من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

حجله سرخ

۷۵ بازديد
 

روزي كه مي رفت

گل ها همه غنچه بودند

او رفت و ديگر نيامد

او رفت و امروز در كوچه ي ما

/ فرياد و غوغاست

نعش شهيدي

/ بر دست مردم

/ از دور پيداست

او نيست، اما

/ باغي پر از لاله و ياس

/ در كوچه ي ماست

در كوچه ي ما

/ يك حجله ي سرخ

/ از نور برپاست


امتحان نهايي

۷۱ بازديد
 

و جبهه مدرسه است

كلاس ما آنجاست

شتاب كن برويم

كه دير خواهد شد

تفنگ را بردار

امام مي آيد

و امتحان نهايي شروع
خواهد شد


اي جويبار

۶۹ بازديد
 

مثل درخت و سنگ

در رهگذار باد

در انتظار آمدنت

/ ايستاده ايم

فردا به شهر نور مي آيي

/ از راه روستا

/ از راه آفتاب

با دشمنان چو موج خروشان

با ما،

/ به مهرباني يك جويبار نرم

/ رفتار مي كني


برادري

۷۳ بازديد
 

يك كبوتر سياه

يك كبوتر سفيد

در كنار هم

/ با دو قلب گرم

/ با دو دست مهر

روي ناودان خانه ي گلي ما

/ لانه اي درست كرده اند

/ از درخت و سنگ و گل

روزها

/ بر زمين آفتابي حياط مان

/ راه مي روند

گاه در ميان ابر

/ چون دو نقطه ي قشنگ

/ ناپديد مي شوند

شب دوباره ناودان خانه ي گلي ما

از صداي دوستي آن دو يار مهربان

آن سپيد و آن سياه

آن كبوتران

/ شلوغ مي شود



*



آه اي كبوتر سپيد من!

كاش

/ مردمان روزگار ما

چون تو

/ يك دل سپيد و ساده داشتند

آي كودكان ساده ي سياه

/ چه مي كنيد

من دلم برايتان گرفته است .


از اين ستاره تا آن ستاره

۷۰ بازديد
 

پدرم كارگر است

به مزرعه مي آيد

با آخرين ستاره

/ از آسمان صبح

و باز مي گردد

با اولين ستاره

/ در آسمان شب

پدرم خورشيد است


از كوچه ما

۷۱ بازديد
 

باز پلك كوچه بالا مي رود

چشمه اي از كوچه ي ما مي رود

گفتمش آخر كجا ؟ خنديد و گفت
:

« مي روم آنجا كه دريا مي رود »


كسوف دل

۷۲ بازديد
 

سجاده ام كجاست؟

مي خواهم از هميشگي اين اضطراب برخيزم

اين دل گرفتگي مداوم شايد

تأثير سايه من است

/ كه اين سان

/ گستاخ و سنگوار

بين خدا و دلم ايستاده ام

سجاده ام كجاست؟


گالش

۶۷ بازديد
 

من مست لحظه هاي بي رياي توأم

/ گالش!

آن دور ها با كه آميختي

كه نسترن

با اشاره دستها ي تو مي شكفد

آي گالش

بر پهنه ي كدام دامنه خوابيدي

كه اين سان

به بوي كوه آغشته اي

و در زلال كدام چشمه

/ وضو مي سازي

و در سايه ي كدام درخت

/ نماز مي گذاري

/ كه مثل آينه صافي

تو بيقرار كدام نگاهي

و نشئه كدام صدايي

كه به يك لحظه ي آن

/ تمام رمه ات را خواهي بخشيد

آي گالش

/ اي صبور سترگ

از دم تو تحمل ايوب مي وزد

با ما بگو

/ آويشن كدام بهار

/ در سبد دستهاي تو گل ريخت؟

و رازيا نه ي وحشي را

/ كدام دست لطف

/ از بالاي

/ بلند

/ تو

/ آويخت؟

عرق سبز كدام دره

/ نثار پاكي پاهايت شد؟

كه اين سان

/ معطر و بلند مي رويي

مثل غروب عميقي گالش!

/ با ما بگو

/ وقتي در نماز مي ايستي

پشت حصار ترس هجوم گرگ

/ چه مي كاري؟

و رمه ات را

/ در امنيت كدام بيابان

/ به چرا مي فرستي

وقتي كه در تصور يك كوچ

/ قدم مي گذاري

در خورجينت چه داري

جز ريسه هاي معطر ايمان

/ و خنجري


يك قلم ناسزا به محتكر ، قربتا الي الله

۷۴ بازديد
 

امسال سال موش است

سالي كه هزار نقشه براي مردم كشيدي

و نيرنگ را

در محضر موش اعظم تلمذ كردي

دلت مثل پستو تاريك است

/ مي دانم

و واحد هاي درس « نداريم » را

/ تمام كرده اي

الهي اصلاً نداشته باشي

مردم كه هيزم تري به تو نفروخته اند

تو را امريكايي مي دانند

آنها از اينكه بايد در صف بمانند

/ دلخور نيستند

من بارها ديده ام

براي خون دادن

چقدر صف را تحمل كرده اند

و براي ثبت نام در بسيج

و براي رأي دادن هم

/ داخل صف دعا مي كردند

خواهرم مي گويد:

/ تحملش آسان نيست

چگونه مي شود اين همه معطل خوردن شد

تو مي خواهي خواهرم فرصت نكند

/ براي رزمندگان دستكش ببافد

تو همين را مي خواهي

/ امريكا نيز

الهي هر چه در پستو داري زنگ بزند

مثل دلت كه زنگ زده است

مثل ترياك قهوه اي شده است

تو نشئه ي پولي

اما يادت باشد

كه ما هم كم نيستيم

زبانمان مدتهاست

با ذكر « بسم الله » بيعت كرده است



*



تو در شب نشيني هايت

موش را با گربه آشتي دادي

تا كبوترها را بترساني

و خيال كردي اگر نداشته باشيم

با تو هم صدا خواهيم شد

الحق كه مثل موشي

از نوع موش كور

لاجرم كور خواندي

مادرم مي گويد:

باكي نيست اگر قند نيست

خرما و كشمش هست

اگر اينها هم نيست

نخوردن هست، خدا هست



*



قلب تو اي پستونشين حقير

قلب تو مثل سكه هاي زمان طاغوت است

يك روي آن به عكس شاه مزين است

و روي ديگر آن عكس يك شغال

تو تلفيقي از شاه و شغالي

اين سكه ديگر رايج نيست

و آخرين مهلتش پريروز بود

سرانجام تو هم نزديك است

چرا كه ما پشتمان

از حضور مردم گرم است

مي دانيم كه نخواهي ماند

آن سان كه ديگران نماندند

اما چه كنيم كه تو هنوز هستي

تو همه جا هستي

اما چون لوازم يدكي نايابي

و مثل زباله

/ ميل انبار شدن با توست

تو فراواني، عيناً كمبود

تو ميل داري انبارت ورم كند از گوشت

/ مثل شكمت

شكل تو مثل كاريكاتور

/ لوچ است و خنده دار

و انديشه ات

مثل بازارهاي سر پوشيده نمور است

و بينش تو در حدود ويترين است

به مرگ تو قسم

/ تو را از شاخه ي بودن خواهيم چيد

و تو را مثل يك تيرآهن

لاي آجرها خواهيم گذاشت

و تو را با قلب پر از سيمانت

/ به استانبولي مي ريزيم

و جرزهاي خانه مان رامي بنديم

تا از هجوم سرما در امان باشيم

تا بي دغدغه نماز بخوانيم

آه كه تو چقدر بدبختي

و در هواي آفتابي قدم زدن را نمي فهمي

و نمي داني كه بخشش چه لطفي دارد

بي شك سال آينده سال ماست

سال را ما تعيين مي كنيم

حتماً بايد سال كبوتر باشد

و ياد آن روز چقدر شيرين است

كه تو را در پستو دفن كنيم

و در هواي پر از فراواني

به خدا فكر كنيم

السلام عليك يا آفتاب!(تكبير)


هزاره آواره

۶۵ بازديد
 

آي شمايان شب نشين

كه نغمه ي قبيحي

/ به خوش رقصيتان وا مي دارد

و تنتان

گرم مستي جرعه ي بد بويي است

/ كه خوك هاي خوش سليقه

/ در آن تف كرده اند

باري

لجن هزار مرداب

/ از دلتان نشست كرده است

گنداب كدامين شب بي ستاره را

/ در سينه ي شما چلانده اند

كه تشنه ي خون آفتاب شده ايد

هم دهان باد با شما ديو عطش

كه به آب دشنام داده ايد

زنهار كه ما

/ براي رضايت آفتاب

/ به شب تشر زده ايم



*



اي بي خانمان

/ قلب من خانه ي تو

بخوان كه تا رها شود درآب

دل خزان زده

/ باغهاي بي آبشار

بخوان

/ كه ذهن پنجره ي تير خورده

/ از آفتاب لبريز است

نگاه كن

در هزاره آوار

/ آفتاب چه عريان مي تابد

بخوان به نام آب

/ كه رود دنباله ي آواز توست

بگو بهار، بهار!



*



باور كنيم

/ دستهاي بهارآور امام را

بهار

ادامه ي لبخند اوست



*



با من بيا

/ به نظاره ي هزاره ي آوار

و ببين

/ پايان زندگي

/چقدر مستند است