بر دل ما آب و تو خود مى رقيق؟

ديگر از اين راه بدر مى‏روم

بر ره بيگانه سفر مى‏روم

تا برسم بر سر بامى عظيم

سجده كنم مسلك و حب رجيم

حج نروم گرچه كه واجب بود

حج من آن كعبه غايب بود

حج من آن است كه درون بنگرم

بر دل بى‏دانه و خون بنگرم

حج مى كنيد همسفران خاك را

خشت و گل و دولت افلاك را


مى ز كدامين قسم آورده‏اى

۲۹ بازديد

مى ز كدامين قسم آورده‏اى

اين نبود مى كه سم آورده‏اى

مى زده از ميكده غافل بود

پرده‏ى ميخانه‏اى حائل بود

پرده برانداز و بگو راز چيست؟

راز گرانمايه‏ى غمّاز چيست؟

صورت ما را تو برانگيختى

سيرت خود را ز چه انگيختى

هر چه برانگيزى همين است و بس

سيرت و صورت شده چون خار و خس

خار و خس از سيرت شيطان بود

اين نفس از دولت يزدان بود

پيش تو جانا نزم لاف خويش

تا كه بسنجى تو به انصاف خويش

يا كه من از راه رحم كافرم

يا كه دل آتش شد و خاكسترم


طاس من افتاده به اثنى عشر

۲۹ بازديد

طاس من افتاده به اثنى عشر

روح تو افتاده به روح البشر

فتنه‏ى شاه از رجز آغاز شد

نام يتيمان همه سرباز شد

قلعه به دستان ابابيل رسيد

طعمه به دامان عزازيل رسيد

نام وزيران به زبان‏ها فتاد

قرعه‏اى افتاد و زيان‏ها فتاد

شاه به ميدان شد و عورت گرفت

عورت خود بر سر و صورت گرفت

آه كه شب را به سحر باختم

من سپر از بهر خطر ساختم

تا كه زنم بر دل شطرنج خويش

پاره كنم جدول پر رنج خويش

سفره‏ى دل پر شده از نون او

نوك قلم بر رخ مجنون او

رخ بنما تا كه روم در سجود

بود تو بوده است ز ازل در نبود

دف بنواز اين قلم اندر سماست

رقص قلم معنى ذكر و دعاست

تا قلم از آتش تن در گرفت

سوز درون نام تو از سر گرفت

كى شود از دار تو من پر كشم؟

از سر ديوار برين سر كشم؟


بى‏خردان دانه به انبان كنيد

۳۱ بازديد

بى‏خردان دانه به انبان كنيد

پشت به آزادى و قرآن كنيد

قبطه به قارون زمان مى‏خوريد

هر چه كه او خورده همان مى‏خوريد

هر كه ز دل ديده‏ى حق بين گرفت

ديده سر را گل سنگين گرفت

من كه شدم لات و هبل پيش من

زانو به زانو شده هم كيش من

ظرف تهى گشته‏ام از بى‏كسى

بى كسى ام باعث دلواپسى

صبر من از دامن ايوب نيست؟

كورى‏ام از ديده يعقوب نيست؟

كورى چشم علت بينايى‏ام

ديده‏ى موسايم و سينايى‏ام

خال تو كى نقطه‏ى تصوير شد؟

گو تو به نقاش ازل دير شد


آب و خوراكم ز حرام آمدست

۲۹ بازديد

آب و خوراكم ز حرام آمدست

صحنه‏ى بازى به درام آمدست

برده‏ام از يوق به تنگ آمده

بر لب دندان تو سنگ آمده

آيينه محرم‏تر از آئين بود

صورتم از آينه رنگين بود

رنگ وجودم شده همرنگ اشك

لرزه بر اندام و هماهنگ اشك

معنى داس و مه و ابرو تويى

بوته‏ى خضرايى و شب بو تويى

گر نرسيدم به مقامات رو

جامه‏اى افكنده به طاعات رو

رو كه مناجات تو را طالبند

پاكى نيات تو را طالبند

مرده‏ام اى آب روان سالهاست

بر سر ميراث عدم قال‏هاست

خدشه‏اى افتاده به دل دار كو؟

شادى برون رفته و دلدار كو؟

سر چو به سجاده‏ى شب مى‏نهم

جان خطا رفته ادب مى‏نهم

كو صدفى تا كه دُر افشان كند

خانه‏ى ويرانه به سامان كند


خال تو كى نقطه‏ى تصوير شد؟

۳۲ بازديد

خال تو كى نقطه‏ى تصوير شد؟

گو تو به نقاش ازل دير شد

چاره‏ى ما بوسه‏ى مقصود نيست

شكر خدا بوسه‏اى كمبود نيست

بوسه هدف دارد و من بى‏هدف

گوهر دردانه شدم بى‏صدف

گر صدف آورده خزر پوچ بود

چون كف دستان پدر پوچ بود

بر دل تاريكى نوشتم سكوت

قفل سكوتم بشكست در قنوت

نى چو شنيد از غم نى زار شد

نى زد و نى ، راهى نيزار شد

شمع و شراب و شب و نى زارِ كيست؟

زار تو اى ناله ز نيزار كيست؟

مرغ هما بام تو را آرزوست

سيم و زر انعام تو را آرزوست

حلقه‏اى در حلقه‏ى عرفان شدم

موى پريشان مريدان شدم

سايه چو در حلقه پديدار شد

خانقه در خاتمه بيدار شد


كاشف تفسير كدام آيه‏اى؟

۲۹ بازديد

كاشف تفسير كدام آيه‏اى؟

آيه به جا مانده و آواره‏اى

پاره كنيد همسفران آيه را

سايه‏ى بى معنى همسايه را

نام دگر را به كتاب آوريد

واژه‏ى بى‏آب و سراب آوريد

كاشف آب از پى سرداب مرد

تشنه‏ى آب آخر مرداب مرد

مرده به آتش مزنيد آب هست

زمزمى از قامت محراب هست

معنى قرآن و مسيحا خدا

همدم و يار بى‏كس‏ها خدا

صاحب اسرار فلك او بود

نقطه‏ى بى‏وزن ترازو بود

ديده بلاكش شد و رنجور شد

فقر و بلايا ز عدم جور شد

كيش من از مهره‏ى دين مات شد

فرقه و آيين من اثبات شد


روزى همايى به سر بام بود

۲۹ بازديد

روزى همايى به سر بام بود

نام تو در پرده‏ى ابهام بود

حال كه نام تو يقين آمدست

صورت غم ديده به چين آمدست

هر چه به پاى تو بريزم كم است

لوت وجودم ز پى شبنم است

آ بسرا تا به سرايم رسد

باده‏ى تكبير و دوايم رسد


هر چه كه بودم شده نقشى برآب

۲۹ بازديد

هر چه كه بودم شده نقشى برآب

نقش من افتاده به روى سراب

آينه‏اى گشته‏ام از انعكاس

رايحه‏اى بوده‏ام از بوى ياس

بوى تو از آينه هم خوش دمد

خوشتر از آن رايحه كاوش دمد

اى بشر اين جا ز عزا دانه‏هاست

جان و دل اندر ره بتخانه‏هاست

لات و هبل گشته به هر سو كمين

تا بدرد جامه‏ى روح الامين