دريغ

مشاور شركت بيمه پارسيان

دريغ

۳۰ بازديد
 

به دادم برس اي اشك
دلم خيلي گرفته
نگو از دوري كي
نپرس از چي گرفته
منو دريغ يك خوب
به ويروني كشونده
عزيزمه تا وقتي
نفس تو سينه مونده
تو اين تنهايي تلخ
من و يك عالمه ياد
نشسته روبرويم
كسي كه رفته بر باد
كسي ك ه عاشقانه
به عشقش پشت پا زد
براي بودن من
به خود رنگ فنا زد
چه درديه خدايا نخواستن اما رفتن
براي اون كه سايه س هميشه رو سر من
كسي كه وقت رفتن
دوباره عاشقم كرد
منو آباد كرد و
خودش ويرون شد از درد
بدادم برس اي اشك
دلم خيلي گرفته
نگو از دوري كي
نپرس از چي گرفته
به آتش تن زد و رفت تا من اينجا نسوزم
با رفتنش نرفته تو خونمه هنوزم
هنوز سالار خونه س پناه منه دستاش
سرم رو شونه هاشه رو گونمه نفس هاش
به دادم برس اي اشك


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد