من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

برنامه شنبه 30/07/1390

۳۲ بازديد

برنامه مشاعره

نمايش آنلاين


بيت الغزل شعر معاصر

۳۶ بازديد
محمدرضا شفيعي كدكني

رضا افضلي : بنده با شعرهاي « نادره دوران و نابغه زمان» استاد دكتر محمدرضا شفيعي كدكني حتي از دوره نوجواني‌ام آشنا بودم.مثلا شعرهايي مثل «چه بگويم كه دل افسردگيت از ميان برخيزد...» را از برداشتم و برخي از غزليات «زمزمه‌ها» را با خود زمزمه مي‌كردم. بردن دست‌نويس كتاب «شبخواني» توسط حبيب بيگناه به تهران براي اخوان و مقدمه اخوان ثالث بر آن مجموعه برايم بسيار جالب بود. دوستي نزديك من با دوستان استاد شفيعي كدكني مثل فريدون صلاحي و نعمت آزرم و كمال و بيگناه و... زودتر از آشنايي نزديكم با خود دكتر آغاز شده بود.

باري، زمستان سال 1346 اول خدمتم در دانشگاه مشهد بود و سرانجام سال 1359 به سمت كارشناس به كتابخانه دانشكده ادبيات انتقال يافتم و با استاد محمد قهرمان عزيز همكار و هم‌اتاق و همنشين شدم. سعادت نصيبم شد كه پشت ميزي بنشينم كه قبلا متعلق به استاد شفيعي كدكني بود. او از سال 1341 به بعد (سال اول معمم و بعدا مكلا) دانشجوي دانشكده ادبيات بوده و به عنوان كار دانشجويي در كتابخانه اشتغال داشته و كتاب‌هاي عربي را فهرست مي‌كرده است. بعد از اتمام درس شفيعي كدكني و رفتن وي به تهران، كتب عربي آماده فهرست‌نويسي دانشكده تا ورود من دست نخورده باقيمانده بود كه من به فهرست كردن آنها ادامه دادم.

پيشتر از آن با استاد قهرمان و دوستان شاعرش در انجمن‌هاي ادبي مشهد و قهوه خانه داش آقا ديدارهايي داشتم، ولي دوستي نزديك من با قهرمان و رفقاي بزرگش مثل مهدي اخوان ثالث و شفيعي كدكني و خديو جم و بسياري از بزرگان ديگر از همان زمان آغاز شد.

البته با دكتر شفيعي بعد از انتشار مجموعه شعرم به نام «در شهر غم گرفته پاييز» كه در آبان ماه 57 و پيش از سقوط شاه از چاپ درآمد، در تهران ديدار كرده و به منزل ايشان دعوت شده بودم. بعد از انقلاب نيز او را در كتابفروشي توس تهران ديدم و همان روز دكتر شفيعي مهربان مرا به آقاي محمود كيانوش كه به آنجا آمده بود معرفي كرد.

با استاد شفيعي كدكني كه هر سال و بيشتر از هميشه در دوره تعطيلي دانشگاه‌ها و روزهاي موشك باران تهران به مشهد مي‌آمد و به ما در دانشكده ادبيات سر مي‌زد، به مخزن كتابخانه مي‌رفتيم و ساعت‌ها پشت يكي از ميزهاي مطالعه اختصاصي درباره شعر و ادبيات و نقد ادبي به گفت‌وگو مي‌پرداختيم و من از محضر آن بزرگمرد بهره‌ها مي‌بردم. اين نشست‌هاي ويژه، اضافه بر جلساتي بود كه هر روز با استاد شفيعي در منزل پسر عموي ايشان يا به صورت دوره‌اي در خانه دوستان ديگر داشتيم. در انجمن‌هاي استادان فرخ و قهرمان نيز كه ايشان و اخوان ثالث شركت مي‌كردند از محضر ايشان فيض‌ها مي‌برديم. در كتابخانه دانشكده ادبيات، ساعت‌ها دكتر شفيعي كدكني خستگي‌ناپذير در كوچه‌هاي مخازن كتب مي‌چرخيد و با دست‌هاي سياه از گرد و خاك كتاب برمي‌گشت و بعد از شستشوي دستانش كنار ما مي‌نشست و چاي مي‌نوشيد و راجع به كتاب‌هاي گونه‌گون سخن مي‌گفت.

