من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

شش كلاه تفكر

۸۳ بازديد

 اين مطلب در مورد تكنيكي است كه تفكر را براي شخص آسان كرده و با ساده‌سازي تفكر و جهت دادن به تفكر اين امكان را براي فرد بوجود مي‌آورد كه نتيجه عمل فكر كردنش به همگرايي رسيده و در عين حال داراي جامعيت در نگاه بوده و بالطبع موفقيتش در حصول نتيجه بهتر محتمل‌تر شود. گذشته از اين ابزاري را براي يك گروه كه در حال بررسي يك موضوع هستند فراهم مي‌آورد كه در عين اينكه براي هر فرد گروه سادگي و جهت دهي را ايجاد مي‌نمايد همچنين كل اعضاء گروه را نيز با يكديگر هماهنگ مي‌نمايد. اين تكنيك را ادوارد دبونو پدر تفكر خلاق‌ ارايه‌ مي‌كند و مي‌كوشد نشست‌ افراد به‌ دور يكديگر را به‌ اقدامي‌ ثمربخش‌ و كارا تبديل‌ نمايد. «دبونو» سعي‌ مي‌كند به‌ كساني‌ كه‌ به‌ دور هم‌ جمع‌ مي‌شوند، بياموزد كه‌ به‌ تفكر خود نظم‌ دهند و با تفكر ديگران همراه شده و آنگاه‌ در اين‌ ميان‌، به‌ راههاي‌ خلاقانه‌ بيانديشند و با يك‌ هماهنگي‌ مدبرانه‌ نتايج‌ را طبقه‌بندي‌ و اولويت‌بندي‌ كرده‌ و در تصميم‌گيري‌ها از آن‌ استفاده‌ كنند.

 

كلاه آبي

تصور كنيد به‌ يك‌ جلسه‌ قدم‌ گذاشته‌ايد و شما مسوول‌ نظم‌دهي‌، هدايت‌ و نتيجه‌گيري‌ از آن‌ جلسه‌ هستيد، در اينجا كلاه‌ آبي‌ را بر سر شما خواهند گذاشت‌، زيرا هنگامي‌ كه‌ كسي‌ كلاه‌ آبي‌ را بر سر مي‌گذارد بايد به‌ موارد زير دقت‌ كند.

 

1)   رنگ‌ آبي‌ نماد آسمان‌ آبي‌ رنگ‌ است‌ كه‌ چتر آن‌ بر همه‌ جا گسترده‌ شده‌ است‌ و كسي‌ كه‌ كلاه‌ آبي‌ بر سر خود مي‌گذارد بايد بتواند افكار جاري‌ در محيط‌ جلسه‌ را در ذهن‌ خود به‌ جريان‌ درآورد و نظم‌ و تمركز دهد.

2)   كلاه‌ آبي‌ همچون‌ يك‌ نرم‌افزار است‌ كه‌ تلاش‌ مي‌كند به‌ تفكركردن‌ جمع‌، جهت‌ دهد و با برنامه‌اي‌ مشخص آن‌ را به‌ سرانجام‌ برساند و گويي‌ همچون‌ يك‌ كارگردان‌ تفكر ما را هدايت‌ مي‌كند.

3)   با كلاه‌ آبي‌ اولويت‌ها و محدوديت‌ها تعيين‌ مي‌شود. به‌ هرحال‌ فرد خوش‌شانسي‌ هستيد كه‌ كلاه‌ آبي‌ بر سر شما قرار مي‌گيرد و اگر مدبرانه‌ عمل‌ كنيد مي‌توانيد به‌ انجام‌ يك‌ تصميم‌ خوب‌ موفق‌ شويد. اكنون‌ بر روي‌ صندلي‌ خود بنشيند و موضوع‌ و يا مشكل‌ مورد بحث‌ را بر روي‌ تخته‌سياه‌ بنويسيد.

 

كلاه سفيد

در نخستين‌ اقدام‌ و با هدايت‌ شما همه‌ اعضا بايد كلاه‌ سفيد را بر سر بگذارند و در مورد موضوع‌ بيان‌ شده‌ بيانديشند. هنگامي‌ افراد همگي‌ تصميم‌ مي‌گيرند با كلاه‌ سفيد تفكر كنند بايد به‌ نكات‌ زير توجه‌ كنند:

 

1)      كسي‌ كه‌ كلاه‌ سفيد بر سر مي‌گذارد بايد بطور موقت‌ عقايد و نظراتش‌ را به‌ بايگاني‌ ذهنش‌ بسپارد.

2)      هر آن‌ چيزي‌ كه‌ از اطلاعات‌ محض‌ در مورد موضوع‌ يا مشكل‌ مورد بحث‌ مي‌دانيد بيان‌ كنيد.

3)      «ادوارد دبونو» در اين‌ باره‌ مي‌گويد: چنين‌ فردي‌ همچون‌ كودكي‌ است‌ كه‌ محتويات‌ جيب‌ خود را بر روي‌ ميز خالي‌ مي‌كند.  

4)   هنگامي‌ كه‌ كلاه‌ سفيد را بر سر مي‌گذاريد، نبايد به‌ چيزهايي‌ كه‌ شامل‌ الهامات، قضاوت‌هاي‌ متكي‌ به‌ تجارب‌ گذشته‌، عواطف‌، احساسات‌ و عقايد است‌ توجه‌ كنيد و تنها بايد همچون‌ يك‌ رايانه‌، فقط‌ اطلاعات‌ ارايه‌ كنيد. حال‌ شما بايد اطلاعات‌ به‌ دست‌ آمده‌ از حاضرين‌ در جلسه‌ را كه‌ به‌ واسطه‌ تفكر با كلاه‌ سفيد ارايه‌ شده‌ است‌ را جمع‌بندي‌ كنيد و اعضاي‌ جلسه‌ را وارد مرحله‌ بعد كنيد تا با گذاشتن‌ كلاه‌ قرمز بر سر، شروع‌ به‌ تفكر كنند.

 

كلاه قرمز

هنگامي كه حاضرين‌ مي‌خواهند با كلاه‌ قرمز در مورد موضوع‌ مورد نظر تفكر كنند بايد به‌ نكات‌ زير توجه‌ كنند:

1)   اجازه‌ دهيد احساسات‌ و عواطف‌ بر وجود شما حاكم‌ شده‌ و به‌ زبان‌ درآيند و هركسي‌ مي‌تواند از الهامات‌ و دريافت‌هاي‌ ناگهاني‌ خويش‌ سخن‌ گويد و ديگر نيازي‌ به‌ استدلال‌ نيست‌. اگر به‌ احساسات‌ اجازه‌ بروز ندهيم‌ بدون‌ شك‌ ناخواسته‌ و بدون‌ دقت‌ نظر، در تصميم‌گيري‌ها وارد شده‌ و چه‌ بسا سبب‌ بروز مشكلاتي‌ براي‌ ما شوند..

2)   هنگامي‌ كه‌ از كلاه‌ قرمز استفاده‌ مي‌كنيم‌ از قوي‌ترين‌ احساسات‌ خود نظير ترس‌ و نفرت‌ گرفته‌ تا احساسات‌ ظريف‌ نظير ترديد و سوءظن‌ بايد سخن‌ به‌ ميان‌ آوريم‌ و به‌ گفته‌ «دبونو» بايد همچون‌ آينه‌‌ شويم‌ كه‌ احساسات‌ با تمام‌ پيچيده‌گي‌هايش‌ بيان‌ شوند. بدون‌ شك‌ احساسات‌ نقش‌ مهمي‌ در زندگي‌ انسان‌ دارند و چه‌ بسا سبب‌ ايجاد هدف‌هايي‌ نيز در زندگي‌ ما شوند. شما با كلاه‌ قرمز ممكن‌ است‌ چنين‌ جملاتي‌ را به‌ زبان‌ آوريد: «اگرچه‌ همه‌ آمارها و اطلاعات‌ احتمال‌ موفقيت‌ مي‌دهد اما احساسم‌ مي‌گويد،موفق‌ نمي‌شويم‌» و يا بگوييد: «اگرچه‌ اطلاعات‌ و آمار احتمال‌ موفقيت‌ نمي‌دهند اما احساسم‌ مي‌گويد، موفق‌ مي‌شويم‌» پس‌ از اينكه‌ تمام‌ نظرات‌ اعضاي‌ جلسه‌ ارايه‌ شد، شما اقدام‌ به‌ جمع‌بندي‌ تراوشات‌ فكري‌ حاضران‌ كرده‌ و آنگاه‌ به‌ مرحله‌ بعد قدم‌ بگذاريد و اجازه‌ دهيد حاضران‌ كلاه‌ سياه‌ را بر سر بگذارند.

 

كلاه سياه

با گذاشتن‌ اين‌ كلاه‌ بر سر نبايد احساسات‌ منفي‌ بدون‌ منطق‌ بيان‌ شوند بلكه‌ فرد بايد ديدگاه‌هاي‌ منفي‌ خود را در خصوص‌ مشكل‌ يا موضوع‌ مورد بحث‌ به‌ صورت‌ منطقي‌ بيان‌ كند. بدون‌ شك‌ اگر از اين‌ كلاه‌ بخوبي‌ استفاده‌ شود،مي‌تواند ما را از مخاطراتي‌ كه‌ در آينده‌ از چشمان‌ ما دور مي‌ماند آگاه‌ كند. ما بايد به‌ خاطر داشته‌ باشيم‌ امروزه‌ بسياري‌ از مردم‌ كلاه‌هاي‌ سياه‌ رنگي‌ بر سر مي‌گذارند كه‌ تنها با احساسات‌ منفي‌ همراه‌ است‌ كه‌ در آن‌ از منطق‌ خبري‌ نيست‌. منفي‌بودن‌ اصولا آسان‌تر است‌. زيرا خراب‌ كردن‌ از درست‌ كردن‌ آسان‌تر است‌. تفكر منفي‌ به‌ گفته‌ «دبونو» جذاب‌ است‌، زيرا دستاوردهاي‌ آن‌ را مي‌توان‌ به‌ فوريت‌ مشاهده‌ كرد. اثبات‌ خطاي‌ ديگران‌ براي‌ ما رضايت‌ در پي‌ دارد و حمله‌ كردن‌ به‌ يك‌ ديدگاه‌ در ما احساس‌ برتري‌ مي‌بخشد و برعكس‌ ستودن‌ يك‌ نظر سبب‌ مي‌شود در خود احساس‌ كنيم‌ با فرد برتري‌ روبرو شده‌ايم‌.

اصولا در اين‌ مرحله‌، افراد بايد اشتباهات‌ و خطاها و موارد نادرست‌ موجود در موضوع‌ يا مشكل‌ مورد بحث‌ را مطرح‌ كنند و نتايج‌ بحث‌هاي‌ ارايه‌ شده‌ توسط‌ شما جمع‌بندي‌ شده‌ و در نهايت‌ ثبت‌ شود و آنگاه‌ بار ديگر اجازه‌ دهيد حاضران‌ كلاه‌ زرد را بر سر خود بگذارند و شروع‌ به‌ تفكر كنند.

 

كلاه زرد

زرد نماد آفتاب‌ است‌ و آفتاب‌ شروعي‌ براي‌ سازندگي‌، شادابي‌ و خوش‌بيني‌ است‌. گويي‌ هر جا سراغ‌ از خورشيد گرفته‌ مي‌شود گرمي‌ زندگي‌ و زايشي‌ ديگر در ميان‌ است‌ و تفكر مثبت‌ بايد به‌ همراه‌ كنجكاوي‌ و شادماني‌ و سرور و تلاش‌ براي‌ درست‌ شدن‌ كارها باشد. فرد با گذاشتن‌ كلاه‌ زرد تلاش‌ مي‌كند به‌ نكات‌ ارزشمند و مثبت‌ موضوع‌ بنگرد.

اصولا افكار سازنده‌ به‌ سوي‌ مثبت‌گرايي‌ تمايل‌ دارند. يكي‌ از تمريناتي‌ كه‌ فرد با كلاه‌ زرد مي‌تواند انجام‌ دهد بهره‌گيري‌ از تجربيات‌ ارزشمند گذشته‌ است‌. كلاه‌ زرد در ابتدا درصدد كشف‌ فوايد موجود در موضوع‌ مورد بحث‌ است‌ و هر آنچه‌ مي‌كاود، بيان‌ مي‌دارد. اكنون‌ بار ديگر به‌ جمع‌بندي‌ نظرات‌ به‌ دست‌ آمده‌ بر اثر كلاه‌ زرد بپردازيد.

 

كلاه سبز

اكنون‌ حاضران‌ بايد كلاه‌ سبز را بر سر بگذارند. كلاه‌ سبز، كلاه‌ خلاقيت‌ است‌. سبز، رنگ‌ باروري‌ است‌ و همچون‌ دانه‌يي‌ است‌ كه‌ هنگامي‌ كه‌ دردل‌ خاك‌ مي‌رويد،روزي‌ به‌ درختي‌ تناور و سرسبز تبديل‌ مي‌شود هنگامي‌ كه‌ افراد كلاه‌ سبز را بر سر مي‌گذارند، بايد به‌ راه‌هاي‌ نو بيانديشند كه‌ مي‌تواند در آن‌ موضوع‌ مورد نظر اثرگذار بوده‌ و به‌ تصميم‌ گيري‌هاي‌ خلاقانه‌ منجر شود. 

شما با اين‌ كلاه‌ علاقه‌مند هستيد در راه‌ تغيير قدم‌ بگذاريد و تحول‌ را در آغوش‌ بگيريد. نظرات‌ جديد و بديع‌ ارايه‌ كنيد و جرقه‌ خلاقيت‌ را از ذهن‌ خود به‌ بيرون‌ رها كنيد. 

هرگاه‌ تمامي‌ اين‌ راهها با بن‌بست‌ روبرو شد اكنون‌ بايد به‌ مدد خلاقيت‌ راههاي‌ جديدي‌ را كشف‌ كنيد. خلاقيت‌ شامل‌ انگيزش‌، كندوكاو و پذيرش‌ خطر است‌.

هنگامي‌ كه‌ حاضران‌ كلاه‌ سبز را بر سر مي‌گذارند، فرصتي‌ مي‌يابند كه‌ مغز را از روزمرگي‌ بيرون‌ آورده‌ و به‌ جست‌وجوي‌ چيزهاي‌ كشف‌ نشده‌ هدايت‌ كنند. حال‌ فرصتي‌ به‌ حاضران‌ دهيد تا ايده‌هاي‌ نو ارايه‌ كنند و آنگاه‌ به‌ ثبت‌ اين‌ ايده‌ها پرداخته‌ و به‌ جمع‌بندي‌ نظرات‌ بپردازيد. بدون‌ شك‌ براي‌ خلاقانه‌ انديشيدن‌ بايد فرهنگ‌ خلاقيت‌ را بر فضاي‌ جلسه‌ حاكم‌ كنيد. اكنون‌ شما بايد تلاش‌ كنيد كه‌ با كلاه‌ آبي‌ كه‌ بر سر گذاشته‌ايد به‌ ارزيابي‌ نتايج‌ پرداخته‌ و به‌ يك‌ جمع‌بندي‌ مناسب‌ برسيد و در نهايت‌ در جهت‌ حل‌ مشكل‌ يا پيگيري‌ مورد نظر تصميم‌ نهايي‌ را بگيريد. بدون‌ شك‌ هر يك‌ از اعضا مي‌توانند كلاه‌ آبي‌ را به‌ امانت‌ گرفته‌ و با آن‌ به‌ تفكر بپردازند و در اتخاذ تصميمات‌ به‌ شما كمك‌ كنند. در پايان‌ شما در مي‌يابيد هنگامي‌ كه‌ جلسه‌ را اينگونه‌ مديريت‌ مي‌كنيد، ديگر تنها شاهد آن‌ نخواهيد بود كه‌ يك‌ فرد تنها با كلاه‌ سياه‌ به‌ جلسه‌ قدم‌ بگذارد و يا فرد ديگري‌ تنها با كلاه‌ قرمز تفكر كند. بلكه‌ همه‌ مجبورند با شش‌ كلاه‌ مذكور تفكر كنند و انديشه‌هاي‌ ذهن‌ خود را ارايه‌ كنند.


پيام

۷۸ بازديد


چهارده اصل مديريتي فايول

۸۱ بازديد

 1)      تقسيم كار: كارها را به وظايف تخصصي تقسيم نموده و مسؤوليت‌ها را به افراد مشخصي واگذار نماييد.

2)      تفويض اختيار: مسؤوليت و اختيار را با هم واگذار نماييد.

3)      انتظام: انتظارات را به طور شفاف مشخص نموده و متخلفان را مجازات نماييد.

4)      وحدت فرماندهي: بايد هر كارگر يا كارمندي فقط و فقط به يك مدير (ناظر) مرتبط گردد.

5)      وحدت سمت‌وسو: بايد تمامي امور كاركنان بر كسب اهداف سازماني متمركز باشند.

6)      هضم نفع شخصي در نفع جمعي: بايد منافع عمومي (جمعي) رجحان داشته باشند.

7)      پاداش‌: بايد به صورت سيستماتيك از اقدامات و فعاليت‌هاي همسو با جهت سازمان, تقدير نمود.

8)      تمركزگرايي: بايد اهميت نقش‌هاي ارشديت و زيردستي (فرمانبرداري) مشخص گردد.

9)      سلسله‌مراتب: ارتباطات را از طريق زنجيره (نردبان) فرماندهي دنبال نماييد.

10)   نظم: مشاغل و اصول كاري را به‌گونه‌اي مناسب سروسامان دهيد, چون پشتيبان حركت و سمت‌وسوي سازمان هستند.

11)   برابري: وجود اصول و نظم عادلانه و منصفانه باعث افزايش مشاركت كاركنان مي‌شود.

12)   امنيت شغلي: وفاداري و عمر خدمت كاركنان را افزايش دهيد.

13)   ابتكار عمل: كاركنان را به‌گونه‌اي تشويق كنيد كه خودشان در راستاي مقاصد سازمان عمل نمايند.

14)   روح كار گروهي: يكپارچگي بين منافع و علايق كاركنان و مديران را ارتقا دهيد.


اصول حرفه‌اي بودن

۷۹ بازديد

 

1)   دغدغه‌مندي: آن كار براي شما، مسأله و دغدغه است، يعني شما به هر علت (مأموريت شخصي خود، نياز مالي، دغدغه علمي و امثالهم) با علاقه و خواست خود پا به عرصه آن كار گذاشته‌اند و آمده‌ايد تا مسأله‌اي را حل كرده و گره‌اي را بگشاييد.

 

2)   جديت: آن كار براي شما يك مسأله‌ عادي يا فرعي نيست. براي تفريح يا وقت‌‌گذراني هم آن را برنگزيده‌ايد. رويكرد شما به آن شوخ‌طبعانه و تفنني نيست بلكه در كار مصمم و جدي هستيد و آن را با نظم فراوان و وقت‌گذاري كافي انجام مي‌دهيد.

 

3)   دانش و خردمندي: بر آن حوزه‌ كاري اِشراف فكري داريد. مي‌دانيد در اين زمينه، چه چيزي مهم است و چه چيزي مهم نيست؛ چقدر مهم است، و كجا و كي اهميت بيشتر يا كمتري دارد؛ و در يك كلام  خلاقانه و آينده‌نگرانه به ارتقاي وضعيت انديشيده و راهكارهاي آن را ابداع مي‌نماييد.

 

4)   تجربه فراوان: در اثر تجربه و ممارست فراوان در آن زمينه، دركي عميق و ژرف‌ يافته و تمامي مهارت‌ها و توانمندي‌هاي مورد نياز را به‌دست آورده‌ايد. تمامي راه و چاه موضوع را ديده و شناخته‌ايد، و قادريد خود را با هر محيط كاري "وفق" دهيد و فرهنگ سازماني آنجا را درك كرده و در صورت امكان ارتقا دهيد.

 

5)   لذت‌بردن: از كار خود لذت مي‌بريد. كار را صرفاً براي رفع حاجت و گذران امور و به‌صورت بي‌ميلانه و انفعالي انجام نمي‌دهيد. بلكه دائماً از انجام كار خود، لذت مي‌بريد و آن را با شوق و ذوق وافر پي‌مي‌گيريد.

 

6)   احترام‌گذاري: براي همكاران خود، مشتريان خود، كارفرمايان خود و در يك كلام سازمان خود، نهايت احترام و ادب را قائليد. احترام گذاري به ديگران براي شما واقعاً ارزشمند است، به‌ويژه براي پيش‌كسوتان، استادان و بزرگان، ارزش و احترام مضاعفي در نظر مي‌گيريد. احترام به شوونات محيط كار و رعايت اصول اخلاقي، رشد حرفه‌اي شما را تضمين مي‌كند.

 

7)   يادگيري مستمر: دائماً در كار خود مي‌آموزيد و در هر مرحله و هر دفعه از انجام كار خود، سعي مي‌كنيد نكته‌اي را آموخته و دست‌خالي از اين تجربه برنگرديد. قطعاً نبايد به هيچ قيمتي يادگيري شما در اين حوزه متوقف گردد.

 

8)   پشتكار: هيچگاه نوميدي بر شما مستولي نمي‌گردد و به راحتي از ميدان بدر نمي‌شويد. به كار خود دلگرمي داريد و از شكست نمي‌هراسيد. به‌علاوه همواره متعهدانه قادر به مديريت بحران‌هاي سازماني هستيد.

 

9)   دلسوزي و تعهد: كارهاي خود را دلسوزانه و متعهدانه انجام مي‌دهيد. به كار خود و سازمانتان "تعلق‌خاطر" داريد و كار را از آنِ خود مي‌دانيد. جوشِ كارتان را مي‌زنيد و به هيچ وجه بي‌تفاوت يا كم‌توجه به آن نيستيد. همواره متعهد به انجام كارتان به صورت احسن هستيد.

 

10)  بهره‌وري: بازده كار شما بالاست. اثر بخشي و كارآيي زيادي داريد. ازسرعت و دقت كافي برخورداريد و در كارهايتان خلاقيت و نوآوري به خرج مي‌دهيد. با هزينه كمتر، ارزش‌افزوده‌ي بيشتري (براي خود يا سازمانتان) ايجاد مي‌كنيد (و البته بايد حتماً درآمد مناسب و شايسته‌اي نيز داشته باشيد). كار شما كيفيت دارد و باعث رضايت سازمان و مشتريان مي‌گردد.


ويژگيهاي كارآفرينان

۸۰ بازديد

1- داشتن انگيزه و عقيده

نگراني اصلي افراد به هنگام راه‌اندازي يك كسب و كار جديد و مخاطره‌آميز اين است كه آيا مي‌توانند انرژي و انگيزه خود را براي هميشه حفظ كنند يا خير؛ چرا كه اين انرژي و انگيزه، نه تنها براي غلبه بر نيرويي كه انسان را از پرداختن به كارهاي جديد باز مي‌دارد، بلكه براي مديريت كسب و كار و رشد آن ضروري است. آيا شما براي موفقيت و برنده شدن انگيزه كافي داريد؟ براي ارزيابي انگيزه خود، پاسخ به ده پرسش زير مي‌تواند شروع خوبي باشد.

 

خودآزمايي

1)      آيا تاكنون با خود فكر كرده‌ايد كه "دنيا همين است و من هيچ كاري نمي‌توانم بكنم؟"

2)      آيا وقتي كه همه چيز خوب پيش مي‌رود شما فكر مي‌كنيد كه خوشبخت هستيد؟

3)   آيا فكر مي‌كنيد كه بايد كسب و كاري را شروع كنيد يا منبع درآمدي داشته باشيد چون اين روزها موضوع تمام مجلات و روزنامه‌ها اين است؟

4)      آيا وقتي تصميمي مي‌گيريد، حتماً بايد آن را عملي كنيد و هيچ چيز نمي‌تواند جلوي شما را بگيرد؟

5)      آيا دوست داريد كه كارهاي نو و جديد را امتحان كنيد حتي اگر خطراتي را به دنبال داشته باشند؟

6)      آيا اگر دوستان يا والدين به شما بگويند كه كارتان احمقانه است به حرف آنها گوش مي‌دهيد؟

7)      آيا به نظر شما مهم است كه همه دوستتان داشته باشند؟

8)      آيا وقتي كاري را درست انجام مي‌دهيد احساس رضايت مي‌كنيد؟

9)      آيا وقتي به چيزي احتياج داريد آن را بازگو مي‌كنيد يا آنقدر منتظر مي‌نشينيد تا يك نفر متوجه نياز شما شود و آن را برطرف كند؟

10)   آيا اگر همه به شما بگويند كه اين كار شدني نيست باز هم اين كار را مي‌كنيد تا خودتان به نتيجه برسيد؟

 

پس از پاسخ به اين پرسشها خواهيد دانست كه چقدر انگيزه داريد و آيا انگيزه شما دروني است يا بيروني؛ يعني اينكه آيا خودتان دوست داريد موفق شويد يا هدف شما از موفقيت، رضايت افراد ديگر است. اگر پاسخ شما به پرسشهاي 4، 5، 8، 9 و 10 مثبت باشد، يعني اينكه انگيزه شما براي كارآفرين شدن دروني است و شما تحت تأثير نيروي كنترل دروني هستيد، ولي اگر پاسخ شما به پرسشهاي 1، 2، 3، 6 و 7 مثبت باشد، يعني اينكه انگيزه شما بيروني است و شما تحت تأثير نيروي كنترل بيروني قرار داريد كه ممكن است خواسته‌هاي كارآفرينانه شما را محدود كند.

از اينرو مي‌توان گفت وجه تمايز ميان كارآفرينان و ديگر افراد، انگيزه و عقيده دروني است. اما كارآفرينان با مديران از اين جهت تفاوت ندارند، چرا كه هر دوي آنها از انگيزه دروني برخوردار هستند.

 

2- داشتن حس استقلال

كارآفرينان دوست دارند هر كاري را به روش خود و مطابق با برنامه زماني خود انجام دهند و به عبارت ديگر استقلال داشته باشند. براي آنكه شما هم بتوانيد خود را با كارآفرينان از نظر استقلال‌طلبي مقايسه كنيد، به پرسشهاي زير پاسخ دهيد. اگر پاسخ شما به پرسشهاي 1، 4، 5، 8، 9 و 10 مثبت باشد، يعني اينكه شما فرد استقلال‌طلبي نيستيد.

 

خودآزمايي

1)      من از اينكه به تنهايي براي خريد لباس بيرون بروم متنفرم.

2)      اگر دوستانم به ديدن فيلم مورد علاقه من نيايند، خودم به تنهايي به سينما مي‌روم.

3)      من دوست دارم استقلال مالي داشته باشم.

4)      پيش از تصميم‌گيري‌هاي مهم بايد با ديگران مشورت كنم و نظر آنها را جويا شوم.

5)      من ترجيح مي‌دهم ديگران تصميم بگيرند كه براي تفريح كجا برويم.

6)   با وجود اينكه مي‌دانم مقصرم، ولي عذرخواهي نمي‌كنم، يعني نمي‌توانم عذرخواهي كنم. من فقط كارهايي را مي‌كنم كه انجام آنها ضروري است.

7)      اگر دليلي داشته باشم كه براي خودم موجه باشد از آن دفاع مي‌كنم.

8)      من از اينكه با بقيه فرق داشته باشم مي‌ترسم.

9)      من به تأييد ديگران نياز دارم.

10)   من معمولاً منتظر مي‌مانم تا به من اجازه ورود داده شود و بي‌اجازه وارد جايي نمي‌شوم.

 

3- خطرپذيري

تمامي تعاريفي كه براي كارآفرين ارائه شده است بطور بالقوه مفهوم خطرپذيري را در خود دارند، زيرا خطر در انواع گوناگون مادي، رواني يا اجتماعي، جزء جدايي‌ناپذير فرايند كارآفريني است. شما هم مي‌توانيد با پاسخگويي به پرسش‌هاي زير ميزان خطرپذيري خود را ارزيابي كنيد. در صورتي كه پاسخ شما به پرسشهاي 2، 5 و 9 مثبت باشد، يعني اينكه ميزان خطرپذيري شما براي كارآفرين شدن كافي نيست و بايد تمايل بيشتري براي مقابله با خطرات داشته باشيد.

 

خودآزمايي

1)      آيا حاضريد پول خود را به خطر بياندازيد و در كاري سرمايه‌گذاري كنيد كه از نتيجه آن آگاهي نداريد؟

2)      آيا به هنگام سفر چتر يا دماسنج خود را به همراه مي‌بريد؟

3)      آيا وقتي از چيزي مي‌ترسيد سعي مي‌كنيد بر ترس خود غلبه كنيد؟

4)      آيا از اينكه يك غذاي جديد را امتحان كنيد يا به يك مكان جديد سفر كنيد لذت مي‌بريد؟ آيا دوست داريد چيزهاي جديد را تجربه كنيد؟

5)      آيا وقتي از ديگران سئوال مي‌كنيد دوست داريد كه خودتان از قبل جواب را بلد باشيد؟

6)      آيا در شش ماه اخير كار پرخطري انجام داده‌ايد؟

7)      آيا توانايي آن را داريد كه به طرف يك فرد غريبه برويد و سر صحبت را با او باز كنيد؟

8)      آيا تا به حال عمداً از مسير يا جاده‌اي ناآشنا به جايي رفته‌ايد؟

9)      آيا دوست داريد وقتي كاري را انجام مي‌دهيد بدانيد كه قبلاً فرد ديگري آن را انجام داده است؟

10)   آيا دوست داريد با فردي كه تا به حال نديده‌ايد قرار ملاقات بگذاريد؟

 

4- پيشينه كارآفرينان

آگر چه برخي از ابعاد مربوط به پيشينه كارآفرينان كه بر كارآفريني مؤثر است تاكنون شناخته شده‌اند، اما فقط تعداد كمي از اين ابعاد با پيشينه مديران يا افراد عادي تفاوت دارند. چند مورد از اين ابعاد عبارتند از: دوران كودكي و محيط خانواده، تحصيلات، ارزشهاي فردي، سن و سوابق كاري.


هفت درس از فرهنگ تجارت ژاپني‌ها

۸۶ بازديد

1)     معاملات بر پايه رابطه‌هاي شخصي بنا مي‌شود

در فرهنگ تجارت ژاپني، غير معمول نيست كه قراردادها بر پايه رابطه‌هاي خصوصي و خانوادگي بنا شود. يعني دو نفر بايد از قبل با هم آشناييت داشته و همديگر را خوب بشناسند. به معناي ديگر، قراردادها از روي احترام و آشناييت متقابل انجام مي‌گيرد. تجارت به طريقي انجام مي‌گيرد كه هر طرف از نظر اخلاقي به طرف مقابل متعهد و مسئول باشد.

 

2)     گروه گرا باشيد و به تصميمات گروه احترام بگذاريد

ژاپن كشوري است كه واژه "ما" به جاي "من" در آن ارزش بسيار بالاتري دارد. آنها قبل از به مرحله عمل آوردن هر تصميم مهمي، آن را به بحث مي‌گذارند. گروه‌گرايي به جاي فردگرايي در اين كشور رونق دارد. شما نيز قبل از اينكه بتوانيد پيشنهادات خود را مطرح كرده يا به مرحله عمل درآوريد، بايد عضو گروه شويد.

 

3)     رك گو نباشيد

برخلاف آمريكايي‌ها كه بسيار رك گو و رو راست هستند، ژاپني ها ترجيح مي‌دهند كه همه مسائل را رك و رو راست به آنها نگوييد و آن مطلب را در لفافه و با اشاره مطرح كنيد. همه تلاش آنها بر اين است كه آن نكته و مطلب باعث آزار و ناراحتي كسي نشود و به كسي بر نخورد.

 

4)     وقت‌شناسي نشانه احترام است

هرچيز كه باعث از بين رفتن غرور، شان و اعتبار اجتماعي شود در تجارت و معاملات ژاپني‌ها بسيار مضر است. براي اين منظور شما بايد همه توان خود را به كار گيريد تا اين احترام حفظ شود. يكي از بهترين راه‌هايي كه نشان مي‌دهد شما براي طرف مقابلتان احترام زيادي قائل هستيد، اين است كه سر قرارها به موقع برويد و وقت شناس باشيد.

 

5)     ارائه خدمات به مشتري در اولويت است

اگر به ژاپن سفر كنيد، از نزديك مشاهده خواهيد كرد كه همه كارمندان و مسئولان همه ادارات، براي خدمت به شما بسيار مشتاق و داوطلب خواهند بود. احتمالاً از اين مسئله بسيار تعجب خواهيد كرد. ژاپني ها عقيده دارند كه رسيدگي به كارهاي ارباب رجوع در اولويت همه امور است.

 

6)     ارتباط تلفني مرتب داشته باشيد

در ژاپن ترجيح داده مي‌شود كه به جاي فرستادن نامه، فكس يا ايميل، مستقيقاً تماس گرفته شود. اين به آن دليل است كه ارزش قائل شدن براي وقت طرف مقابل بسيار اهميت دارد.

 

7)     مهمان نواز باشيد

ژاپن هم مثل اكثر كشورهاي آسيايي خصيصه هديه دادن را حفظ كرده است. براي ميهمانان خود هديه تهيه كنيد تا بتوانيد از اين طريق حس مهمان نوازي و علاقه خود را به آنها نشان دهيد. براي پرداخت صورتحساب تعارف كنيد كه اينكار نشانه احترام است.


منابع انساني

۸۷ بازديد


نكات مديريتي

۸۵ بازديد

1)   مطمئن شويد مأمور خريدي كه براي سازمان در نظر گرفته‌ايد، علاوه بر كارداني و رعايت اصول درست بازاريابي، مورد اعتماد، زرنگ و خوش‌سليقه نيز هست و همان‌گونه كه بر قيمت كالاها توجه دارد، بر زيبايي و كيفيت آنها نيز اهميت مي‌دهد.

2)      در صورت لزوم با قاطعيت نه بگوييد.

3)      سعي كنيد با اصول ساده روانشناسي آشنا شويد.

4)      طوري رفتار كنيد كه ديگران شما را به عنوان الگو انتخاب كنند و آينده كاري دلخواه خود را در قالب شخصيت شما مجسم كنند.

5)      هرگز در حضور كارمندان با ديگر معاشرين خود، پشت سر افراد بدگويي نكنيد.

6)      رعايت سلسله مراتب كاري را به مسئولين و سرپرستان گوشزد كنيد.

7)      براي آزمودن كارمندان‌تان با آزمايش‌هاي فاقد ارزش و بي‌اساس، شخصيت آنان را زير سؤال نبريد.

8)      با شروع به موقع جلسات، وقت‌شناسي را عملاً به حاضرين بياموزيد.

9)   براي گيراتر شدن سخنان خود، هميشه چند عبارت كليدي از بزرگان و افراد برجسته در ذهن داشته باشيد و در موقع لزوم آنها را به كار ببريد.

10)   در انجام كارها به سه نكته بيش از بقيه نكات توجه كنيد: اعتماد به نفس، اعتماد به نفس، اعتماد به نفس.


عيد سعيد غديرخم بر شما مبارك باد

۸۷ بازديد

واپسين ماه‌هاى عمر پيامبر خدا (ص) همانند ابر رحمت از روى سر مردم آن روز مى‏گذشت. آن بزرگوار همراه هزاران ميهمان ديگر خانه خدا، كه از ضيافت رسمى حضرت حق برمى‏گشتند، به نزديكى سرزمين «جحفه‏» رسيد. در آخرين محدوده ميقات، جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و اولين پيام رسالت ‏بعد از توحيد را، كه اهميتش به اندازه ‏23 سال رسالت ‏بود، بر پيامبر(ص) ابلاغ كرد تا او براى آخرين بار پيام ولايت (1) را بازگويد و حجت را بر مردم آن روز و نسل‏هاى آينده تمام كند. از اين رو در آن جمعه مبارك در سه منزلى ميقات جحفه (2) فرمان تجمع حاجيان از بيت ‏برگشته را صادر كرد. بلال اذان نماز را شروع نمود و پيامبر خدا(ص) كلام وحى نازل شده بر خويش را چنين زمزمه كرد:

"يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدى القوم الكافرين."( مائده/67)

اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده كاملا به مردم برسان؛ اگر آن را [به جهاتى مانند تقيه و ...] ابلاغ نكنى، رسالت‏ خداوند را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از جميع خطرات [احتمالى] نگاه مى‏دارد و خداوند جمعيت كافران [لجوج] را هدايت نمى‏كند.

پس از اجتماع مردم، درست كردن جايگاهى از جهاز شتران براى پيامبر گرامى اسلام و برگزار شدن نماز ظهر به جماعت، رسول خدا (ص) در برابر آنان ايستاد، ولى ايستادنش هيات خاصى داشت؛ زيرا مى‏خواست وحى را ابلاغ كند و در آخرين حج‏ خود به آنان بگويد كه، خلا وجودى رسالت را امامت پر خواهد كرد، وصايت جايگزين آن خواهد شد و زمين از حجت ‏خالى نخواهد بود. شما در پناه زعامت وصى من به سعادت هميشگى خواهيد رسيد. او پرچمدار دينى، سياسى، اجتماعى و الهى شما خواهد بود و شما را به ساحل نجات خواهد رساند.

روز عيد سعيد غدير يكي از اين ايام سرور آل محمد(ص) است كه بعنوان «عيدالاكبر» ناميده شده است. اين روز، روز اكمال دين و اتمام نعمت هاي پروردگار، به خاطر واقعه غدير و انتصاب شايسته و بحق حضرت علي(ع)- به امر الهي- به جانشيني رسول معظم(ص) مي‌باشد.

از اين‌رو شايسته خواهد بود كه به پاس قدرداني از اين نعمت عظيم الهي و عرض ادب به ساحت مقدس اميرالمؤمنين علي(ع)، عيد سعيد غدير را در خانواده و اجتماع با شكوه فراوان برگزار نماييم و از بركات معنوي اين روز عزيز بهره مند باشيم؛ آمين. 


موانع اصلي عدم موفقيت

۸۳ بازديد

1)     پشت گوش‌ اندازي

افرادي كه علامت مزمن اين "بـيـمـاري" در آنها ديده ميشود، مايلند با اين جملات توجيه كننده كه         " تمام كردنش كاري نخواهد داشت" و يا "نگران نباش، وقت براي انجام دادنش بسيار است"، كارها و وظايف‌شان را براي هميشه از سر خود باز كرده و به تعويق بيندازند.

اگر كاري در حد و اندازه قابليت‌هايتان به شما روي آورد ولي به دليل عذر و بهانه‌هاي ذكر شـده از انجام آن ممانعت بعمل آورديد، قطعا" پشت گوش اندازي مشكل اصـلي بـوده و بايد مرتفع گردد. احساس مي‌كنيد كه زمان در اختيار شما اسـت، اما هنگامي كـه وقـت موعود نزديك مي‌شود، براي اتمام كار بسرعت هجوم مي‌آوريد و نتيجه آن خواهد شد كه آن طور كه در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهيد ماند.

 

2)     ترس از موفقيت

مانع اصلي ديگر واهمه داشتن از موفقيت است. با اينكه چنين افرادي دقيقا" مي دانند كه براي موفق شدن به چه چيزي نياز دارنـد، امـا بدليل داشتن ترس از موفقيت قادر به رسيدن به اهداف والاي خود نيستند. در نـظـر ايـشـان راه پـيـش رو، مـخـوف و رعـب‌آور ميباشد. نگراني از آينده و همه مسائلي كه در نهايت گريبان‌گير او خواهد شد، منجر به فقدان بصيرت و بازماندن آنها مي گردد؛ مـخـاطرات ذاتـي روند تجارت، رام نشدني بنظر خواهد رسيد.

تشخيص و حل اين مشكل آسان تر از برخورد با پشت گوش انـدازي است. بـا كمي هم محوري و اندكي صبر و شكيبايي فردي كه از پذيرش مسؤليت‌هايي كــه موفقيـتـش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد، ميتواند شرايط را به نفع خود تغيير دهد.

 

3)     وسواس

افراد موفق داراي خصوصيتي مشترك هستند و آن قابـليـت تمركز بر انديشه‌هاي بـزرگ مي‌باشد. براي بسياري اتخاذ چنين ديدگاهي مشكل است چرا كه خود را كاملا  محدود و متعهد به انجام كارهاي جزئي و كوچك مي‌نمايند. تلاش زياد براي انجام كارهاي جزئي زيان‌آور است چرا كه زاويه ديد را محدود خواهد كرد. اگر براي اتمام هر كار كوچكي مصر باقي بمانيد، هرگز قادر نخواهيد بود به اهداف والاي خود دست پيدا نماييد.

اينگونه افراد،سخت كوشي و تلاش زياد را لازمه زندگيشان دانسته اما عزم و اراده خود را براي كاربرها و مصارف مفيد بكار نمي‌بندند. تنظيم دقيق مهارت‌هاي مديريـت زمـانـي در برطرف كردن اين مشكل كمك فراواني خواهد نمود.

 

4)     ناامني

افراد ضعيف و سست بنيان بعلت داشتن احساس ناامني،در كارشان پيشرفتي حاصل نمي‌گردد. شايد يكي از دلايل عدم موفقيت اينگونه انسان‌ها در بي‌ميلي آنها براي نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد. علت ترس نيست؛ فقدان اطميـنان و اعـتـمـاد باعث عقب ماندن آنها مي‌گردد.

 

5)     اطرافيان

ممكن است شما همه شرايط لازم براي منعكس نمـودن فردي موفق از خود را دارا باشيد، اما آيا دوستانتان شـما را در اين راه همراهي مي‌كنند؟ ممكن اسـت آنـها ديـدگـاه مـتـفـاوت و مـتـضـادي از مـوفـقيت نسبت بشـما داشـتـه باشند. ( و يا اصلا" ديـدگاهي نداشته باشند )دوسـتـان به علت تاثيرات منفي راه رسيدن بـه موفـقيـت را برايتان سخت و دشوار ميكنند.

برخي از اطرافيان حتي ممكن است متوجه پـتـانـسيـل واستعدادهاي نهاني شما نشده و باعث زمين خوردگي وترديد در قابليت‌ها و توانايي‌ها گردند.

 

6)     فقدان منابع

هيچ چيزي ناهنجارتر از اين مـوضـوع نـيست كه انسان با وجود داشتن همه قابليـت‌هاي لازم جـهت رسـيدن بـه مـوفقيت، فقط بخاطر عوامل خارج از كنترل خود، از پيشرفـت باز ماند. فقدان منابع مالي و يا كمبود زمان بدليل نگهداري از خانواده و يا مسؤليتهاي ديگر ميتواند يك قاتل واقعي باشد. رشد كـردن زيـر خـط فقر و يا تامين نمودن نزديكاني كه به شما نيازمند هستند، آينده را بسيار متفاوت از آن چـيـزي كـه در تصـورتـان بوده ترسيم خواهد نمود.

 

7)     نياز به ديدگاهي درون‌نگر

يك معلم مدرسه، راهبه، افسر ارتش و سرايدار ميتوانند بطرق مختلفي مـوفق باشنـد. با اينكه موفقيت در كار ممكن است جذابتر از همه بنظر برسد، اگر در زمان مـورد انتـظار به آن دست نيافتيد، بيمناك نگرديد. يـك قـدم بـه عـقـب بـازگـشـته و عـلـت را بـررسـي نماييد.

خواه دوستانتان مقصر باشند و خواه اعتماد بنفس‌تان، دقت كنيد كه قدم‌هاي صحيـحـي جهت بهينه نمودن فرصت‌ها براي بدست آوردن موقعيتي موفق‌تر و راضي كننده‌تر برداريد.