شب كوتاه

مشاور شركت بيمه پارسيان

شب كوتاه

۳۱ بازديد

 

بر شانه هاي اين شب كوتاه

پاشيده گرد نقره اي ماه

 

دل خسته اند عارف و عامي

لب بسته اند عاقل و آگاه

 

افتاده است كوچه و ميدان

در دست چند گزمه ي گمراه

 

شور است بخت هركه نگريد

بر يوسفان زندان در چاه

 

شنگ است حال هر كه نفهمد

لبخند هاي پنهان در آه

 

با آنكه نيست محرم و مونس

با آنكه نيست همدم و همراه

 

اين بخت خفته دير نپايد

مي تابد آفتاب به درگاه


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد