به دادم برس اي اشك
دلم خيلي گرفته
نگو از دوري كي
نپرس از چي گرفته
منو دريغ يك خوب
به ويروني كشونده
عزيزمه تا وقتي
نفس تو سينه مونده
تو اين تنهايي تلخ
من و يك عالمه ياد
نشسته روبرويم
كسي كه رفته بر باد
كسي ك ه عاشقانه
به عشقش پشت پا زد
براي بودن من
به خود رنگ فنا زد
چه درديه خدايا نخواستن اما رفتن
براي اون كه سايه س هميشه رو سر من
كسي كه وقت رفتن
دوباره عاشقم كرد
منو آباد كرد و
خودش ويرون شد از درد
بدادم برس اي اشك
دلم خيلي گرفته
نگو از دوري كي
نپرس از چي گرفته
به آتش تن زد و رفت تا من اينجا نسوزم
با رفتنش نرفته تو خونمه هنوزم
هنوز سالار خونه س پناه منه دستاش
سرم رو شونه هاشه رو گونمه نفس هاش
به دادم برس اي اشك
روزي دل من كه تهي بود و غريب
از شهر سكوت به ديار تو رسيد
در شهر صدا كه پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه ي مهر تو شنيد
چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سينه دلم از تو و ياد تو تپيد
در سينه ي سردم ، اين شهر سكوت
ديوار سكوت به صداي تو شكست
شد شهر هياهو ، اين سينه ي من
فرياد دلم به لبانم بنشست
خورشيد مني ، منم آن بوته ي دشت
من زنده ام از نور تو اي چشمه ي نور
درياي مني ، منم آن قايق خرد
با خود تو مرا مي بري تا ساحل دور
كنون تو مرا همه شوري و صدا
كنون تو مرا همه نوري و اميد
در باغ دلم بنشين بار دگر
اي پيكر تو ، چو گل ياس سپيد
وقتي مياي صداي پات
از همه جاده ها مياد
انگار نه از يه شهر دور
كه از همه دنيا مياد
تا وقتي كه در وا ميشه
لحظه ي ديدن مي رسه
هر چي كه جاده س رو زمين
به سينه ي من مي رسه ، آه
اي كه تويي همه كسم
بي تو مي گيره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
به هر چي مي خوام مي رسم
به هر چي مي خوام مي رسم
وقتي تو نيستي قلبمو
واسه كي تكرار بكنم
گل هاي خواب آلوده رو
واسه كي بيدار بكنم
واسه كبوتراي عشق
دست كي دونه بپاشيم
مگه تن من مي تونه
بدون تو زنده باشه
اي كه تويي همه كسم
بي تو مي گيره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
به هر چي مي خوام مي رسم
به هر چي مي خوام مي رسم
عزيز ترين سوغاتيه
غبار پيراهن تو
عمر دوباه ي منه
ديدن و بوييدن تو
نه من تو رو واسه خودم
نه از سر هوس مي خوام
عمر دوباره ي مني
تو رو واسه نفس مي خوام
اي كه تويي همه كسم
بي تو مي گيره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
به هر چي مي خوام مي رسم
به هر چي مي خوام مي رسم
وقتي مياي صداي پات
از همه جاده ها مياد
انگار نه از يه شهر دور
كه از همه دنيا مياد
تا وقتي كه در وا ميشه
لحظه ي ديدن مي رسه
هر چي كه جاده س رو زمين
به سينه ي من مي رسه ، آه
اي كه تويي همه كسم
بي تو مي گيره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
به هر چي مي خوام مي رسم
ميام از شهر عشق و كوله بار من غزل
پر از تكرار اسم خوب و دلچسب عسل
كسي كه طعم اسمش طعم عاشق بودنه
طلوع تازه ي خواستن تو رگ هاي منه
ميام از شهر عشق و كوله بار من غزل
پر از تكرار اسم خوب و دلچسب عسل
عسل مثل گله ، گل بارون زده
به شكل ناب عشق كه از خواب اومده
سكوت لحظه هاش هياهوي غمه
به گلبرگ صداش هجوم شبنمه
نياز من به او ، وراي خواستنه
نياز جويبار ، به جاري بودنه
كسي كه طعم اسمش طعم عاشق بودنه
تمام لحظآها مثل خود من با منه
تويي كه از تمام عاشقا عاشق تري
منو تا غربت پاييز چشات مي بري
كسي كه عمق چشماش جاي امن بودنه
تويي كه با تو بودن بهترين شعر منه
تو مثل خواب گل ، لطيف و ساده اي
مثل من عاشقي به خاك افتاده اي
يه جنگل رمز و راز يه دريا ساده اي
اسير عاطفه ، ولي آزاده اي
نياز من به تو وراي خواستنه
نياز جويبار به جاي بودنه
نياز من به تو ، وراي خواستنه
نياز جويبار به جاري بودنه
عشق به شكل پرواز پرنده س
عشق ، خواب يه آهوي رمنده س
من ، زائري تشنه ، زير باران
عشق ، چشمه آبي اما كشنده س
من ، مي ميرم از اين آب مسموم
اما اونكه مرده از عشق ، تا قيامت ، هر لحظه زنده س
من ، مي ميرم از اين آب مسموم
مرگ عاشق عين بودن ،اوج پرواز يه پرنده س
تو كه معناي عشقي به من معنا بده اي يار
دروغ اين صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا كن اسممو از عمق شب از نقب ديوار
براي زنده بودن ، دليل آخرينم باش
منم من بذر فرياد ، خاك خوب سرزمينم باش
طلوع صادق عصيان من ، بيداري ام باش
عشق ، گذشتن از مرز وجوده
مرگ ، آغاز راه قصه بوده
من ، راهي شدم نگو كه زوده
اون كسي كه سر سپرده مثل ما عاشق نبوده
ن راهي شدم نگو كه زوده
اما اونكه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده
تو نيستي و صداي تو
هواي خوب خونه ست
صداي پاي عطر گل
صداي عشق ديوونه ست
تو از من دور و من دلتنگ
تو آبادي و من ويرون
هميشه قصه اين بوده
يكي خندون يكي گريون
هميشه قصه اين بوده
تو يك لحظه تو يك ديدار
يك زخم از زهر يك لبخند
تمام عمر فقط يك بار
پس از اون زخم پروردن
پس از اون عادت و تكرار
ولي نصف يه روح اينور
يه نيمه اونور ديوار
خودت نيستي صدات مونده
فقط از تو همين مونده
نفس هاي عزيز من
صداي پاي شب بوهاست
صداي باد و بوي نخل
هواي شرجي درياست
سكوت اينجا صداي تو
هوا اينجا هواي تو
پر از تكرار اين حرفم
دلم تنگه براي تو
هميشه قصه اين بوده
يا مرگ قصه يا آدم
هميشه عشق يعني ابر
غروب و غربت بارون
تو در من جوشش شعري
صداي اين لب ويرون
خودت نيستي
توي يك جنگل تن خيس كبود
يه پرنده آشيونه ساخته بود
خون داغ عشق خورشيد تو پرش
جنگل بزرگ خورشيد رو سرش
تو هواي آفتابي روي درختا مي پريد
تنشو به جنگل روشن ورشيد مي كشيد
تا يه روزي ابراي سنگين اومدن
دنياي قشنگشو بهم زدن
هر چه صبر كرد آسمون آبي نشد
ابرا موندن هوا آفتابي نشد
بسكه خورشيدشو تو زندون سرد ابرا ديد
يه دفعه ديوونه شد از توي جنگل پر كشيد
زندگيشو توي جنگل جا گذاشت
رفت و رفت ابرها رو زير پا گذاشت
رفت و عاقبت به خورشيدش رسيد
اما خورشيد به تنش آتش كشيد
اگه خورشيد يكي تو آسمونه
مرغ عاشق رو زمين فراوونه
روزي يكي به بالا چشم مي دوزه
ميره با اينكه مي دونه مي سوزه
من همون پرنده بودم كه يه روز خورشيد و ديد
اسم من يه قصه شد اين قصه رو دنيا شنيد
بوي موهات زير بارون
بوي گندم زار نمناك
بوي سبزه زار خيس
بوي خيس تن خاك
جاده هاي مهربوني
رگاي آبي دستات
غم بارون غروب
ته چشمات تو صدات
قلب تو شهر گل ياس
دست تو بازار خوبي
اشك تو بارون روي
مرمر ديوار خوبي
اي گل آلوده گل من
اي تن آلوده ي دل پاك دل تو قبله ي اين دل
تن تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
بوي موهات زير بارون
بوي گندم زار نمناك
بوي شوره زار خيس
بوي خيس تن خاك
ياد بارون و تن تو
ياد بارون و تن خاك
بوي گل تو شوره زار
بوي خيس تن خاك
هميشه صداي بارون
صداي پاي تو بوده
همدم تنهايي هام
قصه هاي تو بوده
وقتي كه بارون مي باره
تو رو ياد من مي آره
ياد گلبرگ هاي خيس
روي خاك شوره زار
اي گل آلوده گل من
اي تن آلوده تن پاك
دل تو قبله ي اين دل
تو تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
تن تو ارزوني خاك
دربدر هميشگي ، كولي صد ساله منم
خاك تمام جاده هاس ، جامه ي كهنه ي تنم
هزار راه رفتم ، هزار زخم خوردم
تا تو مرا زنده كني ، هزار بار كرده ام
شب از سرم گذشته بود
در شب من شعله زدي
براي تطهير تنم
صاعقه وار آمده اي
قلندرم ، قلندرم
گمشده ي دربدرم
فروتر از خاك زمين
از آسمان فراترم
قلندرانه سوختم ، لب از گلايه دوختم
برهنگي خريدم و خرقه ي تن فروختم
هوا شدي نفس شدم
تيشه زدي ، ريشه شدم
آب شدي ، عطش شدم
سنگ زدي شيشه شدم
قلندرم قلندرم
تهي ز قهر و كين شدم
برهنه چون زمين شدم
مرا تو خواستي اين چنين
ببين كه اين چنين شدم
سپرده ام تن به زمين
خون به رگ زمان شدم
سايه صفت در پي تو
راهي لامكان شدم
هيچ شدم تا كه شوم
سايه ي تو وقت سفر
مرا به خويشتن بخوان
به باغ ايينه ببر
قلندرم قلندرم
گل ناز پرپر من
آخرين همسفر من
جاي لب هاي قشنگت
مونده روي دفتر من
اي كه شعر تلخ اشكات
قصه ي غربت من بود
عينهو نفس كشيدن
ديدنت عادت من بود
گل ناز پرپر اي همدرد
به نبودنت بايد عادت كرد
گل ناز پرپرم اي هم درد
به نبودنت بايد عادت كرد
تو يه حرف تازه بودي واسه من
قصه ي دو نيمه و يكي شدن
تو به عشق يه معني تازه دادي
تپش يه قلب و گرماي د و تن
گل ناز پرپرم اي همدرد
به نبودنت بايد عادت كرد
به نبودنت بايد عادت كرد
ميون دفتر شعرام
به تن سفيد هر برگ
با همون خط قشنگت
تو نوشتي يا تو يا مرگ
اي رفيق نيمه راهم
مي دونم كه تو نمردي
ولي وقتي رفتي انگار
پيش چشمام جون سپردي
گل ناز پرپرم اي هم درد
به نبودنت بايد عادت كرد
گل ناز پرپرم اي هم درد
به نبودنت بايد عادت كرد