دانلود فايل صوتي غزل ( 281 كيلوبايت )
شاهدان گر دلبري زين سان كنند
زاهدان را رخنه در ايمان كنند
هر كجا آن شاخ نرگس بشكفد
گلرخانش ديده نرگسدان كنند
اي جوان سروقد گويي ببر
پيش از آن كز قامتت چوگان كنند
عاشقان را بر سر خود حكم نيست
هر چه فرمان تو باشد آن كنند
پيش چشمم كمتر است از قطرهاي
اين حكايتها كه از طوفان كنند
يار ما چون گيرد آغاز سماع
قدسيان بر عرش دست افشان كنند
مردم چشمم به خون آغشته شد
در كجا اين ظلم بر انسان كنند
خوش برآ با غصهاي دل كاهل راز
عيش خوش در بوته هجران كنند
سر مكش حافظ ز آه نيم شب
تا چو صبحت آينه رخشان كنند