من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

سه شعر كوتاه

۳۰ بازديد

 

گزي بردار
چه كار داري زير اين سنگ
چه كسي آرميده است
فاتحه اي بخوان و
برو ...

*
پوكه هاي گلوله هاي توپ
 گلدان شده اند
كلاه هاي آهني سربازان
گل داده اند
و من هر شب
 خواب جنگ مي بينم

*
هروقت
توپ خورشيد
از اين كوه به آن كوه پرتاب مي شود
ماه گل مي كند


در سوگ زنده رود

۳۲ بازديد

 

هلا نجابت شب آسمان گلدارت
عروس آينه پوش غزل گرفتارت

چه يادگار خوشي مانده شيخ لطف الله
به سقف گنبدي آسمان دوارت

شبيه خلوت كرياس و شور موسيقي است
نواي چكش و سندان ميان بازارت

دلم شبيه به زنجيرهاي اسليمي
شده است پيچك و پيچاك بر سپيدارت

خداكند كه ميان چهل ستون آوار
شوم اسير و نبينم به زير آوارت

چه شد طراوت زاينده اي كه مي آورد
پرنده هاي سبكبال را به ديدارت

سي و سه بار به تسبيح اشك موييدم
مگردوباره ببينم صبور و سرشارت

چه كام ها كه به كام تو تلخ شد اما
دوباره ملتمس دامن گنهكارت

نگفتمت كه مخند و نگفتمت كه بموي
كه چشم شور فلك مي كند نمك زارت

به حوض آينه پاشويه مي كنيم تو را
مگر كه سرد شود دست و پاي تبدارت

خداكند كه سياهي نياورد امشب
كلاغ هاي سيه چرده را به ديدارت


از آب درآمد

۳۱ بازديد

 

چو تاك اشك فشاندي شراب از آب در آمد

عرق به گونه نشاندي گلاب از آب در آمد

 

هزار خوشه ي خوشرنگ و ناب در خم خامي

به قصد خير فشرديم و آب از آب در آمد

 

كنون كه رحل اقامت در اين سراي فكندي

عمارت دل ما هم خراب از آب در آمد

 

تمام عمر سروديم در هواي تهمتن

دريغ و درد كه افراسياب از آب  در آمد !


نافه

۳۰ بازديد

 

پيچيده دراين دشت عجب بوي عجيبي
بوي خوشي از نافه ي آهوي نجيبي

يا قافله اي رد شده بارش همه گلبرگ
جامانده از آن قافله عطر گل سيبي

يك شمه شميم خوش فردوس ..نه پس چيست
پس چيست عجب بوي خداوند فريبي

كي لايق بوي خوشي از كوي بهشت است
جاني كه ازاين عطر نبرده است نصيبي

اين گل گل صدبرگ نه هفتاد و دو برگ است
لب تشنه و تنهاست چه مضمون غريبي

با خط چليپاي پرازخون بنويسيد
رفته است مسيحايي بالاي صليبي

پيران همه رفتند جوانان همه رفتند
جز تشنگي انگار نمانده است حبيبي

گاهي سر ني بود و زماني ته گودال
طي كرد گل من چه فرازي چه نشيبي


يك لاقبا

۲۹ بازديد

 

گفتي پَر و باريد باران پرستو

باران شب باران بو باران شب بو

 

 گفتي مِي و آماده شد قه قه بخندد

آن كوزه ي سرشار مستي كنج پستو

 

ماندي نگاهي كردي و خنديد چشمت

رفتي به راه افتاد رد پاي آهو

 

تو بر لب بام آمدي اي نازنين …يا

باريده است از آسمان باران گيسو

 

نقش زلال توست هر جا آب و كاشي است

فرقي ندارد شيخ لطف الله و خواجو

 

يك دست دستاري كه پيچيده است در باد

يك دست كشكولي كزو سررفته يا هو

 

بر خاك بسپارش به رسم خاكساري

يك لاقبا مانده است اي درويش تا او


كفتارها

۳۱ بازديد

 

مستان خوشند امشب و هشيارها خوشند

دف ها به رقص آمده و تارها خوشند

 

يادش به خير يك دم از اين دشت رد شدي

خوش باش اي نسيم كه نيزارها خوشند

 

اين خشت ها چقدر ترك خورده اند ...آه

اينجا چه كوچه اي است كه ديوارها خوشند

 

تا اين كلاغ هاي سيه چرده زنده اند

با آن كه ناخوشند سپيدارها خوشند ..!

 

آه ا ي چنار پير در اين بي كسي نمير

عمري است با تنفس تو سارها خوشند

 

مارا برادران به كلافي فروختند

ما هم خوشيم چون كه خريدارها خوشند

 

تنها پلنگ زخمي اين كوهسارهم

امشب به خون نشسته و كفتارها خوشند


گلنار

۳۲ بازديد

 

حاج قربان علي سلام عليك

پسر جان علي سلام عليك

 

نام بنده غلام مي باشد

خدمتم هم تمام مي باشد

 

رشته ام هست كارگرداني

ولي از منظر مسلماني

 

چند سالي است در بلاد فرنگ

طي يك ارتباط تنگاتنگ

 

با اجانب شبانه محشورم

چه كنم از بلاد خود دورم

 

دشمنم با سكانس هاي لجن

مرگ بر سينماي مستهجن

 

راستي از دهاتمان چه خبر

از رفيقان لاتمان چه خبر

 

گاوها و خرانتان خوبند؟

همسر و دخترانتان خوبند

 

چه خبر از نگار من گلنار

لعبتي زير چادر گلدار

 

ياد  آن چشم هاي نيلي او

طعم لب هاي زنجفيلي او….

 

اخوي ها چطور مي باشند

باز هم تخم كينه مي پاشند؟

 

عمه ها خاله ها همه خوبند

گاو و گوساله ها همه خوبند

 

راستي حال درد سر داريد

از سياست شما خبر داريد ؟

 

از شب و شعر و شاعري چه خبر؟

راستي از جزايري چه خبر؟

 

نان سر سفره ها فرستادند

راستي پول نفت را دادند؟

 

كسي آنجا نيوز مي خواند

افتخاري هنوز مي خواند ؟

 

خادم اين بار كشتي اش رابرد

حسني كوله پشتي اش را برد ؟

 

رفته آيا به سمت بهبودي

حركات سهيل محمودي    !

 

*

 

درج اين نكته هست قابل ذكر

نيستم بنده هيچ روشنفكر

 

گرچه من چارقل نمي خوانم

شاملو هم به كل نمي خوانم

 

شعراهل قبور هم ايضا

بوف بينا و كور هم ايضا

 

من مجلات زرد مي خوانم

من سگ ول نگرد مي خوانم

 

كار كي با براهني داريم

ما كه نسرين ثا مني داريم

 

خاتمي ماتمي مرا سننه

يا كيارستمي مرا سننه

 

گاه و بيگاه سينما بد نيست

اندكي حاتمي كيا بد نيست

 

سينماي يه قل دو قل خوب است

ايرج قادري به كل خوب است

 

رشته ي من زبيخ و بن الكي است

عشق من سينماي ده نمكي است

 

جان من حرف مفت را ول كن

فكرما باش و فكراين دل كن

 

چه قدر صاف و ساده ايد هنوز

شوهرش كه نداده ايد هنوز

 

پس پريشب باهاش چت كردم

جان قربان علي غلط كردم

 

به خدا وب نداشتيم اصلا

عربي مي نگاشتيم اصلا

 

انت في قلبي ايها الگلنار

فقنا ربنا عذاب النار

 

حبك في عروق در جريان

همه حتي الوريد و الشريان

 

انت في چادري شبيه هلن

فتشابه به صوفياي لورن

 

عشق ما هست سمعي و بصري

به خدا عين حوزه ي هنري

 

من هم اينجا به كار مشغولم

در پي جمع كردن پولم

 

رانت خواري نمي كنم اصلا

خرده كاري نمي كنم اصلا

 

گرچه اين سرزمين پراز كفر است

به خدا آك مانده ام در بست

 

يادتان هست در شلوغي ها

با زنان دست داد آن آقا ؟

 

همه جا داشت بل بشو مي شد

مملكت داشت زير و رو مي شد

 

گرچه اين زن عزيز شد دستش

ولي آن مرد جيز شد دستش

 

نامه اينجا به بعد شطرنجي است

به گمانم كه قا فيه گنجي است …!

 

*

 

بگذريم از دهات مي گفتيم

از خر مش برات مي گفتيم

 

 

 

راستي جان علي خرش زاييد

كل حسن زن برادرش زاييد؟

 

چه خبر از صفاي گندمزار

نه ولش كن دوباره از گلنار

 

بنويسيم و حال و حول كنيم

وقت آن است ما قبول كنيم

 

مملكت زوج خوب مي خواهد

زن و مردي بكوب مي خواهد

 

دست در دست هم نهند زياد

ميهن خويش را كنند آباد

 

هي به همديگر اعتماد كنند

جمعيت را فقط زياد كنند

 

بعد هم با جناب عزراييل

بشتابند سوي اسراييل

 

همه در دست شاخ افريقا

يورش آرند سمت امريكا

 

هركجا كه صلاح مي دانند

ميخ اسلام را بكوبانند

 

غرض از اين بياض طولاني

دو كلام است و نيك مي داني

 

مادرم مي رسد به خدمتتان

هم سلامي و هم زيارتتان

 

گفته ام حلقه اي بيارد او

سنگ بر بافه اي گذارد او

 

تا غلام از فرنگ برگردد

مهر گلنار بيشتر گردد

 

چند خطي براي من كافي است

حاج قربان زياده عرضي نيست ….

 

*

 

 

 

 

اول نامه ام به نام خدا

هست قربان علي غلام خدا

 

جانم اينجا كه نامش ايران است

كارگردان شدن كه آسان است

 

اي جوان جعلق بيعار

رفته اي در ديار استكبار؟

 

با توام اي جوان دختر باز

پسر صادق سماور ساز

 

ازهمان ابتدا شناختمت

تو بگو از كجا شناختمت

 

نامه ات چون نداشت بسم الله

گفتم اين هست كافري گمراه

 

تو اگر شاملو نمي خواني

اسم اورا چطور مي داني

 

اسم اورا نبر كه كافربود

تو گمان مي كني كه شاعر بود

 

گركه مهمان به خانه ارد او

دشنه در ديس مي گذارد او

 

جان من ميهمان حبيب خداست

تازه او اسم خانمش آيداست

 

توي ايران اديب خيلي هست

مثلا مهدي سهيلي  هست

 

آن همه شعرهاي با مفهوم

نوربارد به قبر آن مرحوم

 

تو درآن سوي تنبلي كردي

انقلابات مخملي كردي

 

با توام اي جوان مسئله دار

دست از روستاي ما بردار

 

درس پر زرق و برق مي خواني

رفته اي غرب و شرق مي خواني

 

تربيت رفته پاك از يادت

حاجي ام هست جد و ابادت

 

من همان مشتي ام و مي باشم

من به زخمت نمك نمي پاشم

 

حيف گلنار من كه با توي خر

بشود در فرنگ هم بستر

 

رفته اي توي " روم" نصف شبي

تازه بلغور مي كني عربي

 

من از اين روستا اگر برهم

عربي هم به تو نشان بدهم

 

مي فرستم تو را به رسم ادب

هديه ي كوچكي مناسب شب

 

مي گذارم به جعبه اي گلدار

چند صابون خوشگل گلنار

 

هيچ جايت نمي زند شوره

هست اين هديه چند منظوره

 

راستي دختر چو دسته گلم

تر گل و ورگل و تپل مپلم

 

فكر يك اب و نان بهتر كرد

رفت از اين روستا و شوهر كرد !


كلاغ پر

۳۱ بازديد

 

خوشا چو باغچه از بوي ياس سر رفتن

خوشا ترانه شدن بي صدا سفررفتن

 

سري تكان بده بالي دمي لبي حرفي

چرا كه شرط ادب نيست بي خبر رفتن

 

چقدر خاطره ماندن به سينه ي ديوار

خوشا چو تيغ به مهماني خطررفتن

 

زمين هر آينه تير و هوا هر آينه تار

خوشا به پاي دويدن خوشا به سررفتن

 

دراين بسيط درن دشت چون سپيداران

خوشا در اوج به پابوسي تبر رفتن

 

چه انتظار بعيدي است بيشتر ماندن

چه آرزوي بزرگي است زودتررفتن

 

به جرم هم قدمي با صف كبوترها

خوشا به خاك نشستن كلاغ پر رفتن

 

برو برو دل ناپخته ام كه كار تو نيست

به بزم مي سر شب آمدن ....سحررفتن

 

نه كار طبع من است اين كه كار چشم شماست

پي شكار مضامين تازه تر رفتن


امر به معروف

۲۷ بازديد

 

به من نيگا نكن آهاي برادر

خودت مگه نداري خار و مادر !

 

ماه و مگه تو نيمه شب نديدي

مي خواي بگي تو خط لب نديدي؟

 

صورت من يه كم اناري شده

يه ريزه هم بتونه كاري شده

 

امل بي سواد ژل نديده

دهاتي خنگ ريمل نديده

 

تقصير خياطاي رو سياهه

مانتوي من اگه يه كم كوتاهه

 

امون از اين شهر مقرراتي

موارد فجيع منكراتي

 

تو كوچه و تو سلف و دانشكده

سهم من از خوشگلي نيم درصده

 

خوشگلي تو خونه هم چه فايده

مهموني شبونه هم چه فايده

 

بابام كه عاشق چشام نمي شه

عاشق لرزش صدام نمي شه

 

برادر پلاسم ام همين طور

دوستاي بي كلاسم ام همين طور

 

فقط مي مونه كوچه و خيابون

براي عرضه ي قشنگي يامون

 

آهاي مدير پاك با سياست

من كجا و اماكن و حراست ؟

 

هم انقباضيه هم انبساطي

كميته ي مخوف انضباطي

 

نذار كه دلتنگي مو هي كش بدم

خوشگلي مو كجا نمايش بدم

 

حيفه جوونامون پسر بميرن

كاري كنين جوونا زن بگيرن ....!


وداع با شب هاي هشت بهشت

۳۰ بازديد

 

مي ميرد اين درياي ناآرام آرام

خاموش تنها بي صدا آرام ارام

 

من زنده رودم باتلاق گاوخوني

از دور مي خواند مرا آرام آرام

 

چون عكس قرص ماه يك شب ته نشين شد

دربركه ي جانم خدا آرام آرام

 

اي موج ها از تشنگي يك فوج ماهي

مردند روي ماسه ها آرام آرام

 

دريا عزادار است جاشوها بكوبيد

بر سنج و دمام عزا آرام آرام

 

درياي ناآرام من آغوش واكن

تا جان دهد اين رود ناآرام آرام