من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

خنك نسيم معنبر شمامه‌اي دلخواه

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 259 كيلوبايت )

خنك نسيم معنبر شمامه‌اي دلخواه
كه در هواي تو برخاست بامداد پگاه
دليل راه شو اي طاير خجسته لقا
كه ديده آب شد از شوق خاك آن درگاه
به ياد شخص نزارم كه غرق خون دل است
هلال را ز كنار افق كنيد نگاه
منم كه بي تو نفس مي‌كشم زهي خجلت
مگر تو عفو كني ور نه چيست عذر گناه
ز دوستان تو آموخت در طريقت مهر
سپيده دم كه صبا چاك زد شعار سياه
به عشق روي تو روزي كه از جهان بروم
ز تربتم بدمد سرخ گل به جاي گياه
مده به خاطر نازك ملالت از من زود
كه حافظ تو خود اين لحظه گفت بسم الله


دامن كشان همي‌شد در شرب زركشيده

۳۲ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 195 كيلوبايت )

دامن كشان همي‌شد در شرب زركشيده
صد ماه رو ز رشكش جيب قصب دريده
از تاب آتش مي بر گرد عارضش خوي
چون قطره‌هاي شبنم بر برگ گل چكيده
لفظي فصيح شيرين قدي بلند چابك
رويي لطيف زيبا چشمي خوش كشيده
ياقوت جان فزايش از آب لطف زاده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروريده
آن لعل دلكشش بين وان خنده دل آشوب
وان رفتن خوشش بين وان گام آرميده
آن آهوي سيه چشم از دام ما برون شد
ياران چه چاره سازم با اين دل رميده
زنهار تا تواني اهل نظر ميازار
دنيا وفا ندارد اي نور هر دو ديده
تا كي كشم عتيبت از چشم دلفريبت
روزي كرشمه‌اي كن اي يار برگزيده
گر خاطر شريفت رنجيده شد ز حافظ
بازآ كه توبه كرديم از گفته و شنيده
بس شكر بازگويم در بندگي خواجه
گر اوفتد به دستم آن ميوه رسيده


وصال او ز عمر جاودان به

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 184 كيلوبايت )

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده كه آن به
به شمشيرم زد و با كس نگفتم
كه راز دوست از دشمن نهان به
به داغ بندگي مردن بر اين در
به جان او كه از ملك جهان به
خدا را از طبيب من بپرسيد
كه آخر كي شود اين ناتوان به
گلي كان پايمال سرو ما گشت
بود خاكش ز خون ارغوان به
به خلدم دعوت اي زاهد مفرما
كه اين سيب زنخ زان بوستان به
دلا دايم گداي كوي او باش
به حكم آن كه دولت جاودان به
جوانا سر متاب از پند پيران
كه راي پير از بخت جوان به
شبي مي‌گفت چشم كس نديده‌ست
ز مرواريد گوشم در جهان به
اگر چه زنده رود آب حيات است
ولي شيراز ما از اصفهان به
سخن اندر دهان دوست شكر
وليكن گفته حافظ از آن به


چراغ روي تو را شمع گشت پروانه

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 188 كيلوبايت )

چراغ روي تو را شمع گشت پروانه
مرا ز حال تو با حال خويش پروا نه
خرد كه قيد مجانين عشق مي‌فرمود
به بوي سنبل زلف تو گشت ديوانه
به بوي زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
هزار جان گرامي فداي جانانه
من رميده ز غيرت ز پا فتادم دوش
نگار خويش چو ديدم به دست بيگانه
چه نقشه‌ها كه برانگيختيم و سود نداشت
فسون ما بر او گشته است افسانه
بر آتش رخ زيباي او به جاي سپند
به غير خال سياهش كه ديد به دانه
به مژده جان به صبا داد شمع در نفسي
ز شمع روي تواش چون رسيد پروانه
مرا به دور لب دوست هست پيماني
كه بر زبان نبرم جز حديث پيمانه
حديث مدرسه و خانقه مگوي كه باز
فتاد در سر حافظ هواي ميخانه


از خون دل نوشتم نزديك دوست نامه

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 184 كيلوبايت )

از خون دل نوشتم نزديك دوست نامه
اني رايت دهرا من هجرك القيامه
دارم من از فراقش در ديده صد علامت
ليست دموع عيني هذا لنا العلامه
هر چند كزمودم از وي نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه
پرسيدم از طبيبي احوال دوست گفتا
في بعدها عذاب في قربها السلامه
گفتم ملامت آيد گر گرد دوست گردم
و الله ما راينا حبا بلا ملامه
حافظ چو طالب آمد جامي به جان شيرين
حتي يذوق منه كاسا من الكرامه


به صوت بلبل و قمري اگر ننوشي مي

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 225 كيلوبايت )

به صوت بلبل و قمري اگر ننوشي مي
علاج كي كنمت آخرالدواء الكي
ذخيره‌اي بنه از رنگ و بوي فصل بهار
كه مي‌رسند ز پي رهزنان بهمن و دي
چو گل نقاب برافكند و مرغ زد هوهو
منه ز دست پياله چه مي‌كني هي هي
شكوه سلطنت و حسن كي ثباتي داد
ز تخت جم سخني مانده است و افسر كي
خزينه داري ميراث خوارگان كفر است
به قول مطرب و ساقي به فتوي دف و ني
زمانه هيچ نبخشد كه بازنستاند
مجو ز سفله مروت كه شيئه لا شي
نوشته‌اند بر ايوان جنه الماوي
كه هر كه عشوه دنيي خريد واي به وي
سخا نماند سخن طي كنم شراب كجاست
بده به شادي روح و روان حاتم طي
بخيل بوي خدا نشنود بيا حافظ
پياله گير و كرم ورز و الضمان علي


ساقي بيا كه شد قدح لاله پر ز مي

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 326 كيلوبايت )

ساقي بيا كه شد قدح لاله پر ز مي
طامات تا به چند و خرافات تا به كي
بگذر ز كبر و ناز كه ديده‌ست روزگار
چين قباي قيصر و طرف كلاه كي
هشيار شو كه مرغ چمن مست گشت هان
بيدار شو كه خواب عدم در پي است هي
خوش نازكانه مي‌چمي اي شاخ نوبهار
كشفتگي مبادت از آشوب باد دي
بر مهر چرخ و شيوه او اعتماد نيست
اي واي بر كسي كه شد ايمن ز مكر وي
فردا شراب كوثر و حور از براي ماست
و امروز نيز ساقي مه روي و جام مي
باد صبا ز عهد صبي ياد مي‌دهد
جان دارويي كه غم ببرد درده اي صبي
حشمت مبين و سلطنت گل كه بسپرد
فراش باد هر ورقش را به زير پي
درده به ياد حاتم طي جام يك مني
تا نامه سياه بخيلان كنيم طي
زان مي كه داد حسن و لطافت به ارغوان
بيرون فكند لطف مزاج از رخش به خوي
مسند به باغ بر كه به خدمت چو بندگان
استاده است سرو و كمر بسته است ني
حافظ حديث سحرفريب خوشت رسيد
تا حد مصر و چين و به اطراف روم و ري


سحرگاهان كه مخمور شبانه

۳۷ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 129 كيلوبايت )

سحرگاهان كه مخمور شبانه
گرفتم باده با چنگ و چغانه
نهادم عقل را ره توشه از مي
ز شهر هستيش كردم روانه
نگار مي فروشم عشوه‌اي داد
كه ايمن گشتم از مكر زمانه
ز ساقي كمان ابرو شنيدم
كه اي تير ملامت را نشانه
نبندي زان ميان طرفي كمروار
اگر خود را ببيني در ميانه
برو اين دام بر مرغي دگر نه
كه عنقا را بلند است آشيانه
كه بندد طرف وصل از حسن شاهي
كه با خود عشق بازد جاودانه
نديم و مطرب و ساقي همه اوست
خيال آب و گل در ره بهانه
بده كشتي مي تا خوش برانيم
از اين درياي ناپيداكرانه
وجود ما معماييست حافظ
كه تحقيقش فسون است و فسانه


مخمور جام عشقم ساقي بده شرابي

۲۸ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 203 كيلوبايت )

مخمور جام عشقم ساقي بده شرابي
پر كن قدح كه بي مي مجلس ندارد آبي
وصف رخ چو ماهش در پرده راست نايد
مطرب بزن نوايي ساقي بده شرابي
شد حلقه قامت من تا بعد از اين رقيبت
زين در دگر نراند ما را به هيچ بابي
در انتظار رويت ما و اميدواري
در عشوه وصالت ما و خيال و خوابي
مخمور آن دو چشمم آيا كجاست جامي
بيمار آن دو لعلم آخر كم از جوابي
حافظ چه مي‌نهي دل تو در خيال خوبان
كي تشنه سير گردد از لمعه سرابي


لبش مي‌بوسم و در مي‌كشم مي

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 214 كيلوبايت )

لبش مي‌بوسم و در مي‌كشم مي
به آب زندگاني برده‌ام پي
نه رازش مي‌توانم گفت با كس
نه كس را مي‌توانم ديد با وي
لبش مي‌بوسد و خون مي‌خورد جام
رخش مي‌بيند و گل مي‌كند خوي
بده جام مي و از جم مكن ياد
كه مي‌داند كه جم كي بود و كي كي
بزن در پرده چنگ اي ماه مطرب
رگش بخراش تا بخروشم از وي
گل از خلوت به باغ آورد مسند
بساط زهد همچون غنچه كن طي
چو چشمش مست را مخمور مگذار
به ياد لعلش اي ساقي بده مي
نجويد جان از آن قالب جدايي
كه باشد خون جامش در رگ و پي
زبانت دركش اي حافظ زماني
حديث بي زبانان بشنو از ني