***

در يكي از روزهاي زمستان سال 1339 قهرمان پشت ميز بانك عمران نشسته و به كار خود سرگرم بود. سرش را كه بالا آورد چشمش به خيابان افتاد. رفت و آمد درشكه‌ها، گاري‌ها، دوچرخه‌سوارها و اتومبيل‌هاي پابدا از پشت شيشه‌هاي بانك ديده مي‌شد.

دو جوان كه يكي از آنها معمم بود، وارد بانك شدند و سراغ محمد قهرمان را گرفتند. جوان طلبه، محمدرضا شفيعي كدكني و جوان ديگر نعمت ميرزازاده بود. آن دو از طريق شاعر محبوبشان مهدي اخوان ثالث (م. اميد) به محمد قهرمان معرفي شده بودند. آن دو بعد از ملاقات آن روز و ديدارهاي بعدي و طرح دوستي با محمد قهرمان به تدريج از اعضاي انجمن سه‌شنبه‌هاي قهرمان شدند.

در آن سال‌ها شفيعي كدكني و نعمت ميرزازاده خيلي به هم نزديك بودند. آن دو شاعر كلاسيك‌سرا و نوپرداز، اشعار شاعران خراساني را گردآوري كردند و سال42 در كتاب شعر امروز خراسان در انتشارات توس (مشهد) به مديريت آقاي محسن باقرزاده به چاپ رساندند.

در يكي از جلساتي كه با استاد دكتر شفيعي كدكني بعد از سال 59 در مشهد داشتيم، شاعري شعري خواند و دكتر گفت شعرت خوب است ولي بايد هنوز روي آن كار كني. شاعر گفت خيلي كار كرده‌ام اما بهتر از اين نمي‌شود. دكتر گفت من از مال دنيا تنها يك خانه در ميرداماد تهران دارم. اگر قول بدهم كه ششدانگ سند خانه‌ام را به نام تو بزنم مشروط به اين كه شعرت را از اين كامل‌تر كني اين كار را نمي‌كني؟ شاعر گفت چرا مي‌كنم و همه دوستان دسته‌جمعي با صداي بلند زدند زير خنده.

هر سال كه دكتر شفيعي را مي‌ديدم از او مي‌پرسيدم آخرين تعريف شما درباره شعر چيست؟ يك بار دكتر جواب داد: شعر خوب شعري است كه دزديده نشود.

يك بار دكتر درباره دقت شاعر در انتخاب شعرهايش فرمود: اگر تو را در جايي مثلا سازمان ملل ببرند و بگويند يك دقيقه وقت داري شعر بخواني، در آن يك دقيقه كدام شعرت را مي‌خواني؟

هر وقت كه در جمع شاعران صحبت از شعر منثور و منظوم مي‌شد، شفيعي كدكني از يك طرف مجلس به تك‌تك افراد خطاب مي‌كرد و مي‌گفت: يك شعر منثور بخوانيد به شرط اين كه 1 ـ از احمد شاملو نباشد 2 ـ از خودتان نباشد 3 ـ از دوستانتان نباشد. به نوبت از همه حضار همين را مي‌خواست و هيچ كس با توجه به شروط او نمي‌توانست حتي مصرعي شعر منثور از ديگران بخواند.

از سال 63 كه تدريس خود را در دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي و ساير دانشگاه‌هاي خراسان آغاز كردم در كلاس‌هاي مختلف و رشته‌هاي متفاوت، بارها آزمودم كه هرگاه شعري را از دكتر شفيعي كدكني مي‌خوانم، دانشجويان آن شعر را همصدا با من مي‌خوانند.

بارها در متون كارت‌هاي عروسي و عزا و آگهي‌هاي مختلف، شعرهاي دكتر شفيعي كدكني را ديده و خوانده‌ام. شعرهايش به خاطر ميزان آينگي بالايي كه دارد همه مردم مي‌توانند با سليقه‌هاي مختلف از آن شعرها بهره ببرند.

غروبي كه بعد از مراسم تدفين اخوان ثالث در منزل استاد قهرمان جمع شده بوديم، دكتر شفيعي كدكني از آنجا به پرسش‌هاي تلفني خبرنگار راديو بي ‌بي‌ سي در باب درگذشت و شعر و مقام اخوان ثالث پاسخ داد و سخنان موجز و مشهورش را درباره اخوان و ارزش شعرهاي او گفت. دكتر شفيعي آن شب از چند دوست ازجمله نگارنده اين گفتار خواست تا پاره‌اي ازخاطرات خود را از اخوان روبه‌روي دوربين خانم دريابندري تعريف كنيم.

محمدرضا شفيعي كدكني

يك بار در انجمن قهرمان هنگام بحث درباره شعر منثور، دكتر شفيعي كدكني گفت: من خصم شعر منثور نيستم. كساني كه گمان مي‌كنند من با شعر منثور دشمني دارم سخت در اشتباه‌اند. او اضافه كرد: درست است كه ما بايد خيلي چيزها را از غربي‌ها ياد بگيريم، اما سوگند مي‌خورم كه از لحاظ شعري ما از آنها خيلي قوي‌تر و جلوتر هستيم. بايد غربي‌ها بيايند و فرم را از غزليات شمس مولاناي ما ياد بگيرند. ما هر چيزي را كه نبايد از غربي‌ها بگيريم. شعر ما داراي اعتبار جهاني است. حرف من اين است و اين عقيده من به معني عناد با شعر منثور نيست. عرضه داشتن اين همه تئوري‌هاي جورواجور و مدعي فرم شدن آن هم فقط روي كاغذ درست نيست.

در دوران پهلوي كم و بيش شاعران متعهد براي بازگو كردن اوج خفقان و سانسور موجود، به شعر برتولت برشت متمسك مي‌شدند.

م. آزاد در موخره كتاب خود به شعر برتولت برشت و پاره‌اي از شعر فروغ اشاره دارد: «برشت راست گفت كه در اين زمانه از درختان سخن گفتن جنايتي است كه نان نيروي شگفت رسالت را از ياد برده است». سخن‌هاي مشابه با اين شعر عبدالوهاب البياتي: الاشجار تموت واقفه (درختان ايستاده مي‌ميرند) را همه ديده و شنيده‌ايم. (بر سينه‌ات نشست / زخم عميق خنجر دشمن / اما / اي سرو ايستاده نيفتادي / اين رسم توست ايستاده بميري (از خسرو گلسرخي). استاد شفيعي كدكني سال‌ها پيش به بنده فرمودند كه همه اين شاعران، مضمون را از يك شاعر غربي گرفته‌اند.

سرود سبز بودن

رضا افضلي، شاعر و نويسنده خراساني ، مدرس بازنشسته دانشكده ادبيات مشهد، عضو هيات علمي پيشين دانشگاه آزاد و مدرس كنوني دانشگاه پيام نور است اما او پيش از تمام اين عناوين يكي از شاگردان،‌ دوستان و همراهان استاد محمدرضا شفيعي كدكني در چند دهه اخير بوده است.

به: شفيعي كدكني

اي كاج! اي كاج!

اي در تمام عمر خود / ايمن ز تاراج

اي بر لبت جاري سرود سبز بودن

بر تو درودم باد / اي روح طراوت

اي مظهر پايندگي/ اي استقامت!

با آن كه پاييز

افشاند در پاي تو زرين سكه‌ها را

تا خود تو را چون ديگران، تسليم سازد

هرگز ندادي تن به اين باج

اي سبز! اي كاج

با آن كه اندام تو از سرماي دي ماه

شولايي از يخبرف پوشيد

لبخند سبزت را نثار باغ كردي

با آن كه خورشيد

در ظهر مرداد

تيزاب آتش بر سراپاي تو پاشيد

از پا نيفتادي، بنازم همتت را

اي كاج! اي كاج!

اي در تمام عمر خود

ايمن ز تاراج

«در چارراه فصل‌ها»ي گونه گونه

روشن چراغ سبز راه خرمي باش

اميد بخشاي تبار آدمي باش!


برنامه يكشنبه 01/08/1390

۲۹ بازديد

برنامه مشاعره

نمايش آنلاين


اشعار محمدرضا عالي پيام

۲۹ بازديد

محمدرضا عالي پيام

لينك ورود به اشعار محمدرضا عالي پيام

محمد - رضا - عالي - پيام - محمد رضا عالي پيام - محمدرضا عالي يپام - عالي پيام - هالو - اشعار محمد رضا عالي پيام - اشعار محمدرضا عالي پيام - اشعارمحمد رضا عالي پيام - اشعارمحمدرضا عالي پيام - اشعار هالو - اشعارهالو - شعرهاي هالو - اشعار طنز - شعر طنز - اشعارطنز - شعرطنز - شعر هالو - شعرهالو - شعرهاي طنز - وبلاگ هالو - وبلاگ محمدرضا عالي پيام - شعر - شاعر - شعرپارسي

لينك ورود به اشعار محمدرضا عالي پيام


زندگينامه سيد علي صالحي

۳۰ بازديد

"براي جستجو در اشعار سيد علي صالحي كليك كنيد"

سيد علي صالحي

سيد علي صالحي در ۱ فروردين ۱۳۳۴ در روستاي مرغاب از توابع ايذه بختياري در استان خوزستان در خانواده‌اي كشاورز به دنيا آمد . پدر او كشاورز ، شاعر و شاهنامه خوان بود . صالحي در سال ۱۳۴۰ به دليل شيوع حصبه در مرغاب همراه با خانواده به مسجد سليمان اقامت كرده و در سال ۱۳۴۷ در همان شهر وارد دبيرستان شد . در سال ۱۳۵۳ به دلايل تنبيه و تهديد از سوي مدرسه و مقامات ترك تحصيل مي‌كند و يك سال بعد باز به مدرسه برگشته و ديپلم رياضي را مي‌گيرد . اولين شعرهاي او در سال ۱۳۵۰ به اهتمام ابوالقاسم حالت در مجله محلي شركت نفت چاپ شد . سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۴ صالحي همراه چند نفر از شاعران هم‌نسل خود جريان «موج ناب» را در شعر سپيد پي‌ريزي مي‌كند . منوچهر آتشي و نصرت رحماني در تهران از اين جريان پيشرو حمايت مي‌كنند . در سال ۱۳۵۶ به عنوان برنده جايزه فروغ فرخزاد در شعر اعلام مي‌شود . در سال ۱۳۵۷ صالحي از گروه «موج ناب» فاصله مي‌گيرد . وي در ارديبهشت سال ۱۳۵۸ براي اقامت دايم به تهران مي‌رود و در پاييز ۱۳۵۸ در كنكور رشته ادبيات دانشكده هنرهاي دراماتيك قبول مي‌شود . در همين زمان با حمايت اسماعيل خويي ، غلامحسين ساعدي ، نسيم خاكسار و عظيم خليلي به عضويت كانون نويسندگان ايران درمي‌آيد و در مطبوعات آزاد مشغول به كار مي‌شود . وي در جريان انقلاب فرهنگي زخمي مي‌شود و سپس در مسجد سليمان محاكمه شده و مورد كيفر قرار مي‌گيرد . صالحي از ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۹ دبير سرويس ادبي و صفحه شعر مجله «دنياي سخن» بود و در سال ۱۳۷۹ كارگاه شعر دنياي سخن را با استقبال مناسبي راه‌اندازي كرد . از همين دوره ترجمه شعر صالحي به زبان‌هاي فرانسه ، عربي ، آلماني ، انگليسي ، ارمني ، روسي و كردي به صورت پراكنده در مطبوعات چاپ گرديد و دو دفتر شعر از وي در كردستان عراق منتشر شد . وي در سال ۱۳۷۸ براي فعاليت مجدد به كانون نويسندگان ايران بازگشت و دو سال بعد از سوي مجمع عمومي به عنوان يكي از دبيران اصلي كانون نويسندگان ايران انتخاب شد . صالحي در سال ۱۳۸۲ به عنوان سردبير، يك شماره مجله «معيار ادبي» را منتشر كرد كه متعاقبا ممنوع‌المصاحبه و از ادامه كار در مجله محروم گرديد . صالحي در سال ۱۳۷۵ اولين كارگاه شعر خود را در تهران با عنوان كارگاه شعر معيار تأسيس كرد . در سال ۱۳۷۹ صالحي مجدداً كارگاه شعر دنياي سخن را راه‌اندازي مي‌كند كه با استقبال خوبي روبرو مي‌شود . اين كارگاه تاكنون فعال است .

  اشعار سيد علي صالحي


اشعار سيد علي صالحي

۳۱ بازديد

سيد علي صالحي

لينك ورود به اشعار سيد علي صالحي

سيد - علي - صالحي - سيد علي - سيدعلي - سيد صالحي - سيدصالحي - علي صالحي - سيد علي صالحي - سيدعلي صالحي - اشعار سيد - اشعارسيد - اشعار علي - اشعارعلي - اشعار صالحي - اشعارصالحي - اشعار سيد علي صالحي - اشعارسيد علي صالحي - اشعار علي صالحي - اشعارعلي صالحي - اشعار سيدعلي صالحي - اشعارسيدعلي صالحي - شعرهاي سيد علي صالحي - وبلاگ سيد علي صالحي - وبلاگ علي صالحي - وبلاگ صالحي - وبلاگ سيدعلي صالحي - شعر

لينك ورود به اشعار سيد علي صالحي


ضمير

۳۰ بازديد
 

اكنون برآ،
اكنون از اين راه
كه به راهِ رهايي آمده‌اي
هزاره‌ي گيج را
به گهواره‌ي آسمان بسپار.
با سُرناي صبح
بر جبين جهان برآ،
تركه بر دُهلِ دريا بزن!
گوش كن اي حضور
سرانجام اين گريسته‌ي بي‌پناه
كلمات كهنسالِ خود را
به دريا خواهد رساند.
پس برآ
اي باغ،
اي شيئي الحياتِ دليل!
تو ... ضمير زبان مني
از اين راه
كه رهايي آدمي‌ست


مور

۲۹ بازديد
 

سوري به سويِ گفت
سازي به سوي او،
ما گريه‌ها كرده‌ايم در اين ديار
حالا به هر جهت
حالا به هرچه رو!
هي بادِ بي‌شانه از پريشاني فَرا
كسي نديده‌ام
داناي اين دقيقه‌ي من!


با قول و قافيه، حرفي
تا بيارَدَم به هر واژه كه حضرتِ من است و
او حافظ من است.
من معني آوازِ تو بوده‌ام به وقتِ اولا،
دلم از وحشتِ زندانِ سكندري كه سا، با، را،
بگير و بيا دعاي گريه و
سازي كه سليمان به باديه داده‌ام.
يا كوليِ كتاب‌بدوش
دوش چه خورده‌اي خراب!؟


نيلوفر

۳۰ بازديد
 

گريز ستاره از اذهان شب
وحي ديگري‌ست
كه از تناسخ دريا
بشارتم مي‌دهد.


شاعرترين خاموش اين خانه
منم
كه از اعتراض واژه
در معاني مرگ،
خبر از خوابِ پروانه
آورده‌ام.
دريغا
دردي در اين دواير ديوانه ديده‌ام
چنين
كه به گيسوي گريه مي‌پيچم.
باري
مگرم كه در گشودنِ اين راز
آوازي از طراز آينه خيزد
ورنه شكستن اين سنگ را
مجال باور نيست.


باشيد
كه در توشه‌ي باد
صداي بيشه‌اي خواهيد شنيد
با پروانه‌هاش، خاموشي‌هاش، خواب‌هاش:
نيمي شهود جادو
نيمي پَرِ عقاب


دريا و آدمي

۳۱ بازديد
 

با من از روايت گريه‌ها
سخن مگوي.
صبح‌هاي مرمرين در پي است،
سواران ستاره‌پوش در پي است.
گُل‌گُل شبنم و
لغزش لاله
در نسيمه‌هاي نور.
ديگر
نه نامي از دريا،
نه نقشي
كه در چشم آدمي.
من راز‌جويِ آن روايتم
كه هنوزش كسي
بازنسروده است.
با من از روايت رازها
سخن بگوي!