دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۳ ۳۰ بازديد
آب و خوراكم ز حرام آمدست
صحنهى بازى به درام آمدست
بردهام از يوق به تنگ آمده
بر لب دندان تو سنگ آمده
آيينه محرمتر از آئين بود
صورتم از آينه رنگين بود
رنگ وجودم شده همرنگ اشك
لرزه بر اندام و هماهنگ اشك
معنى داس و مه و ابرو تويى
بوتهى خضرايى و شب بو تويى
گر نرسيدم به مقامات رو
جامهاى افكنده به طاعات رو
رو كه مناجات تو را طالبند
پاكى نيات تو را طالبند
مردهام اى آب روان سالهاست
بر سر ميراث عدم قالهاست
خدشهاى افتاده به دل دار كو؟
شادى برون رفته و دلدار كو؟
سر چو به سجادهى شب مىنهم
جان خطا رفته ادب مىنهم
كو صدفى تا كه دُر افشان كند
خانهى ويرانه به سامان كند