سال ها دو برادر با هم در مزرعه اي كه از پدرشان به ارث رسيده بود، زندگي
مي كردند. يك روز به خاطر يك سوء تفاهم كوچك، با هم جرو بحث كردند. پس از
چند هفته سكوت، اختلاف آنها زياد شد و از هم جدا شدند.
يك روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتي در را باز كرد، مرد
نجـاري را ديد. نجـار گفت:«من چند روزي است كه دنبال كار مي گردم، فكركردم
شايد شما كمي خرده كاري در خانه و مزرعه داشته باشيد، آيا امكان دارد كه
كمكتان كنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من يك مقدار كار دارم.
به آن نهر در وسط مزرعه نگاه كن، آن همسايه در حقيقت برادر كوچك تر من
است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام كرد تا وسط مزرعه را كندند و اين
نهر آب بين مزرعه ما افتاد. او حتماً اين كار را بخاطر كينه اي كه از من به
دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره كرد و گفت:« در انبار
مقداري الوار دارم، از تو مي خواهم تا بين مزرعه من و برادرم حصار بكشي تا
ديگر او را نبينم.»
نجار پذيرفت و شروع كرد به اندازه گيري و اره كردن الوار. برادر بزرگ تر به
نجار گفت:« من براي خريد به شهر مي روم، اگر وسيله اي نياز داري برايت
بخرم.» نجار در حالي كه به شدت مشغول كار بود، جواب داد:«نه، چيزي لازم
ندارم.» هنگام غروب وقتي كشاورز به مزرعه برگشت، چشمانش از تعجب گرد شد.
حصاري در كارنبود. نجار به جاي حصار يك پل روي نهر ساخته بود.
كشاورز با عصبانيت رو به نجار كرد و گفت:«مگر من به تو نگفته بودم برايم
حصار بسازي؟» در همين لحظه برادر كوچك تر از راه رسيد و با ديدن پل فكركرد
كه برادرش دستور ساختن آن را داده، از روي پل عبور كرد و برادر بزرگترش را
در آغوش گرفت و از او براي كندن نهر معذرت خواست.
وقتي برادر بزرگ تر برگشت، نجار را ديد كه جعبه ابزارش را روي دوشش گذاشته و
در حال رفتن است. كشاورز نزد او رفت و بعد از تشكر، از او خواست تا چند
روزي مهمان او و برادرش باشد.
نجار گفت:«دوست دارم بمانم ولي پل هاي زيادي هست كه بايد آنها را بسازم.»
درك متقابل
جان دوست صميمي جك در سر راه مسافرتشان به منهتن پس از سفارش صبحانه در رستوران به جك گفت:
يك لحظه منتظر باش مي روم يك روزنامه بخرم.
پنج دقيقه بعد، جان با دست خالي برگشت.
در حالي كه غرغر مي كرد، با ناراحتي خودش را روي صندلي انداخت.
جك از او پرسيد: چي شده؟
جان جواب داد: به روزنامه فروشي رو به رو رفتم. يك روزنامه صبح برداشتم و ده دلار به صاحب دكه دادم. منتظر بقيه پول بودم،اما او به جاي اين كه پولم را برگرداند، روزنامه را هم از بغلم در آورد.
به من گفت الان سرم خيلي شلوغ است و نمي توانم براي كسي پول خرد كنم.
فكر كرد من به بهانه خريدن يك روزنامه مي خواهم پولم را خرد كنم.
واقعم عصباني شدم.جان در تمام مدت خوردن صبحانه از صاحب روزنامه فروشي شكايت مي كرد و غر مي زد كه او مرد بي ادبي است. جك در حالي كه دوستش را دلداري مي داد، حرفي نمي زد.
بعد از صبحانه به جان گفت كه يك لحظه منتظر باشد
و بعد خودش به همان روزنامه فروشي رفت …
وقتي به آنجا رسيد، با لبخندي به صاحب روزنامه فروشي گفت: آقا، ببخشيد، اگر ممكن است كمكي به من كنيد. من اهل اينجا نيستم. مي خواهم نيويورك تايمز بخرم اما پول خرد ندارم. فقط يك ده دلاري دارم. معذرت مي خواهم، مي بينم كه سرتان شلوغ است و وقتتان را مي گيرم.
صاحب روزنامه فروشي در حالي كه به كارش ادامه مي داد يك روزنامه به جك داد و گفت: بيا، قابل نداره. هر وقت پول خرد داشتي، پولش را به من بده.
وقتي كه جك با غنيمت جنگي اش برگشت، جان در حالي كه از تعجب شاخ در آورده بود پرسيد: مگر يك نفر ديگر به جاي صاحب روزنامه فروشي در آنجا بود ؟
جك خنديد و به دوستش گفت: دوست عزيزم، اگر قبل از هر چيز ديگران را درك كني، به آساني مي بيني كه ديگران هم تو را درك خواهند كرد ولي اگر هميشه منتظر باشي كه ديگران دركت كنند، خوب، ديگران هميشه به نظرت بي منطق مي رسند. اگر با درك شرايط مردم از آنها تقاضايي بكني، به راحتي برآورده مي شود.
