من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

شاهدان گر دلبري زين سان كنند

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 281 كيلوبايت )

شاهدان گر دلبري زين سان كنند
زاهدان را رخنه در ايمان كنند
هر كجا آن شاخ نرگس بشكفد
گلرخانش ديده نرگسدان كنند
اي جوان سروقد گويي ببر
پيش از آن كز قامتت چوگان كنند
عاشقان را بر سر خود حكم نيست
هر چه فرمان تو باشد آن كنند
پيش چشمم كمتر است از قطره‌اي
اين حكايت‌ها كه از طوفان كنند
يار ما چون گيرد آغاز سماع
قدسيان بر عرش دست افشان كنند
مردم چشمم به خون آغشته شد
در كجا اين ظلم بر انسان كنند
خوش برآ با غصه‌اي دل كاهل راز
عيش خوش در بوته هجران كنند
سر مكش حافظ ز آه نيم شب
تا چو صبحت آينه رخشان كنند


داني كه چنگ و عود چه تقرير مي‌كنند

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 258 كيلوبايت )

داني كه چنگ و عود چه تقرير مي‌كنند
پنهان خوريد باده كه تعزير مي‌كنند
ناموس عشق و رونق عشاق مي‌برند
عيب جوان و سرزنش پير مي‌كنند
جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز
باطل در اين خيال كه اكسير مي‌كنند
گويند رمز عشق مگوييد و مشنويد
مشكل حكايتيست كه تقرير مي‌كنند
ما از برون در شده مغرور صد فريب
تا خود درون پرده چه تدبير مي‌كنند
تشويش وقت پير مغان مي‌دهند باز
اين سالكان نگر كه چه با پير مي‌كنند
صد ملك دل به نيم نظر مي‌توان خريد
خوبان در اين معامله تقصير مي‌كنند
قومي به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومي دگر حواله به تقدير مي‌كنند
في الجمله اعتماد مكن بر ثبات دهر
كاين كارخانه‌ايست كه تغيير مي‌كنند
مي خور كه شيخ و حافظ و مفتي و محتسب
چون نيك بنگري همه تزوير مي‌كنند


واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مي‌كنند

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 225 كيلوبايت )

واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مي‌كنند
چون به خلوت مي‌روند آن كار ديگر مي‌كنند
مشكلي دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مي‌كنند
گوييا باور نمي‌دارند روز داوري
كاين همه قلب و دغل در كار داور مي‌كنند
يا رب اين نودولتان را با خر خودشان نشان
كاين همه ناز از غلام ترك و استر مي‌كنند
اي گداي خانقه برجه كه در دير مغان
مي‌دهند آبي كه دل‌ها را توانگر مي‌كنند
حسن بي‌پايان او چندان كه عاشق مي‌كشد
زمره ديگر به عشق از غيب سر بر مي‌كنند
بر در ميخانه عشق اي ملك تسبيح گوي
كاندر آن جا طينت آدم مخمر مي‌كنند
صبحدم از عرش مي‌آمد خروشي عقل گفت
قدسيان گويي كه شعر حافظ از بر مي‌كنند


سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود

۲۶ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 221 كيلوبايت )

سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق ميكده از درس و دعاي ما بود
نيكي پير مغان بين كه چو ما بدمستان
هر چه كرديم به چشم كرمش زيبا بود
دفتر دانش ما جمله بشوييد به مي
كه فلك ديدم و در قصد دل دانا بود
از بتان آن طلب ار حسن شناسي اي دل
كاين كسي گفت كه در علم نظر بينا بود
دل چو پرگار به هر سو دوراني مي‌كرد
و اندر آن دايره سرگشته پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملي مي‌پرداخت
كه حكيمان جهان را مژه خون پالا بود
مي‌شكفتم ز طرب زان كه چو گل بر لب جوي
بر سرم سايه آن سرو سهي بالا بود
پير گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ار نه حكايت‌ها بود
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد
كاين معامل به همه عيب نهان بينا بود


بود آيا كه در ميكده‌ها بگشايند

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 210 كيلوبايت )

بود آيا كه در ميكده‌ها بگشايند
گره از كار فروبسته ما بگشايند
اگر از بهر دل زاهد خودبين بستند
دل قوي دار كه از بهر خدا بگشايند
به صفاي دل رندان صبوحي زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشايند
نامه تعزيت دختر رز بنويسيد
تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشايند
گيسوي چنگ ببريد به مرگ مي ناب
تا حريفان همه خون از مژه‌ها بگشايند
در ميخانه ببستند خدايا مپسند
كه در خانه تزوير و ريا بگشايند
حافظ اين خرقه كه داري تو ببيني فردا
كه چه زنار ز زيرش به دغا بگشايند


شراب بي‌غش و ساقي خوش دو دام رهند

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 223 كيلوبايت )

شراب بي‌غش و ساقي خوش دو دام رهند
كه زيركان جهان از كمندشان نرهند
من ار چه عاشقم و رند و مست و نامه سياه
هزار شكر كه ياران شهر بي‌گنهند
جفا نه پيشه درويشيست و راهروي
بيار باده كه اين سالكان نه مرد رهند
مبين حقير گدايان عشق را كاين قوم
شهان بي كمر و خسروان بي كلهند
به هوش باش كه هنگام باد استغنا
هزار خرمن طاعت به نيم جو ننهند
مكن كه كوكبه دلبري شكسته شود
چو بندگان بگريزند و چاكران بجهند
غلام همت دردي كشان يك رنگم
نه آن گروه كه ازرق لباس و دل سيهند
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
كه سالكان درش محرمان پادشهند
جناب عشق بلند است همتي حافظ
كه عاشقان ره بي‌همتان به خود ندهند


تا ز ميخانه و مي نام و نشان خواهد بود

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 177 كيلوبايت )

تا ز ميخانه و مي نام و نشان خواهد بود
سر ما خاك ره پير مغان خواهد بود
حلقه پير مغان از ازلم در گوش است
بر همانيم كه بوديم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذري همت خواه
كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود
برو اي زاهد خودبين كه ز چشم من و تو
راز اين پرده نهان است و نهان خواهد بود
ترك عاشق كش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون كه از ديده روان خواهد بود
چشمم آن دم كه ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قيامت نگران خواهد بود
بخت حافظ گر از اين گونه مدد خواهد كرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود


ياد باد آن كه نهانت نظري با ما بود

۳۶ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 258 كيلوبايت )

ياد باد آن كه نهانت نظري با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پيدا بود
ياد باد آن كه چو چشمت به عتابم مي‌كشت
معجز عيسويت در لب شكرخا بود
ياد باد آن كه صبوحي زده در مجلس انس
جز من و يار نبوديم و خدا با ما بود
ياد باد آن كه رخت شمع طرب مي‌افروخت
وين دل سوخته پروانه ناپروا بود
ياد باد آن كه در آن بزمگه خلق و ادب
آن كه او خنده مستانه زدي صهبا بود
ياد باد آن كه چو ياقوت قدح خنده زدي
در ميان من و لعل تو حكايت‌ها بود
ياد باد آن كه نگارم چو كمر بربستي
در ركابش مه نو پيك جهان پيما بود
ياد باد آن كه خرابات نشين بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز كم است آن جا بود
ياد باد آن كه به اصلاح شما مي‌شد راست
نظم هر گوهر ناسفته كه حافظ را بود


خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

۲۸ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 166 كيلوبايت )

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بيداد كني شرط مروت نبود
ما جفا از تو نديديم و تو خود نپسندي
آن چه در مذهب ارباب طريقت نبود
خيره آن ديده كه آبش نبرد گريه عشق
تيره آن دل كه در او شمع محبت نبود
دولت از مرغ همايون طلب و سايه او
زان كه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
گر مدد خواستم از پير مغان عيب مكن
شيخ ما گفت كه در صومعه همت نبود
چون طهارت نبود كعبه و بتخانه يكيست
نبود خير در آن خانه كه عصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز كه در مجلس شاه
هر كه را نيست ادب لايق صحبت نبود


ياد باد آن كه سر كوي توام منزل بود

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 228 كيلوبايت )

ياد باد آن كه سر كوي توام منزل بود
ديده را روشني از خاك درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاك
بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود
دل چو از پير خرد نقل معاني مي‌كرد
عشق مي‌گفت به شرح آن چه بر او مشكل بود
آه از آن جور و تطاول كه در اين دامگه است
آه از آن سوز و نيازي كه در آن محفل بود
در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود
دوش بر ياد حريفان به خرابات شدم
خم مي ديدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم كه بپرسم سبب درد فراق
مفتي عقل در اين مسئله لايعقل بود
راستي خاتم فيروزه بواسحاقي
خوش درخشيد ولي دولت مستعجل بود
ديدي آن قهقهه كبك خرامان حافظ
كه ز سرپنجه شاهين قضا غافل بود