گلنار

مشاور شركت بيمه پارسيان

گلنار

۳۳ بازديد

 

حاج قربان علي سلام عليك

پسر جان علي سلام عليك

 

نام بنده غلام مي باشد

خدمتم هم تمام مي باشد

 

رشته ام هست كارگرداني

ولي از منظر مسلماني

 

چند سالي است در بلاد فرنگ

طي يك ارتباط تنگاتنگ

 

با اجانب شبانه محشورم

چه كنم از بلاد خود دورم

 

دشمنم با سكانس هاي لجن

مرگ بر سينماي مستهجن

 

راستي از دهاتمان چه خبر

از رفيقان لاتمان چه خبر

 

گاوها و خرانتان خوبند؟

همسر و دخترانتان خوبند

 

چه خبر از نگار من گلنار

لعبتي زير چادر گلدار

 

ياد  آن چشم هاي نيلي او

طعم لب هاي زنجفيلي او….

 

اخوي ها چطور مي باشند

باز هم تخم كينه مي پاشند؟

 

عمه ها خاله ها همه خوبند

گاو و گوساله ها همه خوبند

 

راستي حال درد سر داريد

از سياست شما خبر داريد ؟

 

از شب و شعر و شاعري چه خبر؟

راستي از جزايري چه خبر؟

 

نان سر سفره ها فرستادند

راستي پول نفت را دادند؟

 

كسي آنجا نيوز مي خواند

افتخاري هنوز مي خواند ؟

 

خادم اين بار كشتي اش رابرد

حسني كوله پشتي اش را برد ؟

 

رفته آيا به سمت بهبودي

حركات سهيل محمودي    !

 

*

 

درج اين نكته هست قابل ذكر

نيستم بنده هيچ روشنفكر

 

گرچه من چارقل نمي خوانم

شاملو هم به كل نمي خوانم

 

شعراهل قبور هم ايضا

بوف بينا و كور هم ايضا

 

من مجلات زرد مي خوانم

من سگ ول نگرد مي خوانم

 

كار كي با براهني داريم

ما كه نسرين ثا مني داريم

 

خاتمي ماتمي مرا سننه

يا كيارستمي مرا سننه

 

گاه و بيگاه سينما بد نيست

اندكي حاتمي كيا بد نيست

 

سينماي يه قل دو قل خوب است

ايرج قادري به كل خوب است

 

رشته ي من زبيخ و بن الكي است

عشق من سينماي ده نمكي است

 

جان من حرف مفت را ول كن

فكرما باش و فكراين دل كن

 

چه قدر صاف و ساده ايد هنوز

شوهرش كه نداده ايد هنوز

 

پس پريشب باهاش چت كردم

جان قربان علي غلط كردم

 

به خدا وب نداشتيم اصلا

عربي مي نگاشتيم اصلا

 

انت في قلبي ايها الگلنار

فقنا ربنا عذاب النار

 

حبك في عروق در جريان

همه حتي الوريد و الشريان

 

انت في چادري شبيه هلن

فتشابه به صوفياي لورن

 

عشق ما هست سمعي و بصري

به خدا عين حوزه ي هنري

 

من هم اينجا به كار مشغولم

در پي جمع كردن پولم

 

رانت خواري نمي كنم اصلا

خرده كاري نمي كنم اصلا

 

گرچه اين سرزمين پراز كفر است

به خدا آك مانده ام در بست

 

يادتان هست در شلوغي ها

با زنان دست داد آن آقا ؟

 

همه جا داشت بل بشو مي شد

مملكت داشت زير و رو مي شد

 

گرچه اين زن عزيز شد دستش

ولي آن مرد جيز شد دستش

 

نامه اينجا به بعد شطرنجي است

به گمانم كه قا فيه گنجي است …!

 

*

 

بگذريم از دهات مي گفتيم

از خر مش برات مي گفتيم

 

 

 

راستي جان علي خرش زاييد

كل حسن زن برادرش زاييد؟

 

چه خبر از صفاي گندمزار

نه ولش كن دوباره از گلنار

 

بنويسيم و حال و حول كنيم

وقت آن است ما قبول كنيم

 

مملكت زوج خوب مي خواهد

زن و مردي بكوب مي خواهد

 

دست در دست هم نهند زياد

ميهن خويش را كنند آباد

 

هي به همديگر اعتماد كنند

جمعيت را فقط زياد كنند

 

بعد هم با جناب عزراييل

بشتابند سوي اسراييل

 

همه در دست شاخ افريقا

يورش آرند سمت امريكا

 

هركجا كه صلاح مي دانند

ميخ اسلام را بكوبانند

 

غرض از اين بياض طولاني

دو كلام است و نيك مي داني

 

مادرم مي رسد به خدمتتان

هم سلامي و هم زيارتتان

 

گفته ام حلقه اي بيارد او

سنگ بر بافه اي گذارد او

 

تا غلام از فرنگ برگردد

مهر گلنار بيشتر گردد

 

چند خطي براي من كافي است

حاج قربان زياده عرضي نيست ….

 

*

 

 

 

 

اول نامه ام به نام خدا

هست قربان علي غلام خدا

 

جانم اينجا كه نامش ايران است

كارگردان شدن كه آسان است

 

اي جوان جعلق بيعار

رفته اي در ديار استكبار؟

 

با توام اي جوان دختر باز

پسر صادق سماور ساز

 

ازهمان ابتدا شناختمت

تو بگو از كجا شناختمت

 

نامه ات چون نداشت بسم الله

گفتم اين هست كافري گمراه

 

تو اگر شاملو نمي خواني

اسم اورا چطور مي داني

 

اسم اورا نبر كه كافربود

تو گمان مي كني كه شاعر بود

 

گركه مهمان به خانه ارد او

دشنه در ديس مي گذارد او

 

جان من ميهمان حبيب خداست

تازه او اسم خانمش آيداست

 

توي ايران اديب خيلي هست

مثلا مهدي سهيلي  هست

 

آن همه شعرهاي با مفهوم

نوربارد به قبر آن مرحوم

 

تو درآن سوي تنبلي كردي

انقلابات مخملي كردي

 

با توام اي جوان مسئله دار

دست از روستاي ما بردار

 

درس پر زرق و برق مي خواني

رفته اي غرب و شرق مي خواني

 

تربيت رفته پاك از يادت

حاجي ام هست جد و ابادت

 

من همان مشتي ام و مي باشم

من به زخمت نمك نمي پاشم

 

حيف گلنار من كه با توي خر

بشود در فرنگ هم بستر

 

رفته اي توي " روم" نصف شبي

تازه بلغور مي كني عربي

 

من از اين روستا اگر برهم

عربي هم به تو نشان بدهم

 

مي فرستم تو را به رسم ادب

هديه ي كوچكي مناسب شب

 

مي گذارم به جعبه اي گلدار

چند صابون خوشگل گلنار

 

هيچ جايت نمي زند شوره

هست اين هديه چند منظوره

 

راستي دختر چو دسته گلم

تر گل و ورگل و تپل مپلم

 

فكر يك اب و نان بهتر كرد

رفت از اين روستا و شوهر كرد !


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد