من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

بهاريه

۳۱ بازديد

 

دوباره از لب ديوار من بهار گذشت

بهار خسته و دلخون و داغدار گذشت

 

اگرچه سوت كشيد از هزار فرسنگي

دوباره آمدو خالي ترين قطار گذشت

 

قطار عمر چه سنگين از اين پل غفلت

تو خواب بودي و روزي هزار بار گذشت

 

چه تلخ بر همه ي تاق ها و تاقچه ها

چه بد بر آينه هاي پراز غبار گذشت

 

من و بنفشه در اين فصل سرد هم درديم

كه عمر كوته او هم در انتظار گذشت

 

اثرنماند ز تقويم كهنه ي پيرار

سبوي پير شكست و خمار پار گذشت

 

گناه من لب الوده بود و چون انگور

تمام زندگي ام بر فراز دار گذشت

 

..واز مقابل چشمان باز سربازان

بهار آمد و از سيم خاردار گذشت


بهار خانوم

۳۰ بازديد

 

سلام..خوش اومدي ..صفا آوردي

اين همه عطرو از كجا آوردي ؟

 

حاشيه ي دامن چين چينت گل

سر مي ره از زنبيل و خورجينت گل

 

چه چارقد رنگ و وارنگي داري

چه دامن سبزو قشنگي داري

 

مگه قرار نبود كه بر نگردي

حداقل مارو خبر مي كردي !

 

همين ديشب برفارو پارو كرديم

دالون و صبحي آب و جارو كرديم

 

تو كه هزار تا كشته مرده داري

سر به سر گلا چرا مي ذاري؟

 

يه كم بتاب به غنچه هاي قالي

آهاي آهاي خورشيد پرتقالي

 

بهار خانوم ! خوش اومدي به خونه

بي تو صفا نداره آشيونه

 

بهار خانوم قربون اسم نازت

قربون پاكي چادر نمازت

 

جواب سلام غنچه ها يادت رفت

بهار خانوم ..عيدي ما يادت رفت !


زندگينامه عبدالجبار كاكايي

۳۲ بازديد

"براي جستجو در اشعار عبدالجبار كاكايي كليك كنيد"

عبدالجبار كاكايي

عبدالجبار كاكايي پانزدهم شهريور 1342 در ايلام متولد شد . از سن 19 سالگي تاكنون ساكن تهران است . تحصيلاتش را تا مقطع كارشناسي ارشد ادبيات فارسي ادامه داده ، از سال سوم دبيرستان شروع به شعر گفتن كرده است . اولين اثر منتشرشده او چهارپاره‌اي با موضوع جنگ و اولين اثر او كه به‌طور مستقل چاپ شده «آرزوهاي واپسين» (سال 69، انتشارات همراه) بوده است . وي كارشناس ادبي مطبوعات و صدا و سيما ، مدير واحد ادبي موسسه نشر آثار امام و مدرس و معاون اجرايي برخي از فرهنگسراهاي تهران مي‌باشد . همچنين همكاري هايي نيز با حوزه هنري داشته است . از ميان آثار او كتابهاي «سالهاي تاكنون» و «بررسي شعر پايداري ايران و جهان» تاكنون دو دوره برگزيده كتاب سال دفاع مقدس شده است .

  اشعار عبدالجبار كاكايي


اشعار عبدالجبار كاكايي

۳۰ بازديد

عبدالجبار كاكايي

لينك ورود به اشعار عبدالجبار كاكايي

عبدالجبار - كاكايي - عبدالجبار كاكايي - عبدالجباركاكايي - اشعارعبدالجبار - اشعارعبدالجبار - اشعاركاكايي - اشعار كاكايي - اشعار عبدالجبار كاكايي - اشعارعبدالجبار كاكايي - اشعار عبدالجباركاكايي - اشعارعبدالجباركاكايي - وبلاگ عبدالجبار كاكايي - وبلاگ شعر - وبلاگ شاعر ايران

لينك ورود به اشعار عبدالجبار كاكايي


نافه

۳۰ بازديد

 

پيچيده دراين دشت عجب بوي عجيبي
بوي خوشي از نافه ي آهوي نجيبي

يا قافله اي رد شده بارش همه گلبرگ
جامانده از آن قافله عطر گل سيبي

يك شمه شميم خوش فردوس ..نه پس چيست
پس چيست عجب بوي خداوند فريبي

كي لايق بوي خوشي از كوي بهشت است
جاني كه ازاين عطر نبرده است نصيبي

اين گل گل صدبرگ نه هفتاد و دو برگ است
لب تشنه و تنهاست چه مضمون غريبي

با خط چليپاي پرازخون بنويسيد
رفته است مسيحايي بالاي صليبي

پيران همه رفتند جوانان همه رفتند
جز تشنگي انگار نمانده است حبيبي

گاهي سر ني بود و زماني ته گودال
طي كرد گل من چه فرازي چه نشيبي


زائر

۳۰ بازديد

 

دنيا تاريكه يه جوري

كه نه فانوسه نه مهتاب

دلمُ به كي ببندم

ته اين دهكده ي خواب

 

اگه يه اتاق كوچيك

اگه يه پنجره باشه

پاي اسم كي بمونم

كه برام خاطره باشه

 

دنيا تاريكه يه جوري

كه چشامُ هم مي ذارم

تا كه دستمُ بگيري

پامُ تو حرم مي ذارم

 

صحنتون پر از پرنده

 آفتاب صلات ظهره

زير گنبد طلاتون

سر عاشقا رو مهره

 

برج كاشياي رنگي

طاق نصرتاي آبي

سايه روشناي آروم

ايووناي آفتابي

 

 پاي حوض نقره پوشت

 پيچيده عطر پرنده

سايه ها كوتاهن اما

 قد گلدسته بلنده

 

دنيا تاريكه بجز تو

كه چراغ راه دوري

برا هركي هر چي هستي

برا من سنگ صبوري

 

تو درست آخر حرفي

 اونجا كه ساكته دنيا

خط بين عقل و عشقي

  مرز بيداري و رويا

 

مث بهت يه كبوتر

  لب ايوون طلاتم

بين اين همه هياهو

 زائر امام رضاتم


تو كجايي

۳۰ بازديد

 

نقش ِكاشياي نقاشي شدي

سنگ ِمسجداي بي نام ونشون

عطر ِسجاده ي نخ نماي من

شمع ِسقا خونه هاي اين واون

 

پاي منبراي كهنه گم شدي

توي كشكول ِكتاباي عتيق

حل شدي درست مث يه حبه قند

ته استكانِ ِحرفاي عميق

 

پاتوق ِنديمه هاي بي گناه

نخ ِتسبيح ستاره ها شدي

مهرتُ گرفتي و روز ازل

از من ِبي سر وپا جدا شدي

 

تو كجايي كه فرشته ها مي گن

من اگه توبه كنم مياي پيشم

پر كن آغوشمُ از عطر ِتنت

من از اين فاصله عاشق نمي شم


محرم

۳۱ بازديد

 

يك شهر دعا كرد و بلا كم نشد امسال

خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال

 

اي ماه چه دير آمدي از راه و عجيب است

دل واپس تو  عالم و آدم نشد امسال

 

پيش از تو محرم شد و پيش از تو عزا بود

مويي ز عزاداري تو كم نشد امسال

 

جايي ننشستيم كه يادي نشد از درد

شعري نسروديم كه ماتم نشد امسال

 

صد خيمه ي خاموش به تاراج جنون رفت

يك خاطر آسوده فراهم نشد امسال

 

در گريه نهفتيم عزاي شب خود را

تاوان تو زخمي ست كه مرهم نشد امسال


شب كوتاه

۳۰ بازديد

 

بر شانه هاي اين شب كوتاه

پاشيده گرد نقره اي ماه

 

دل خسته اند عارف و عامي

لب بسته اند عاقل و آگاه

 

افتاده است كوچه و ميدان

در دست چند گزمه ي گمراه

 

شور است بخت هركه نگريد

بر يوسفان زندان در چاه

 

شنگ است حال هر كه نفهمد

لبخند هاي پنهان در آه

 

با آنكه نيست محرم و مونس

با آنكه نيست همدم و همراه

 

اين بخت خفته دير نپايد

مي تابد آفتاب به درگاه


جراحت

۳۰ بازديد

 

خدايا كاش وصلي بود يك دم

نه دردي بود در عالم نه مرهم

نميميريم جز در آتش وصل

نمي سوزيم جز در حسرت هم

 

هر آن كو راه عدل و دين بگيره

مراد از طالع شيرين بگيره

مرا داغ برادر هاست در دل

فلك داد مرا سنگين بگيره

 

همان هايي كه اهل راز گردند

دگر با خويشتن دمساز گردند

جراحت در جگر دارند و افسوس

كجا ياران رفته باز گردند

 

اسير روزگار گرم و سرديم

مگر با گردش دوران بگرديم

همه آلوده داماني به سر شد

بجز زخمي كه از سر وا نكرديم