دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۳ ۳۰ بازديد
طاس من افتاده به اثنى عشر
روح تو افتاده به روح البشر
فتنهى شاه از رجز آغاز شد
نام يتيمان همه سرباز شد
قلعه به دستان ابابيل رسيد
طعمه به دامان عزازيل رسيد
نام وزيران به زبانها فتاد
قرعهاى افتاد و زيانها فتاد
شاه به ميدان شد و عورت گرفت
عورت خود بر سر و صورت گرفت
آه كه شب را به سحر باختم
من سپر از بهر خطر ساختم
تا كه زنم بر دل شطرنج خويش
پاره كنم جدول پر رنج خويش
سفرهى دل پر شده از نون او
نوك قلم بر رخ مجنون او
رخ بنما تا كه روم در سجود
بود تو بوده است ز ازل در نبود
دف بنواز اين قلم اندر سماست
رقص قلم معنى ذكر و دعاست
تا قلم از آتش تن در گرفت
سوز درون نام تو از سر گرفت
كى شود از دار تو من پر كشم؟
از سر ديوار برين سر كشم؟