دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۱۰ ۶۶ بازديد
آي شمايان شب نشين
كه نغمه ي قبيحي
/ به خوش رقصيتان وا مي دارد
و تنتان
گرم مستي جرعه ي بد بويي است
/ كه خوك هاي خوش سليقه
/ در آن تف كرده اند
باري
لجن هزار مرداب
/ از دلتان نشست كرده است
گنداب كدامين شب بي ستاره را
/ در سينه ي شما چلانده اند
كه تشنه ي خون آفتاب شده ايد
هم دهان باد با شما ديو عطش
كه به آب دشنام داده ايد
زنهار كه ما
/ براي رضايت آفتاب
/ به شب تشر زده ايم
*
اي بي خانمان
/ قلب من خانه ي تو
بخوان كه تا رها شود درآب
دل خزان زده
/ باغهاي بي آبشار
بخوان
/ كه ذهن پنجره ي تير خورده
/ از آفتاب لبريز است
نگاه كن
در هزاره آوار
/ آفتاب چه عريان مي تابد
بخوان به نام آب
/ كه رود دنباله ي آواز توست
بگو بهار، بهار!
*
باور كنيم
/ دستهاي بهارآور امام را
بهار
ادامه ي لبخند اوست
*
با من بيا
/ به نظاره ي هزاره ي آوار
و ببين
/ پايان زندگي
/چقدر مستند است