بهاريه

مشاور شركت بيمه پارسيان

بهاريه

۳۲ بازديد

 

دوباره از لب ديوار من بهار گذشت

بهار خسته و دلخون و داغدار گذشت

 

اگرچه سوت كشيد از هزار فرسنگي

دوباره آمدو خالي ترين قطار گذشت

 

قطار عمر چه سنگين از اين پل غفلت

تو خواب بودي و روزي هزار بار گذشت

 

چه تلخ بر همه ي تاق ها و تاقچه ها

چه بد بر آينه هاي پراز غبار گذشت

 

من و بنفشه در اين فصل سرد هم درديم

كه عمر كوته او هم در انتظار گذشت

 

اثرنماند ز تقويم كهنه ي پيرار

سبوي پير شكست و خمار پار گذشت

 

گناه من لب الوده بود و چون انگور

تمام زندگي ام بر فراز دار گذشت

 

..واز مقابل چشمان باز سربازان

بهار آمد و از سيم خاردار گذشت


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد