زندگي

مشاور شركت بيمه پارسيان

زندگي

۳۰ بازديد

 

زندگي را آنچنان سخت مگير
من نمي گيرم هيچ
آنچنان سخت مگير، كه من نمي ميرم هيچ
من نمي گيرم هيچ
جا ي شكرش باقيست ، تن سالم دارم
گردني امن و امان از تيغ ظالم دارم
آبرويي آنچنان و بر و رويي كم و بيش
دست بي آز و طمع دارم و
سر درون لاك دل خويش
نه دلم در پي آزار كسي ست
نه نگاهم شور ، بر گرمي بازار كسي ست

وضع من عالي نيست
جا ي شكرش باقيست ، خانه ام خالي نيست
يك سماور دارم ، كه در آن مي جوشد
جانمازي هم هست ، بر سر طاقچه اش
سفره ناني هم هست ، كه پراست ، شكرخدا
پر از نان لواش

قاب عكسي ست به ديوار اطاق آويزان
يادگاري ست كه از مادر پيرم دارم ،
بر سر سفره ئ عقد
پدرم تا امروز همچنان مظلوم ست
توي عكس از نگاهش پيداست

جا ي شكرش باقيست ، خانه ام خالي نيست
گربه يي هست ، كزآن زن همسايه ئ ماست
صبحهامي آيد، به غذا ي سردشب مانده ئ ما
روزگاريست كه عادت دارد

جا ي شكرش باقيست ، خانه ام خالي نيست
تو حياط خونه مون
اونطرف كنار حوضش يه تلمبه س
توي حوضش سه چهار تا
ماهيهاي قرمز گرد و قلمبه س
رو درخت دم حوض
پر از گنجشكها ي ريزو درشته
پر از كلاغها ي تشنه و گشنه
عصرا ديدن داره
انقدر شلوغ پلوغ تو حياط
انگاري جلو سينماس و
پنداري شبها ي جمعه س
جا ي شكرش باقيست ، نفسي هست هنوز
كه هنوز مي آيد زندگي را آنچنان سخت مگير


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد