من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

اشك زهره

۲۹ بازديد
 

با مرگ ماه روشني از آفتاب رفت
چشمم و چراغ عالم هستي به خواب رفت
الهام مرد و كاخ بلند خيال ريخت
نور از حيات گم شد و شور از شراب رفت
اين تابناك تاج
خدايان عشق بود
در تندباد حادثه همچون حباب رفت
اين قوي نازپرور درياي شعر بود
در موج خيز علم به اعماق آب رفت
اين مه كه چون منيژه لب چاه مينشست
گريان به تازيانه افراسياب رفت
بگذار عمر دهر سرآيد كه عمر ما
چون آفتاب آمد و چون ماهتاب رفت
اي دل بيا
سياهي شب را نگاه كن
در اشك گرم زهره ببين ياد ماه كن


باغ

۲۹ بازديد
 

بهار ميرسد اما ز گل نشانش نيست
نسيم رقص گل آويز گل فشانش نيست
دلم به گريه خونين ابر ميسوزد
كه باغ خنده به گلبرگ ارغوانش نيست
چنين بهشت كلاغان و
بلبلان خاموش
بهار نيست به باغي كه باغبانش نيست
چه دل گرفته هوايي چه پا فشرده شبي
كه يك ستاره لرزان در آسمانش نيست
كبوتري كه در اين آسمان گشايد بال
دگر اميد رسيدن به آشيانش نيست
ستاره نيز به تنهاييش گمان نبرد
كسي كه همنفسش هست و همزبانش نيست
جهان
به جان من آنگونه سرد مهري كرد
كه در بهار و خزان كار با جهانش نيست
ز يك ترانه به خود رنگ جاودان نزند
دلي كه چون دل من رنج جاودانش نيست


سينه گرداب

۲۹ بازديد
 

همرنگ گونه هاي تو مهتابم آرزوست
چون باده لب تو مي نابم آرزوست
اي پرده پرده چشم توام باغ هاي سبز
در زير سايه مژه ات خوابم آرزوست
دور از نگاه
گرم تو بي تاب گشته ام
بر من نگاه كن كه تب و تابم آرزوست
تا گردن سپيد تو گرداب رازهاست
سر گشتگي به سينه گردابم آرزوست
تا وارهم ز وحشت شبهاي انتظار
چون خنده تو مهر جهانتابم آرزوست


غريبه

۳۰ بازديد
 

دست مرا بگير كه باغ نگاه تو
چندان شكوفه ريخت كه هوش از سرم ربود
من جاودانيم كه پرستوي بوسه ات
بر روي من دردي ز بهشت خدا گشود
اما چه ميكني
دل
را كه در بهشت خدا هم غريب بود


اشك خدا

۳۱ بازديد
 

صدف سينه من عمري
گهر عشق تو پروردست
كس نداند كه درين خانه
طفل با دايه چه ها كردست
همه ويراني و ويراني
همه خاموشي و خاموشي
سايه
افكنده به روزنها
پيچك خشك فراموشي
روزگاري است درين درگاه
بوي مهر تو نه پيچيدست
روزگاري است كه آن فرزند
حال اين دايه نپرسيدست
من و آن تلخي و شيريني
من و آن سايه و روشنها
من و اين ديده اشك آلود
كه بود خيره به روزنها
ياد باد آن شب باراني
كه تو
در خانه ما بودي
شبم از روي تو روشن بود
كه تو يك سينه صفا بودي
رعد غريد و تو لرزيدي
رو به آغوش من آوردي
كام ناكام مرا خندان
به يكي بوسه روا كردي
باد هنگامه كنان برخاست
شمع لبخند زنان بنشست
رعد در خنده ما گم شد
برق در سينه شب بشكست
نفس تشنه
تبدارم
به نفس هاي تو مي آويخت
خود طبعم به نهان مي سوخت
عطر شعرم به فضا مي ريخت
چشم بر چشم تو مي بستم
دست بر دست تو مي سودم
به تمناي تو مي مردم
به تماشاي تو خوش بودم
چشم بر چشم تو مي بستم
شور و شوقم به سراپا بود
دست بر دست تو مي رفتم
هركجا
عشق تو مي فرمود
از لب گرم تو مي چيدم
گل صد برگ تمنا را
در شب چشم تو ميديدم
سحر روشن فردا را
سحر روشن فردا كو
گل صد برگ تمنا كو
اشك و لبخند و تماشا كو
آنهمه قول و غزل ها كو
باز امشب شب باراني است
از هوا سيل بلا ريزد
بر من و عشق غم آويزم
اشك از چشم خدا ريزد
من و اينهمه آتش هستي سوز
تا جهان باقي و جان باقي است
بي تو در گوشه تنهايي
بزم دل باقي و غم ساقي است


بيگانه

۳۰ بازديد
 

غم آمده غم آمده انگشت بر در ميزند
هر ضربه انگشت او بر سينه خنجر ميزند
اي دل بكش يا كشته شو غم را در اينجا ره مده
گر غم در اينجا پا نهد آتش به جان در
ميزند
از غم نياموزي چرا اي دلربا رسم وفا
غم با همه بيگانگي هر شب به ما سر ميزند


خار

۳۱ بازديد
 

من آن طفل آزاده سر خوشم
كه با اسب آشفته يال خيال
درين كوچه پس كوچه ماه و سال
چهل سال نا آشنا رانده ام
ز سيماي بيرحم گردون پير
در اوراق بيرنگ
تاريخ كور
همه تازه هاي جهان ديده ام
همه قصه هاي كهن خوانده ام
چهل سال در عين رنج و نياز
سر از بخشش مهر پيچيده ام
رخ از بوسه ماه گردانده ام
به خوش باش حافظ كه جانانم اوست
به هر جا كه آزاده اي يافتم
به جامش اگر مينوانسته ام
مي افكنده ام گل برافشانده ام
چهل سال اگر بگذراندم به هيچ
همين بس كه در رهگذار وجود
كسي را بجز خود نگريانده ام
چهل سال چون خواب بر من گذشت
اگر عمر گل هفته اي بيش نيست
خدايا نه خارم چرا مانده ام


دست ها و دست ها

۳۰ بازديد
 

به دست هاي او نگاه ميكنم
كه ميتواند از زمين
هزار ريشه گياه هرزه را برآورد
و ميتواند از فضا
هزارها ستاره را به زير پر درآورد
به دست هاي
خود نگاه ميكنم
كه از سپيده تا غروب
هزار كاغذ سپيده را سياه ميكند
هزار لحظه عزيز را تباه ميكند
مرا فريب ميدهد
ترا فريب ميدهد
گناه ميكند
چرا سپيد را سياه ميكند
چرا گناه ميكند


مدير مدرسه

۲۹ بازديد
 

نام كتاب : مدير مدرسه

نويسنده : جلال آل احمد

تعداد صفحات : ۳۶

حجم كتاب : ۲۵۷ كيلوبايت


مازيار

۳۰ بازديد
 

نام كتاب : مازيار

نويسنده : صادق هدايت

تعداد صفحات : ۱۴۰

حجم كتاب : ۹۵۶ كيلوبايت