دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۱ ۳۲ بازديد
دربدر هميشگي ، كولي صد ساله منم
خاك تمام جاده هاس ، جامه ي كهنه ي تنم
هزار راه رفتم ، هزار زخم خوردم
تا تو مرا زنده كني ، هزار بار كرده ام
شب از سرم گذشته بود
در شب من شعله زدي
براي تطهير تنم
صاعقه وار آمده اي
قلندرم ، قلندرم
گمشده ي دربدرم
فروتر از خاك زمين
از آسمان فراترم
قلندرانه سوختم ، لب از گلايه دوختم
برهنگي خريدم و خرقه ي تن فروختم
هوا شدي نفس شدم
تيشه زدي ، ريشه شدم
آب شدي ، عطش شدم
سنگ زدي شيشه شدم
قلندرم قلندرم
تهي ز قهر و كين شدم
برهنه چون زمين شدم
مرا تو خواستي اين چنين
ببين كه اين چنين شدم
سپرده ام تن به زمين
خون به رگ زمان شدم
سايه صفت در پي تو
راهي لامكان شدم
هيچ شدم تا كه شوم
سايه ي تو وقت سفر
مرا به خويشتن بخوان
به باغ ايينه ببر
قلندرم قلندرم