دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۰ ۳۰ بازديد
دانلود فايل صوتي غزل ( 214 كيلوبايت )
لبش ميبوسم و در ميكشم مي
به آب زندگاني بردهام پي
نه رازش ميتوانم گفت با كس
نه كس را ميتوانم ديد با وي
لبش ميبوسد و خون ميخورد جام
رخش ميبيند و گل ميكند خوي
بده جام مي و از جم مكن ياد
كه ميداند كه جم كي بود و كي كي
بزن در پرده چنگ اي ماه مطرب
رگش بخراش تا بخروشم از وي
گل از خلوت به باغ آورد مسند
بساط زهد همچون غنچه كن طي
چو چشمش مست را مخمور مگذار
به ياد لعلش اي ساقي بده مي
نجويد جان از آن قالب جدايي
كه باشد خون جامش در رگ و پي
زبانت دركش اي حافظ زماني
حديث بي زبانان بشنو از ني