آب و خوراكم ز حرام آمدست

مشاور شركت بيمه پارسيان

آب و خوراكم ز حرام آمدست

۳۰ بازديد

آب و خوراكم ز حرام آمدست

صحنه‏ى بازى به درام آمدست

برده‏ام از يوق به تنگ آمده

بر لب دندان تو سنگ آمده

آيينه محرم‏تر از آئين بود

صورتم از آينه رنگين بود

رنگ وجودم شده همرنگ اشك

لرزه بر اندام و هماهنگ اشك

معنى داس و مه و ابرو تويى

بوته‏ى خضرايى و شب بو تويى

گر نرسيدم به مقامات رو

جامه‏اى افكنده به طاعات رو

رو كه مناجات تو را طالبند

پاكى نيات تو را طالبند

مرده‏ام اى آب روان سالهاست

بر سر ميراث عدم قال‏هاست

خدشه‏اى افتاده به دل دار كو؟

شادى برون رفته و دلدار كو؟

سر چو به سجاده‏ى شب مى‏نهم

جان خطا رفته ادب مى‏نهم

كو صدفى تا كه دُر افشان كند

خانه‏ى ويرانه به سامان كند


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد