من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

چه حكمتي است

۲۸ بازديد

 

وقتي نگاه مي كردم
از گل به خار رسيدم
با خود گفتم
پروردگارا
چه فلسفه يي ست
در اين همسايگي
و چه حكمتي ست در اين بيگانگي


من و تو با هم

۳۱ بازديد

 

من و تو با هم
ما ي تاريخيم
نبض فرياديم
سقف والاي
مرز آزاديم
*

ما ستون هاي سخت بنياديم
گندم سبز دشت آباديم
**

من و تو با هم
از بهارانيم
ابر و بارانيم
جنگل سبز
سرو دارانيم
***

در تن گلها
نطفه ي عطريم
نقطه ي عطفيم
****

با هم
نور خورشيديم
صبح اميديم
بي هم
شب تاريكيم
راه باريكيم
كه به پرتگاه ئ
سخت نابودي
بس چه نزديكيم
*****

من و تو با هم
مثل يك كوهيم
سرنشينان كشتي نوحيم
من و تو بي هم
تن بي روحيم
******

من و تو بي هم آنقدر هيچيم
آنقدر خالي
نه به دل قيلي
نه به سر قالي
زخمي دست باد پائيزيم
از غم و از درد، هر دو لبريزيم
*******

من و تو با هم
بدتر از اينها
گر زمين افتيم
باز برخيزيم
********

من و تو بي هم
گر چه موجوديم
گر زمين افتيم
هر دو نابوديم
ليك ما با هم
هر دو پا بر جا
هر دو در سوديم
*********

بشكن اين جام پوچ پايان را
چشم خود باز كن
دفتر عشق را زين پس آغاز كن
پا اگر بسته
آسمان باز است
قصد پرواز است


نريزه آبرويي

۲۹ بازديد

 

با هم بياين دعا كنيم
خدامونو صدا كنيم
كه آسمون بباره
فراووني بياره
ازش بخوايم برامون
سنگ تموم بذاره
*

راهها ي بسته وا شه
هيچكي غريب نباشه
صورت و شكل هيچكس
مردم فريب نباشه
**

شفا بده مريضو
خط بزنه ستيزو
رو هيچ ديوار و بومي
نخونه جغد شومي
***

خودش مي دونه داره
هر كسي آرزويي
اين باشه آرزومون
نريزه آبرويي
****

دعا كنيم رها شن
اونا كه توي بندن
از بس نباشه نا اهل
زندونا رو ببندن
*****

سياه و سفيد يه رنگ بشه
زشتي هامون قشنگ بشه
كويرا آباد بشن
اسيرا آزاد بشن
******

خودش مي دونه داره
هر كسي آرزويي
اين باشه آرزومون نريزه آبرويي


عين خزون

۲۸ بازديد

 

بهار دارم عين خزون
چه اين زمون ، چه اون زمون

در حسرت مال و منال
دارم ميرم رو به زوال

هر روز يه پله پس ميرم
همين روزا ز نفس ميرم

از بس نشستم انتظار
رفته ز يادم لاله زار

چراغ خونه م روشنه
روشن نه !
سوسو مي زنه

چرخم نمي چرخه ولي
چرخش مي دم با يا علي


ما ز فردا نگرانيم

۳۰ بازديد

 

ما ز فردا نگرانيم  كه فردا چه كنيم
زير اين بار گرانيم كه جان را چه كنيم
تو ز من ثانيه هايي كه نه از آن من است ميخواهي
آتشي را كه نه در جان من است ميخواهي
روزگار ، روز مرا پيش فروشي كرده
دل بيدار مرا پير خموشي كرده
هيچ در دست ندارم كه به تو عرضه كنم
چه كنم نيست هوايي كه دلي تازه كنم
قصد من نيت آزار نبود
جنس من در خور بازار نبود
جنسم از خاك و دلم خاكي تر
روح من از تو ز من شاكي تر
جنسم از رنگ طلا بود و نه از جنس طلا
دل گرفتار بلا بود و سزاوار بلا


من و غروب و جاده

۳۰ بازديد

 

ديدم دلم گرفته
هوا ي گريه دارم
تو اين غروب غمگين
دور از رفيق و يارم
*

ديدم دلم گرفته
دنيا به اين شلوغي
اين همه آدم اما
من كسي رو ندارم
**

ديدم غروبه اما
نه مثل هر غروبي
پهنا ي آسمونو
هرگز نديده بودم
از غم به اين شلوغي
***

ديدم كه جاده خسته س
از اينكه عمري بسته س
اونم تموم حرفاش
يا از هجوم بارون
يا از پلي شكسته س
اونم تموم راههاش
يا انتها نداره
يا در ميونه بسته س
****

من و غروب و جاده
رفتيم تا بي نهايت
از دست دوري راه
يكي نداشت شكايت
*****

گم شديم از غريبي
من و غروب جاده
از بس هوا گرفته
از بس كه غم زياده
******

پر از غبار غم بود
هر جا نگاه ميكردي
كي داشت خبر كه يك روز
مير ي كه برنگرد ي


زندگي

۲۹ بازديد

 

زندگي را آنچنان سخت مگير
من نمي گيرم هيچ
آنچنان سخت مگير، كه من نمي ميرم هيچ
من نمي گيرم هيچ
جا ي شكرش باقيست ، تن سالم دارم
گردني امن و امان از تيغ ظالم دارم
آبرويي آنچنان و بر و رويي كم و بيش
دست بي آز و طمع دارم و
سر درون لاك دل خويش
نه دلم در پي آزار كسي ست
نه نگاهم شور ، بر گرمي بازار كسي ست

وضع من عالي نيست
جا ي شكرش باقيست ، خانه ام خالي نيست
يك سماور دارم ، كه در آن مي جوشد
جانمازي هم هست ، بر سر طاقچه اش
سفره ناني هم هست ، كه پراست ، شكرخدا
پر از نان لواش

قاب عكسي ست به ديوار اطاق آويزان
يادگاري ست كه از مادر پيرم دارم ،
بر سر سفره ئ عقد
پدرم تا امروز همچنان مظلوم ست
توي عكس از نگاهش پيداست

جا ي شكرش باقيست ، خانه ام خالي نيست
گربه يي هست ، كزآن زن همسايه ئ ماست
صبحهامي آيد، به غذا ي سردشب مانده ئ ما
روزگاريست كه عادت دارد

جا ي شكرش باقيست ، خانه ام خالي نيست
تو حياط خونه مون
اونطرف كنار حوضش يه تلمبه س
توي حوضش سه چهار تا
ماهيهاي قرمز گرد و قلمبه س
رو درخت دم حوض
پر از گنجشكها ي ريزو درشته
پر از كلاغها ي تشنه و گشنه
عصرا ديدن داره
انقدر شلوغ پلوغ تو حياط
انگاري جلو سينماس و
پنداري شبها ي جمعه س
جا ي شكرش باقيست ، نفسي هست هنوز
كه هنوز مي آيد زندگي را آنچنان سخت مگير


سنگ مزار

۲۹ بازديد

 