1- خودانگيختگي
فردي كه استخدام ميكنيد بايد آنقدر انگيزه داشته باشد كه بدون نياز به نظارت مستمر شما، كارش را به خوبي انجام دهد. لازم است تا اين فرد اهداف پايه و اصلي كار شما را بشناسد و استراتژيهاي مناسب براي رسيدن به آنها را برگزيده و اجرا كند. اين فرد بايد بتواند كارهاي روزمره را با تمام وجود و با اشتياق انجام دهد و لازم نباشد مدير مافوق از نزديك كار او را رصد كند.
2- مهارت كافي براي خدمت به مشتريان
جداي از اينكه شما چه نوع كسبوكاري داريد ميتوانيد فوايد و بازخوردهاي مثبت رفتار يك مدير خوب را در مقابل مشتريان و خريداران كالا يا خدماتتان، كاملا احساس كنيد. درست است كه شايد اين بخش عمدهاي از وظايف يك مدير نباشد و اين كارمندان هستند كه در نهايت با مشتريان روبهرو ميشوند، اما هر زمان كه مشكلي پيش بيايد اين مديران هستند كه به طور بالقوه ميتوانند وضعيت را بهتر يا بدتر كنند. شما مديري نياز داريد كه بتواند حتي مشكل سازترين مشتريان را هم راضي نگه دارد و حفظ مشتري كند تا كسبوكار رونق پيدا كند.
3- درستكاري و قابل اعتماد بودن
لازم است شما مديري استخدام كنيد تا بتوانيد به او اعتماد كنيد. البته شايد كمي سخت باشد كه شما در فرآيند مصاحبه به اين شناخت برسيد ولي ميتوانيد سوالاتي طرح كنيد كه در ميان پاسخهاي آنها، به يك برداشت كلي در اين خصوص دست پيداكنيد. با استخدام افراد قابل اعتماد، ميتوانيد از استرس بازار كسبوكار خود تا حد زيادي بكاهيد.
4- روحيه كارتيمي
مدير بايد فردي باشد كه نسبت به انجام كار تيمي متعهد و مقيد باشد تا بتواند كار را بهبود بخشد. اين به آن معناست كه مدير به تنهايي و براساس سلايق و دلايل شخصي نميتواند كار را پيش ببرد. يك مدير نقش يك واسطه را بازي ميكند؛ يعني اينكه بايد از يك طرف با مديران مافوق و از طرف ديگر با كارمندان زير مجموعه كاركند. بااين فرض قطعي است كه داشتن روحيه تيمي براي يك مدير پراهميت است.
5- توانايي حل مشكلات
باز هم در نقش يك واسطه، مدير بين افراد مختلف در محل كار، قرار ميگيرد. او در مباحثه و مناقشه هايي كه بين كارمندان شكل ميگيرد، نقش ميانجي را ايفا ميكند. به منظور انجام اين وظايف به بهترين شكل، مديري كه شما استخدام ميكنيد بايد قدرت و توانايي لازم در حل مشكلات را داشته باشد. ضروري است تا مشكلات را در نطفه و زماني كه تازه ميخواهند شكل بگيرند، بشناسد و نگذارد اين مشكلات بزرگتر و حادتر شوند.
6- شناخت از صنعت
يك مدير بايد قادر به پاسخگويي به سوالات احتمالي مشتريان، خريداران و حتي ساير كارمندان باشد و نوع پاسخي كه ميدهد بسيار مهم است. شايد شما بتوانيد با آموزشهاي مختلف يك مدير را با زمينه و صنعت كاري خود آشنا كنيد اما مسلما ايدهآلترين حالت اين است كه فردي را به استخدام در آوريد كه از قبل به صورت حرفه اي در اين زمينه كار كرده باشد و تجربه لازم را داشته باشد. در ضمن اشتياق و عطش براي كسب دانش بيشتر در زمينه كسبوكار نيز يك مزيت محسوب ميشود.
7- وابستگي و تعلق
وقتي كه اوضاع كسبوكار چندان پررونق نباشد شما به مدير يا مديراني نياز داريد كه بتوانيد روي آنها حساب كنيد. يك مدير با احساس تعلق بالا، فردي است كه هميشه و همه جا به موقع حاضر ميشود، در كارش بي انگيزه و سست نميشود و هرزماني كه به حضورش احتياج باشد حتي تا دير وقت، در محل كار ميماند. شما فردي ميخواهيد كه وقتي كاري به او ميسپاريد مطمئن باشيد كه آن را درست انجام ميدهد و كار را پيش ميبرد.
8- حفظ آرامش و خونسردي
نقشي كه يك مدير دارد بسيار سخت است. استرس بخش مهمي از كار مديريت را تشكيل ميدهد. مشكلات بسياري در حين كارهاي روزمره به وجود ميآيد كه وظيفه مدير ايجاب ميكند تا آنها را به بهترين شكل رسيدگي و برطرف كند. شما هم نيازمند مديري هستيد كه بتواند در بيشتر مواقع آرامش و خونسردي خود را درمحل كار حفظ كند. يك مدير آرام، تمام مجموعه را آرام نگه ميدارد و اين امر منجر به بهره وري بيشتر افراد ميشود و محيط كار بهتري شكل ميگيرد.
9- خوش بيني و مثبت انديشي
شما قطعا مديري را نميپسنديد كه آرام باشد و نسبت به همه چيز بيتفاوت باشد. شما مديري ميخواهيد كه خط مشيهايش خوشبينانه و مثبت باشد. اين خصيصه به ايجاد محيطي اخلاقي در كسبوكار شما كمك ميكند و باعث ميشود تا شما كارمنداني با رضايت شغلي بالاتر، بهرهوري بيشتر و كسبوكاري پررونقتر داشته باشيد.
10- مهارت كافي براي رهبري افراد
فارغ از هر ويژگي و خصلتي كه شما در درون يك مدير جستوجو ميكنيد، چيزي كه در اولين گام دنبال آن ميگرديد اين است كه آيا فرد موردنظر مهارتهاي لازم براي رهبري افراد را دارد يا خير. يك مدير بايد به اين توانايي خود اعتقاد و اعتماد كامل داشته باشد. او بايد در سخنوري چيره باشد، كارها را به بهترين شكل بين افراد تقسيم كند و طوري رفتار كند تا كارمندان به راحتي دستورات صادره از سوي او را قبول كنند.
در مجموع، اين گفتارها هم ميتواند براي فردي كه ميخواهد به عنوان مدير وارد مجموعه اي شود مفيد است و هم اينكه شما به عنوان صاحب كسبوكار اگر در مصاحبه با افراد اين خصايص را مشاهده كرديد، تقريبا ميتوانيد مطمئن باشيد كه اين فرد توانايي لازم براي تبديل شدن به يك مدير خوب و موفق در كسبوكار شما را دارد.
مترجم: عليرضا ابوالفتحي
مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت؛
متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضي برود و شكايت كند .
اما همين كه وارد خانه شد ، تبرش را پيدا كرد . در واقع همسرش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه مي رود ، حرف مي زند ، و رفتار مي كند .
هميشه اين نكته را به ياد داشته باشيد كه:
ما انسانها در هر موقعيتي معمولا آن چيزي را مي بينيم كه دوست داريم ببينيم
1. فضايي براي رشد بگذاريد
اگر كاركنان براي هميشه شغلي داشته باشند كه در آن امكان رشد و پيشرفت نداشته باشند، به احتمال زياد شاد نخواهند بود. مطالعه جديدي نشان ميدهند كاركناني كه احساس ميكنند شانسي براي پيشرفت در كار ندارند، در شغل خود احساس شادي و رضايت ندارند. در نتيجه اين كاركنان با احتمال بالاتري ممكن است به دنبال يك شغل جديد بگردند.
ماريا كريمر، از محققان اين مطالعه ميگويد: «ما به اين نتيجه رسيديم كه تامين حمايت از رشد و پيشرفت، مانند فرصتهاي آموزشي و ارتقاي شغلي براي كاركناني كه معتقد بودند در محل كارشان، فرصت جذابي وجود ندارد، به آنها كمك ميكرد شركت خود را ترك كنند.»
همچنين اين مطالعه نشان ميدهد داشتن امكان پيشرفت كاري، باعث ميشود كاركنان علاقه بيشتري به ماندن در محل كار خود داشته باشند و براي اين پيشرفت تلاش كنند.
2. ارائه برنامه آموزشي خوب
كارفرمايان نبايد تاثير آموزش را بر كاركنان جديد و نيز شادي آنها در آينده دستكم بگيرند. مطالعات جديد نشان ميدهند كه جلسات آموزشي آشنايي يا راهبري كه توسط شركت برگزار ميشوند، باعث ميشوند بين كاركنان ارتباط بهتري به وجود بيايد.
جيمي گرومان، استاد دانشگاه گوئلف واقع در اونتاريو در اينباره ميگويد: «وقتي كاركنان جديد را فوري سر كارشان بفرستيم، باعث ميشويم كه جايگيري آنها در ارتباطات اجتماعي بر پايه پيشفرضهاي قبلي باشد، نه اين كه بتواند به آن شكل بدهد. شركتها از تامين احساس سلامت كاركنانشان و اين كه به كاركنان جديد كمك كنند تا از پتانسيلهاي خود استفاده كنند، سود خواهند برد.»
3. پاداشهاي كوچك بدهيد
ارائه پاداش يكي ديگر از راههاي شاد نگه داشتن كاركنان است. 60 درصد از كاركناني كه در يك مطالعه جديد شركت كردهاند، گفتهاند كه اگر تنها به درآمد سالانهشان پاداش 25 دلاري (كمتر از 60 هزار تومان!) افزوده شود، شادتر خواهند بود. آنها گفتهاند كه دريافت پاداش، برايشان بدين معناست كه آنها باارزشند، اين كار وفاداري آنها به يك شركت را بالا ميبرد و باعث ميشود سختتر كار كنند.
جولي اسپاتيسوود، مدير اجرايي پاراگو، يك شركت مشاور كه در اين زمينه مطالعهاي نيز انجام داده، ميگويد: «براي كارفرماياني كه با شرايط بد اقتصادي دست و پنجه نرم ميكنند، اين خبر خوبي است، چون نشان ميدهد كه با روشي ساده ميتوانند كاركنان خود را حفظ كنند و تجارتي سودآور داشته باشند كه با رقبا به رقابت بپردازد.»
4. قدري خودمختاري به كاركنان خود بدهيد
به گفته مينارد بروسمن، روانشناس و مدير اجرايي منابع كاري در سانفرانسيسكو كه در اين زمينه به مطالعه پرداخته، مردم زماني در كار خود شادترند كه براي آن انگيزه هم داشته باشند. وي ميگويد: «اگر كاري كه افراد انجام ميدهند، از هسته دروني خودشان نشات بگيرد، آنها عملكرد بهتري دارند، بيشتر با كار درگير ميشوند و متحدتر هم عمل ميكنند.»
اگر به كاركنان اجازه داده شود كارهايي را كه از آنها انتظار ميرود به شيوه خودشان انجام دهند، نه تنها خوشحالتر ميشوند، بلكه به اين دليل كه ديگر لازم نيست وقت خود را براي گرفتن تاييد افرادي كه در رتبههاي بالاتر قرار دارند، تلف كنند، كارايي بالاتري هم خواهند داشت.»
5. محيطي دلپذير در محل كار به وجود بياوريد
اگر كاركنان محل كار خود را دوست داشته باشند، شادتر خواهند بود. اقدامات ساده، مانند كوتاهتر كردن طول جلسات يا اجازه پخش موسيقي در محل كار، روحيه كاركنان را بالا ميبرد. شركتها ميتوانند با كارهاي متفاوتي مانند تامين غذا و خوراكي براي كاركنان در محل كار، كاركنان شادتري داشته باشند.
همچنين ارتباط برقرار كردن با كاركنان، از نگرانيهاي احتمالي آنها در مورد كارشان كم و كمك ميكند احساس شادي و امنيت بيشتري داشته باشند. اين برقراري ارتباط ميتواند حضوري، از طريق ايميل يا حتي با يادداشتهاي دستنويس باشد.
6. ارائه امكان كار كردن در خانه
با وجود اين كه تامين يك محيط كاري خوب، يكي از راههاي شادكردن كاركنان است، اما باز برخي ترجيح ميدهند در خانه كار كنند. مطالعات نشان ميدهند افراد اگر بتوانند در خانه كار كنند، خريد، شكلات و گوشيهاي هوشمند را كنار ميگذارند. در مقابل، برخي گفتهاند كه اگر در خانه كار كنند، ممكن است نتوانند براي خانواده خود به اندازه كافي وقت بگذارند و حتي به كارهاي شخصي مانند دوش گرفتن هم نرسند!
هولگر فلگنر، مدير عمومي تيم ويوئر كه در اين زمينه مطالعهاي را انجام داده ميگويد: «نتايج اين مطالعات جالب هستند و نشان ميدهند كه در آينده بايد گزينه كار كردن از خانه را به حساب بياوريم.»
7. به كاركنان اجازه دهيد روي كار خود تمركز كنند
اگر ميخواهيد كاركنانتان شادتر باشند و البته كاراتر هم كار كنند، به آنها اجازه بدهيد بدون اين كه دائم حواسشان پرت شود، روي كار خود تمركز داشته باشند. يكي از راهها براي رسيدن به اين هدف، حذف ايميلهاي بيمصرف است. مطالعهاي اخيرا تخمين زده است كه كاركنان به طور متوسط سالانه 100 ساعت را صرف ايميلهاي بيمحتوا و بيمصرف ميكنند.
ديويد گروسمن، بنيانگذار و مدير اجرايي گروه گروسمن، انجمن مشاوري كه در اين زمينه به مطالعه پرداخته، در اينباره ميگويد: «ما شركتهايي در سراسر جهان ديدهايم كه محدوديتهايي براي ايميلها قائل شده بودند. مطالعه ما نشان ميدهد كه اين راه، لزوما موثرترين راهكار نيست، با اين حال ميدانيم كه وقتي كاركنان با اينباكسهاي پر از ايميل مواجه ميشوند، دچار استرس ميشوند. اما نتايج مطالعه ما نشان ميدهد كه اين رفتار نادرست را ميتوان اصطلاح كرد.»
با حذف ايميلهاي غيرضروري، كاركنان ميتوانند توجه خود را تنها روي ايميلهاي مربوط به كار خود متمركز كنند و وقتي لازم نباشد با ايميلهاي بيربط و وقتگير سر و كله بزنند، شادتر خواهند بود.
8. به كاركنان تعادل در زندگي بدهيد
با اين كه ايجاد تعادل بين زندگي كاري و زندگي فردي و خانوادگي براي بسياري از كاركنان چالشي بزرگ است، اما ميتواند براي شركتها، فرصتي خوب براي شاد كردن كاركنانشان باشد. در واقع، شركتهايي كه در اين كار موفق ميشوند، ميتوانند كاركنان خود را در كار فعلي راضيتر نگه دارند.
ديويد بالارد، مدير برنامه محل كار سالم از نظر روانشناختي انجمن روانشناسي آمريكا، كه در اين زمينه مطالعه كرده ميگويد: «امروزه ديگر تنها تمركز روي سود، نيروي كار را كارآمد نگه نميدارد. بلكه كارفرمايان بالادست بهتر است محيطي فراهم كنند كه در آن، كاركنان احساس كنند با شركت در ارتباط هستند و تجربه كاري مثبتي داشته باشند كه بخشي از يك زندگي غني باشد.»
در اين مطالعه، 67 درصد از كاركنان اظهار داشتند كه اگر شركت، تعادلي براي زندگي آنها ارائه كند، در آن شركت باقي خواهند ماند.
9. يك بسته منحصر به فرد به كاركنان خود ارائه كنيد
به طور خاص، Care.com، راهكارهايي را براي شاد و كارآمد نگه داشتن كاركنان در محل كار ارائه ميدهد. برخي از اين خدمات شامل نگهداري از كودك و بزرگسالان و سالمندان، همچنين نگهداري از حيوانات خانگي است. به علاوه، تدريس خصوصي، رسيدگي به خانه و سرويسهايي كه راحتي فردي را تامين ميكنند، از جمله خدمات چنين شركتهايي است. شركتهايي كه چنين خدماتي را در بستهاي كه به كاركنان خود ارائه ميكنند، جاي ميدهند، شاهد رشد چشمگيري در كار خود هستند.
كريس دوشزنه، مدير سابق بخش راهكارهايي براي محيط كار، در اين زمينه ميگويد: «بازخوردي كه ما از مشتريانمان ميگيريم، نشان ميدهد كه خدمات ما واقعا به آنها كمك كرده تا بتوانند بين وظايف كاري و شخصي خود، تعادلي به دست بياورند. بدين ترتيب، هم كاركنان و هم سازمان يا شركت مربوطه از افزايش كارآمدي و ساعتهاي كاري و نيز كاهش مرخصي و غيبت در محل كار سود ميبرند. همچنين با اين خدمات، كاركنان احساس وفاداري بيشتري به سازمان و شركت خود خواهند داشت.»
10. به كاركنان كمك كنيد سبك زندگي سالمتري داشته باشند
مطالعه جديدي نشان ميدهد كه كاركناني كه در شركتهايي كار ميكنند كه برنامههايي مانند غربالگري بيومتريك، ارزيابي خطرات سلامتي، كلينيكها و داروخانههاي در محل كار و نيز برنامههاي كمك به كاركنان را ارائه ميكنند، شادترند.
وندي پويرير، مدير سلامت و منافع گروهي تاورز واتسون در كانادا كه اين مطالعه را انجام داده در اينباره ميگويد: «ما شاهد افزايش تعداد كارفرماياني هستيم كه اهميت برنامههاي سلامت و كارآمدي و نقش آنها در كنترل هزينههاي درماني و نيز كارآمد نگه داشتن نيروي كار را درمييابند. با وجود اين كه هيچ نتيجهاي لزوما ضمانتشده نيست، اما شركتهايي كه از برنامههاي حسابشده و چندوجهي موثر در اين زمينه استفاه ميكنند، شاهد بازگشت روشن سرمايهگذاريهاي خود در حوزه سلامت نيروي كار هستند.»
به طور خاص اين مطالعه نشان ميدهد كه كاركناني كه در چنين برنامههايي شركت ميكنند، استرس كمتري دارند و در محل كار خود شادتر و سالمترند. با وجود اين كه بسياري از چنين برنامههايي هنوز نوپا به حساب ميآيند، اما كاركنان به آنها به عنوان گزينهاي جذاب براي حفظ سلامتي خود مينگرند.
پويرير در اينباره ميگويد: «شواهد زيادي نشان ميدهند كه شركتهايي كه از برنامههاي موثر سلامت و كارآمدي استفاده ميكنند، شاهد ارتقايي چشمگير در خط پايه سودآوري خود هستند. امروزه هم روي كاركنان و هم روي كارفرمايان فشاري طاقتفرسا وجود دارد، اما بالا بردن سطح سلامت كاركنان، فرصتي براي رسيدن به معناي واقعي به فرمول برنده- برنده است.»
11. براي فعاليتهاي كوچك وقت استراحتي بگذاريد
مطالعات جديد نشان ميدهند كه اگر به كاركنان خود اجازه بدهيد سري به اينترنت بزنند، نه تنها روي كارشان تاثير منفي ندارد، بلكه كارايي آنها را بالاتر هم ميبرد. نتيجه جالب اين مطالعه نشان ميدهد كه ايجاد چنين فرصتي، باعث ميشود كاركنان بعد از ساعتها كار، مجددا تمركز خود روي كار را به دست بياورند.
برنت كوكر، از دانشكده مديريت و بازاريابي دانشگاه ملبورن استراليا كه اين مطالعه را انجام داده، در اين زمينه ميگويد: «فرصتهاي استراحت كوتاه و ساده، مثل گشتي سريع در اينترنت، به ذهن اجازه ميدهد استراحت كند و باعث تمركز بيشتر در طول روز بر روي كار و در نتيجه كارايي بالاتر ميشود.»
البته اين فرصتها نبايد آنقدر طولاني شوند كه كاركنان در آنها غرق شوند. پيشنهاد اين مطالعه، فرصتهاي 10 دقيقهاي است.
داستاني است در مورد اولين ديدار امت فاكس نويسنده و فيلسوف معاصر از آمريكا هنگامي كه براي نخستين بار به رستوران سلف سرويس رفت.
وي كه تا آن زمان به چنين رستوراني نرفته بود در گوشه اي به انتظار نشست با اين نيت كه از او پذيرائي شود.
اما هر چه لحظات بيشتري سپري مي شد، ناشكيبايي او از اينكه مي ديد پيشخدمتها كوچكترين توجهي به او ندارند، شدت مي گرفت.
از همه بدتر اينكه مشاهده مي كرد كساني كه پس از او وارد شده بودند، در مقابل بشقابهاي پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.
وي با ناراحتي به مردي كه بر سر ميز مجاور نشسته بود نزديك شد و گفت: من حدود بيست دقيقه است كه اينجا نشسته ام بدون انكه كسي كوچكترين توجهي به من نشان دهد در حالي كه مي بينم شما كه پنج دقيقه پيش وارد شديد با بشقابي پر از غذا در مقابل من اينجا نشسته ايد! موضوع چيست؟! مردم اين كشور چگونه پذيرائي مي شوند؟
مرد با تعجب گفت: اينجا سلف سرويس است؛ سپس به قسمت انتهايي رستوران جايي كه غذاها به مقدار فراوان چيده شده بود اشاره كرد و ادامه داد: به آنجا برويد، يك سيني برداريد و هر چه مي خواهيد انتخاب كنيد، پول آنرا بپردازيد بعد اينجا بنشينيد و آنرا ميل كنيد!
امت فاكس كه قدري احساس حماقت مي كرد دستورات مرد را در پي گرفت، اما وقتي غذا را روي ميز خود گذاشت ناگهان به ذهنش رسيد كه زندگي هم در حكم سلف سرويس است.
همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعيتها، شاديهاو غمها در برابر ما قرار دارند در حالي كه اغلب ما بي حركت به صندلي خود چسبيده ايم و آنچنان محو اين هستيم كه ديگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتي شده ايم كه چرا او سهم بيشتري دارد كه هرگز به ذهنمان نمي رسد خيلي ساده از جاي خود برخيزيم و ببينيم چه چيزهايي فراهم است، سپس آنچه مي خواهيم برگزينيم!
1- براي شروع رفتار عادي شخص را مشاهده كنيد.
قبل از اينكه بخواهيد درباره راستگويي يا دروغگويي افراد قضاوت كنيد اول بايد بدانيد كه در مكالمات عادي و اوقاتي كه هيچ استرسي ندارد چگونه رفتار ميكند. چون ممكن است رفتارهايي مانند تكان دادن سريع يك پا يا استفاده بيش از حد از آواهاي ربط مانند «اوووم»، «خوب» و.... كه در حالت كلي نشانهاي از وجود مشكل و عدم صداقت در گفتارهاي يك فرد تلقي شود - جزو رفتارهاي عادي آن فرد به خصوص در هنگام مراوده باشد.
دريور ميگويد: هنگامي كه اين آشنايي را با رفتار افراد برقرار كرديد، ميتوانيد محدوده مجاز آنها را تعيين كنيد. براي اين كار شما حداقل به سه دقيقه وقت براي تمركز روي حركات و رفتار فرد نياز داريد.
2- به دقت گوش كنيد
دريور ميگويد تجزيه و تحليل نوع بيان جملات ميتواند در تشخيص اينكه چه كسي دروغ ميگويد، به شما كمك كند. به عنوان مثال اگر شما يك سوال كه پاسخش بله يا خير است بپرسيد، پاسخ بايد «بله» يا «خير» باشد. حواستان به جملات تكذيبي كه در آنها از «خير» استفاده نميشود، باشد.مثلا بپرسيد« آيا هرگز سرقت كرده ايد؟» دريور ميگويد: اگر پاسخ او اين باشد كه «من هرگز چنين كاري نميكنم» اين ميتواند يك نشانه باشد. و اضافه ميكند اگر پاسخ: «نه. هرگز» باشد، ميتوان آن را پاسخي صادقانه دانست و تا زماني كه كلمه «نه» در آن وجود دارد درست است. اگر به اين عبارت توجه كنيد «من هرگز چنين كاري نميكنم» درمييابيد جملهاي درباره آينده است و پاسخ سوالي كه شما درباره گذشته پرسيده ايد نيست.
3- در جستوجوي «نقاط داغ» باشيد.
به گفته دريور نقطه داغ وقتي است كه كسي از محدوده مجاز خودش به صورت مشكوكي خارج ميشود. منطقهاي كه شما بايد دقت زيادي روي آن داشته باشيد. زبان بدن راه مناسبي براي پيدا كردن نقاط داغ است. براي مثال نگاه مستقيم به پاها يا شكم در هنگام حرف زدن تمايلات واقعي فرد را نشان ميدهد. در مقابل بالا انداختن شانهها نشانه ترديد است.
4- سوالهاي دنباله دار بپرسيد
پيدا كردن يك نقطه داغ لزوما دليل دروغگو بودن فرد نيست اما دليل خوبي داريد تا با پرسيدن چند سوال ديگر كشفهاي بيشتري بكنيد. براي مثال در يك مصاحبه استخدامي بپرسيد «اين بخش خالي در سابقه كاري تان را توضيح دهيد». به گفته دريور: «افراد معمولا وقتي دروغ ميگويند دچار اختلال و تناقض گويي ميشوند.» بهتر است در همين زمينه دوباره سوالاتي بپرسيد. توجه كنيد تا وقتي كه چيزي را نپرسيديد درباره آن قضاوت نكنيد. هرگز سعي نكنيد كه ذهن خواني كنيد.
5- بپرسيد كه آيا آنها راست ميگويند.
دريور ميگويد:آخرين سوالي كه بايد بپرسيد اين است كه آيا در پاسخهايي كه به سوالاتم دادي راستش را گفتي ؟ ما در انتظار يك بله يا يك نه هستيم. به طرز شگفتآوري بسياري از افراد در اين نقطه وجود يك دروغ كوچك (يا بزرگ) در گفتههايشان را تائيد ميكنند و از اين طريق ميتوانيد به حقيقت پي ببريد.
اگر فرد مورد نظر قرار باشد در موقعيتي قرار بگيرد كه بايد به او اعتماد كرد و واقعا نياز داريد بدانيد اين شخص قابل اعتماد هست يا خير، ميتوانيد با يك سوال قدرتمند بحثتان را ادامه دهيد: «چرا بايد حرفت را باور كنم؟»
در اين بخش بايد قدري نيرنگ آميز رفتار كنيد: هر جوابي كه در ابتدا دريافت كرديد قبول نكنيد و دوباره بپرسيد. « اين واقعا جواب سوال من نبود. چرا بايد حرفت را باور كنم؟»
جواب بعدي را به دقت گوش كنيد بايد كوتاه و ساده باشد و مضموني شبيه اين داشته باشد: «چون من حقيقت را گفتم».
يك فرد دروغگو تمايل دارد فوري حرفش را باور كنيد. اين كار شما ممكن است به عصبانيت او و متهم كردن شما به چيزي مانند اينكه با وجود صداقتش نميخواهيد حرفش را باور كنيد منجر شود يا بيان كند كه در اين حالت او نميخواهد با شما كار كند. اگر فرد دروغگو گستاخ باشد براي اينكه فورا حرفش را باور كنيد شما را به منابع مختلفي ارجاع ميدهد: «شما ميتوانيد از هركسي كه تا به حال برايش كار كرده ام بپرسيد كه آيا صادق هستم يا خير».
دريور ميگويد اتفاقا وقتي چيزي شبيه اين شنيديد آنها را باهم روبهرو كنيد. به اعتقاد او كمتر كسي اينكار را ميكند، اما اگر اين كار را انجام دهيد از نتايجي كه به دست ميآوريد شگفت زده ميشويد.
نكاتـي طلايـي براي ايـجاد يك تـجارت مـوفق
امروز براي موفق شدن در يك كار و تجارت، بايد انعطافپذير باشيد، برنامهريزي خوب داشته باشيد و مهارتهاي سازماني را بدانيد. خيلي افراد با اين فكر كاري را شروع ميكنند كه با روشن كردن كامپيوترها يا باز كردن در شركتشان، پول پارو خواهند كرد. اما واقعيت اين است كه پول درآوردن خيلي سختتر از آن چيزي است كه فكر ميكنيد. به همين دليل بايد براي برنامهريزي وقت بگذاريد تا موفق شويد. نكات زير ميتواند كمكتان كند:
1. سازماندهي داشته باشيد
براي موفق شدن در كاري بايد سازماندهي داشته باشيد. سازماندهي به شما كمك ميكند كارها را تكميل كنيد و طبق برنامه پيش رويد. يك راه خوب براي اين كار اين است كه يك ليست برنامه روزانه داشته باشيد و جلوي هر كاري را كه انجام ميشود، يك تيك بزنيد. اين كار مطمئنتان ميكند كه چيزي را فراموش نكنيد و همه كارها را يك به يك انجام دهيد.
2. جزئيات را ثبت كنيد
همه تجارتهاي موفق جزئيات را ثبت ميكنند. با ثبت گزارشات دقيق و جزئي، ميفهميد كه كارتان در چه وضعيت مالي قرار دارد و با چه چالشهاي احتمالي روبهرو خواهد شد. فقط دانستن اين، وقت لازم براي ايجاد استراتژيهايي براي غلبه بر موانعي كه ممكن است از موفقيت و پيشرفت كارتان جلوگيري كند، فراهم ميكند.
3. رقبايتان را تحليل كنيد
رقابت، سازنده بهترين نتايج است. براي موفق شدن نبايد از مطالعه كردن و درس گرفتن از رقبايتان بترسيد. ممكن است آنها كاري درست انجام ميدهند كه ميتوانيد براي درآوردن پول بشتر در تجارتتان از آن استفاده كنيد.
4. ريسكها و پاداشها را بشناسيد
رمز موفق شدن اين است كه ريسكهاي حسابشده بكنيد تا به رشد كارتان كمك كند. سوال خوبي كه ميتوانيد بپرسيد اين است كه، "چه معايبي دارد؟" اگر بتوانيد به اين سوال پاسخ دهيد، ميفهميد كه در بدترين حالت چه اتفاقي خواهد افتاد. اين اطلاعات به شما كمك ميكند بتوانيد ريسكهاي حسابشدهاي بكنيد كه ميتواند پاداشي عالي براي تجارتتان داشته باشد.
5. خلاق باشيد
هميشه به دنبال راههايي براي ارتقاي كارتان باشيد تا آن را در بين رقبا متمايز و برجسته كنيد. بايد درك كنيد كه شما همه چيز را نميدانيد و بايد از ايدهها و نگرشهاي جديد براي كارتان استقبال كنيد.
6.متمركز باشيد
اينكه كار يا تجارتي را شروع كردهايد به اين معني نيست كه فوراً به پول خواهيد رسيد. زمان ميبرد كه مردم شما را بشناسند، به همين علت بايد روي رسيدن به اهداف كوتاهمدتتان تمركز كنيد و بگذاريد بقيه اتفاقات به موقع خود روي دهد.
7.آماده فداكاري باشيد
شروع يك كار جديد سخت است اما وقتي درها را باز كرديد، كارتان شروع شده است. در بسياري از موارد، بايد خيلي بيشتر از زماني كه براي بقيه كار ميكرديد زمان بگذاريد. درعوض بايد فداكاري كنيد، مثلاً مجبور ميشويد وقت كمتري را صرف خانواده و دوستانتان كنيد تا موفق شويد.
8. خدماتي عالي ارائه دهيد
تجارتهاي موفق زيادي هستند كه فراموش ميكنند ارائه خدمات عالي به مشتريان اهميت زيادي دارد. اگر شما خدمات بهتري را به مشتريانتان ارائه كنيد، آنها تمايل بيشتري براي مراجعه به شما خواهند داشت تا به رقبايتان.
9.استوار و ثابتقدم باشيد
ثباتقدم رمز پول درآوردن در يك كار است. بايد هر روز براي موفق شدن پشتكار داشته باشيد. اين عادتهاي مثبتي در طولانيمدت ايجاد ميكند كه كمكتان ميكند به مرور زمان سود ببريد.
نتيجهگيري : شروع و اداره يك كار موفق ميتواند سخت و درعينحال سودآور باشد. موفقيت نياز به تمركز، نظم و ثبات قدم دارد. اما موفقيت نه تنها يك شبه ايجاد نميشود بلكه نياز به تمركز طولانيمدت دارد و بايد در موقعيتهاي چالشانگيز و دشوار، پشتكار و استواري لازم را داشته باشيد.
جملاتي درباره تجارت:
درآمد:
هيچگاه روي يك درآمد تكيه نكنيد، براي ايجاد منبع دوم درآمد سرمايه گذاري كنيد.
خرج:
اگر چيزهايي را بخريد كه نياز نداريد، بزودي مجبور خواهيد شد چيزهايي را بفروشيد كه به آنها نياز داريد.
پس انداز:
آنچه كه بعد از خرج كردن مي ماند را پس انداز نكنيد، آنچه را كه بعد از پس انداز كردن مي ماند خرج كنيد.
ريسك:
هرگز عمق يك رودخانه را با هر دو پا آزمايش نكنيد.
سرمايه گذاري:
همه تخم مرغ ها را در يك سبد قرار ندهيد.
انتظارات:
صداقت هديه بسيار ارزشمندي است، آن را از انسانهاي كم ارزش انتظار نداشته باشيد.
مردان قبيله سرخ پوست از رييس جديد مي پرسن: «آيا زمستان سختي در پيش است؟»
رييس جوان قبيله كه هيچ تجربه اي در اين زمينه نداشت، جواب ميده «براي احتياط بريد هيزم تهيه كنيد»
بعد ميره به سازمان هواشناسي كشور زنگ ميزنه: «آقا امسال زمستون سردي در پيشه؟»
پاسخ: «اينطور به نظر مياد»،
پس رييس به مردان قبيله دستور ميده كه بيشتر هيزم جمع كنند و براي اينكه مطمئن بشه يه بار ديگه به سازمان هواشناسي زنگ ميزنه: «شما نظر قبلي تون رو تاييد مي كنيد؟»
پاسخ: «صد در صد»،
رييس به همه افراد قبيله دستور ميده كه تمام توانشون رو براي جمع آوري هيزم بيشتر صرف كنند.
بعد دوباره به سازمان هواشناسي زنگ ميزنه: «آقا شما مطمئنيد كه امسال زمستان سردي در پيشه؟»
پاسخ: بگذار اينطوري بگم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر!!!
رييس: «از كجا مي دونيد؟»
پاسخ: «چون سرخ پوست ها ديوانه وار دارن هيزم جمع مي كنن!!
خيلي وقتها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم