دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۶ ۲۷ بازديد
دانلود فايل صوتي غزل ( 221 كيلوبايت )
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق ميكده از درس و دعاي ما بود
نيكي پير مغان بين كه چو ما بدمستان
هر چه كرديم به چشم كرمش زيبا بود
دفتر دانش ما جمله بشوييد به مي
كه فلك ديدم و در قصد دل دانا بود
از بتان آن طلب ار حسن شناسي اي دل
كاين كسي گفت كه در علم نظر بينا بود
دل چو پرگار به هر سو دوراني ميكرد
و اندر آن دايره سرگشته پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملي ميپرداخت
كه حكيمان جهان را مژه خون پالا بود
ميشكفتم ز طرب زان كه چو گل بر لب جوي
بر سرم سايه آن سرو سهي بالا بود
پير گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ار نه حكايتها بود
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد
كاين معامل به همه عيب نهان بينا بود