من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

اشعار شيما شاهسواران احمدي

۳۱ بازديد

شيما شاهسواران احمدي

لينك ورود به اشعار شيما شاهسواران احمدي

شيما - شاهسواران - احمدي - شيما شاهسواران احمدي - شيماشاهسواران احمدي - شيما احمدي - شيمااحمدي - اشعار شيما - اشعارشيما - اشعار شاهسواران - اشعارشاهسواران - اشعار احمدي - اشعاراحمدي - اشعار شيما شاهسواران احمدي - اشعارشيما شاهسواران احمدي - اشعارشيماشاهسواران احمدي - اشعار شيماشاهسواران احمدي - اشعار شيما احمدي - اشعارشيما احمدي - اشعارشيمااحمدي - اشعار شيمااحمدي - وبلاگ شيما شاهسواران احمدي - وبلاگ شعر

لينك ورود به اشعار شيما شاهسواران احمدي


چگونه بي تو بگويم كه هر چه بادا باد

۲۸ بازديد

 

چگونه بي تو بگويم كه هر چه بادا باد
كه مي‌كند غم عشق تو ريشه از بنياد

چقدر سر به هوايي و سركش و مغرور
به سرو تكيه زدم قامتش فريبم داد

تو باد بودي و من برگ دير فهميدم
هزار برگ خزان مي‌‌روند اگر بر باد

انار كال درختان پناه‌شان شاخه‌ست
انار تا برسد شاخه مي‌رود از ياد

هميشه ميوه‌ي شيرين به خاك مي‌افتد
مرا نچيدي و اين ميوه از دهان افتاد

چه بي‌ثمر به دل سنگ تيشه مي‌كوبم
عوض شده‌ست زمانه عوض شده فرهاد

ميان عشق و اسارت هزار فرسنگ است
كه هر كه دل به كسي داد مي‌شود آزاد


تو پوست مي‌كني اما بهانه‌ات حج است

۲۹ بازديد

 

دلم گرفته از اين مردم پياله‌پرست
از اين كه هر كسي از حد گذشت، با تو نشست

هنوز مال مني، حبه حبه ياقوتي!
هر استكان تو چرخيد اگر چه دست به دست

نگو كه تاب بياور كه پيش چشمانم
پريده عطر تنت، در دهان مشتي مست

تو سنگ بودي و سهم من از تو تكه شدن
غرور پنجره‌ها را هميشه سنگ شكست

ترنج، كعبه و چاقو طواف مي‌كندش
تو پوست مي‌كني اما بهانه‌ات حج است

براي ماهي سرخ آسمان فقط روياست
نمي‌پرد به هوا هر كه دل به دريا بست


سيب

۲۹ بازديد

 

هركاج يادگار بهاري ست ديدني
اما به چشم تيز تبرها بريدني

بايد به چشم ‌هاي تو ايمان بياورند
چون آيه‌هاي سوره ياسين شنيدني

عطر تنت پريد پس از كوچ كردنت
عطر تن تو مثل پرستو پريدني

رعدم كه داد مي‌زنم و گريه مي‌كنم
چون قطره‌هاي هق هق باران چكيدني

برشاخه ميوه قسمت خاك است يا كلاغ
دستم به تو نمي‌رسد، اي سيب چيدني


به دنبالت نديدي سايه‌ي مردي پشيمان را ؟

۲۸ بازديد

 

به دنبالت نديدي سايه‌ي مردي پشيمان را؟
كسي كه مي‌شناسد لهجه‌ي سنگين باران را؟

پس از تو زردي‌ام را سيلي هر دست قرمز كرد
چه ارزان مي‌فروشم سيب‌هاي سرخ لبنان را!...

دلم درياست بي تو كوسه‌ها در من كمين كردند
كشانده بوي خون اين وحشيان تيز دندان را

پس از تو عطر لاهيجاني صد قوري چيني
پس از تو چاي مهمان كرده‌ام هر حجله شيطان را

بيا و فرض كن پيراهنت را باد با خود برد
كه رسوا كرد يوسف شهر كنعان را ... تو تهران را

دوسيبي پرتقالي طعم ليمو مي‌‌دهي گاهي
بيا و چاق كن با طعم تنباكويي‌ات جان را


گفته بودند برنمي گردند

۲۹ بازديد

 

خبري نيست از پرستوها،گفته بودند برنمي‌گردند
آسمان سياه شهر مرا، اين كلاغان سياه‌تر كردند

شاخه‌ها هيزمي رسيده شدند، ميوه‌ي تلخ شاخه حسرت شد
چشم من خشك و زرد مي‌بيند يا درختان شهر من زردند؟

شعبده بازي است در هر كنج، شهر در باورش نمي‌گنجد
باغبان‌ها به باغ دل دادند، از گل پونه مار پروردند

در گلو ناودان فرو مي‌ريخت، بغض يك آسمان شكستن را
لانه‌ي گرم لك‌لكان خالي‌ست، دودكش‌هاي خانه‌ها سردند

كار ديگر گذشته است از كار، جاي باران تگرگ مي‌بارد
زخم شمشير آسمان كاري‌ست، زخم‌ها زخم و دردها دردند


دلتنگ

۳۱ بازديد

 

جاي ماهي در دل هر تنگ خرچنگ است
ماهي سرخي براي خانه دل‌تنگ است

دم به دم بايد به ساز زندگي رقصيد
با تو رقصيدن به هر سازي خوش آهنگ است

عشق از هر تكه سنگ افسانه مي‌سازد
لحظه‌اي با من مدارا كن دلت سنگ است

عشق مي‌ارزد به افسانه شدن با تو
ننگ تو نام است اما نام من ننگ است

روح در پيراهن من جا نمي‌گيرد
دكمه‌ام را باز كن پيراهنم تنگ است


خدا رحم كند

۲۹ بازديد

 

چشم‌هاي تو چه زيباست خدا رحم كند
ماه هم محو تماشاست خدا رحم كند

روي ديوار بلند دل بي‌ايمانم
سايه‌ي وسوسه پيداست خدا رحم كند

جاي مهتاب به آن چشم نگاهي بكنيد
ماه مجنون شده ليلاست خدا رحم كند

شانه‌ام خم شده از بار گناه و ترديد
دوزخ عشق همين جاست خدا رحم كند

ننگ بر نام اگر از تو مرا دور كند
عصر من عصر زليخاست خدا رحم كند

جاي منع من ديوانه كمي فكر كنيد
موج ديوانه‌ي درياست خدا رحم كند


سيب سرخم

۲۹ بازديد

 

جز تو دستان كسي شور در اين ساز نزد
هيچ كس پنجه بر اين چنگ خوش آواز نزد

دست برداشتن از خاك پريدن مي‌خواست
هيچ كس جز تو چنين دست به پرواز نزد

نيست نزديكتر از تو به من اما بايد
چاي نوشيد و زبان بست و دم از راز نزد

او كه لب بست و دم از راز نزد مي‌شكند
هيچ كس سنگ بر آن پنجره‌ي باز نزد

قسمت از اول خط ساز مخالف مي‌زد
درد اين است به ميل دل من ساز نزد

سيب ممنوعه‌ترين ميوه‌ي دنياي شماست
سيب سرخم كه كسي بر تن من گاز نزد

بخت از پشت درِ خانه‌ي من رد شده است
شايد اين بار كسي در بزند... باز نزد


بيافرين از من

۲۸ بازديد

 

سبك هندي مرا غزل بسرا، زن هندو بيافرين از من
طبع شعرم شبانه گل كرده‌ست گل شب بو بيافرين از من

بيشه‌ها سربه سر پر از آهو، چشم تو جز مرا نمي‌بيند
من پلنگ آفريده‌ام از تو، ماه بانو بيافرين از من

مثل زنبور نيش‌دار عسل، قطره قطره مرا به بار آور
خانه خانه پر از عسل، قصري، مثل كندو بيافرين از من

روح چنگيز نيمي ازشعرت نيمه‌ي ديگرت جنون دارد
يا مرا ليليِ غزل بسرا، يا هلاكو بيافرين از من

چشم‌هايت دوباره معجزه كرد، آيه‌هايي به خط نستعليق
قلمت را به نام من بتراش، باز جادو بيافرين از من