خوش آمده يي مادر بر سنگ مزارم
خوش آمده يي بنشين يكدم به كنارم

باز آمدي و بوي تو را گرفته خاكم
از اشك دو ديده ئ تو من شسته و پاكم

بس كن دگر اين زاري ، لبخند بزن گاهي
حرفي بزن از هر كس ،از هرچه كه آگاهي

مادر تو بگو كه مرگ من با تو چه كرد
ا ي وا ي به من چه مي كني با اين درد

سيما ي تو را غصه دگرگون كرده
لبخند تو را برده و افسون كرده

چشمان تو چون چشمه همي مي جوشد
قلب تو فقط جامه ئ غم مي پوشد

ا ي وا ي به من كه دست من كوتاه ست
افسوس كه زندگي چنين خودخواه ست

مادر تو بگو از آن جگر گوشه ئ من
از آنكه شد از زمين دل توشه ئ من

مادر توقسم بخوركه اوخوب وخوشست
جزدست تونيست روي سرش ديگردست

مادر تو بگو برادرم كو ، كجاست ?
او با تو نيامده ، چرا ناپيداست

امروز به سفر رفته و يا بيمار ست
شادم كن و گو كنار يك دلدار ست

هر روز به عشق خاك من اينجا بود
مي سوخت دلم هميشه او تنها بود

مادر تو به او بگو كه آرام شود
در پيش حقيقتي كه هست رام شود

مادر تو بگو كه بي قراري نكند
من را تو قسم بده كه زاري نكند

يادش چه بخير هميشه با هم بوديم
ما برادر و رفيق و محرم بوديم

مادر تو بگو در پي كارش باشد
شادم كند و به فكر يارش باشد

مادر چه خبر ز حال و احوال پدر
از آن كمر شكسته از مرگ پسر

از آن گل پائيزي پژمرده شده
آن گل كه ز طوفان غم افسرده شده

مادر تو بگو چه مي كند دل تنگ ست ?
رخساره ئ داغدار او بي رنگ ست ?

مادر تو بگو كه آن دلارام چه شد
آنكس كه مرا فكند در دام چه شد

سوگند به تو كه بيقرارش بودم
من عاشق دل خسته ئ زارش بودم

كه گاه مي آمد و بمن سر مي زد
بر خانه ئ از خاك من او در مي زد

از پشت در خانه به او مي گفتم
هر روز به ياد عشق او مي افتم

او ياد ز ايام خوشيها مي كرد
آنروز مرا قشنگ و زيبا مي كرد

اكنون چه شده ? كجاست ? او يار كه شد?
بعد از دل من بگو كه دلدار كه شد?

مادر چه خوش آمدي و شادم كردي
بازم تو كه آمدي و يادم كردي

ديگر تو برو كه دير وقت است مادر
بايد كه ببنديم در دروازه ئ شهر


بيدار شو

۳۴ بازديد

 

در خواب ناز رفته يي
عمريست گويا خفته يي
از حكمتي غافل مشو
همچون شب آشفته يي
*
بيدار شو، بيدار شو
غفلت مكن ، هوشيار شو
رخصت بگير از نفس خويش
آماده ئ ديدار شو
**
برخيز رفته در خواب
دنيا نشسته در آب
كشتي نوح خود را
فرياد كرده ، درياب
***
هوا ي تازه بردار
الماس و زر ، گران نيست
كالاي هر دكاني
در كار هر دكان نيست
****
بگذار و بگذر از دل
گر با تو دل نيامد
مركب رسيده از راه
با آيه ئ خوش آمد
*****
دل اين و دلبر اينجاست
دنياي محشر اينجاست
چيزي نبوده تا حال
آغاز و آخر اينجاست
******
زهري به شعر ما نيست
گر هست بر ملا كن
گر جمله خير خيراست
همسايه را صدا كن


تنهاي تنها

۲۹ بازديد

 

همه رفتن ، كسي دور و برم نيست
چنين بي كس شدن در باورم نيست
*

همه رفتن ، كسي با ما نموندش
كسي حرف دل ما رو نخوندش
همه رفتن ، ولي اين دل ما رو
همون كه فكر نمي كرديم ، سوزوندش
**

خيال كردم كه اين گوشه كنارا
يكي داره هوا ي كار مارو
يكي هم اين ميون دلسوز ما هست
نداره آرزو آزار مارو
كه كار ما از اين هم باشه بدتر
يكي داريم در اين دنيا ي محشر
يكي داريم كه از بنده نوازي
زند هر چند گاهي تقه بر در
***

كه حاشا تقه يي بر در نخورده
كه آيا زنده ايم يا جون سپرده
كه حاشا صحبتي ، حرفي ، كلامي
كه جزو رفته ها ييم ما نمرده
عجب بالا و پايين داره دنيا
عجب اين روزگار دلسرد از ما
يه روز دور و برم صد تا رفيق بود
منو امروز ببين تنهاي تنها