من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

در خواب راه مي روم

۲۶ بازديد

 

در خواب راه مي‌روم

مي‌روم آن‌قدر

تا مي‌رسم به سرزمين‌هايي دور

كه مرا صدا مي‌زنند

 

مرا صدا مي‌زنند

بيدار مي‌شوم


چه بر سرش آمده

۲۹ بازديد

 

چه  بر سرش آمده

نه راه پيش دارد  نه پس

گوزن مغرور

 

درخت پير

افتاده در دام شاخه‌هاي درخت جوان


روزها مي روند و

۲۷ بازديد

 

روزها  مي‌روند و

ما مي‌مانيم

تكيه داده  به غروب


ديدم كه بن بست

۲۹ بازديد

 

ديدم كه بن‌بست  بسته نيست

وقتي نگاهم را

برگرداندم


بدمستي مي كنم

۲۹ بازديد
 

 

بدمستي مي‌كنم

پرت مي‌كنم  كتاب و دفتر را

ناسزا مي‌گويم

به شب   به فردا   به دنيا

به خودم

به زنجيري كه پيدا نيست

تا پاره كنم

 

دائماً چنگ مي‌زنم به هوا

پلنگي از درونم  نعره مي‌كشد به سمت هيچ

 

                                            - يعني چه؟

                                               آن آرامش بزرگ

                                               كجا رفت

 

مي‌نشينم  گوشه‌اي

چشم مي‌دوزم  به دوردست

 

آيا آن‌جا  چيزي هست


زير باران

۲۸ بازديد

 

چترش را گشوده بود

تنها بود


چترش را بست


با هم رفتند

با صورتي خيس


آن قدر خلاف موج

۲۸ بازديد

 

آن‌قدر خلاف موج  شنا خواهم كرد

تا رودخانه مسيرش را عوض كند


يا غرق شوم

در خوابي

كه براي تو ديده‌ام


ساعت خوابيده است

۲۸ بازديد

 

ساعت خوابيده است

خواب مي‌بيند

عقربه‌ها  به هم رسيده‌اند و

آرام‌اند


رودخانه مي رود

۳۰ بازديد

 

رودخانه مي‌رود  از ياد مي‌برد

صخره‌اي را

كه آبشارش بود


اما همه راه ها

۲۹ بازديد

 

اما همه‌ي راه‌ها

كه با پا  پيموده نمي‌شوند

دستت را به من بده