من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

موسي طور صدا

۳۱ بازديد

 

دف دف ددف دددف ... دف دف ددف دددف ...

مداحي دف من ، در نعتِ شاه نجف


اي سيّد الشّهداء هم صحبت سر تو

كوس اناالحق دف از روي حيدر تو

 

كوس خروش خداي ... رحل عطش دف من

موساي طور صداست ...غش كرده غش دف من


به به حسين و حسن ... همدوش چشم تو دف

اي مير اهل ولا ! اي شاه  اهل شعف !

 

سرگشته جاني ِدف ... صور معاني ِ دف ...

محشر بپا نشود ! تكوير خواني ِ دف ... 


دائم به ذكر و طرب ؛ در فكر ومدح علي ...

خلق نكوي جلال ... شير خداي  جلي ...


سلطان و سرور روح ...  سلطان سرمد دف ...

اي دف نواز الست ! بانگ سرآمد دف !


درشور وحال سماع ، يا ربّ و رب دف من

به به  به حالت تو ... وجد و طرب دف من


شلّاق و شر شر ِدف ... مسخ فسونگر دف ...

در حلق و حلقه ي دار؛ حلاج محضر دف ...


 لنگ نواي تو دف ... جذب صداي تو دف ...

با جذر و مدّ خودش ؛ دفع بلاي تو دف ...


به به از اين همه عشق ... اي شاعر ِ هله گو !

به به از اين همه شور ... شعري دوباره بگو !


هذاَ الورود هناك ... صوت الحرام ِ عيون ...

هذا جميل و جمال  ... هذا زمان جنون  ...


هذا زمان غنا ... حالا ترانه بگو !

حالا ترانه اي امّا عاشقانه بگو !


كاف تو كاف كثير ، نون تو نون جنون ،

پس امر شد به طرب ، پس امر كن !؛ فيكون


محكمه بازي

۲۹ بازديد

 

آي آهاي اونكه دلت تنگ و گرفته اس مث من

حرفي از بغض فروخورده ي بي صدا نزن !

 

اين همه آتيش بيار شدن واسه معركه داري !!!

تو بنا داري تا كي سر به سر خودت بذاري ؟

 

ابر بي حوصلگي يه قطره هم جون نداره ...

نداره ... دل و دماغي واسه بارون نداره ...

 

روزتُ به پاي شب نريز ... شب ُ حروم نكن !

زندگي همش شروعه ؛ خودت ُ تموم نكن !

 

سفره ي دلت رو وا كن ؛ غمي از قلم نيفته ...

چاله ي غربتُ پُر كن كه به چاه غم نيفته ...

 

مردم ِ يكسره از خود شده راضي رو ... ولش كن !

به تماشا اومدي ؛ محكمه بازي رو ولش كن !

 

چه كسي مياد برات گلاب و مسقطي بياره ؟

دستت ُ توو دستِ بي توقع خدا بذاره

 

دل بده به بندگي ! دودل نشي دلِ مردد

كه فقط خدا مي دونه كي خوبه كي يه كمي بد ...


برنامه سه شنبه 17/08/1390

۲۸ بازديد

برنامه مشاعره

نمايش آنلاين


تجلاي حروف

۳۲ بازديد

 

چه روي باد بنشينم كه گيسويي برافشاني

چه در آتش بيفروزم كه اسپندي بسوزاني

 

من از رگ ، از رگِ گردن به تو نزديك‌تر از من ـ‌

كه را داري؟ بزن! اي سرخي‌ات خنجر خراماني

 

نماز حاجت پيشاني‌ام را گرم كن تا عشق

سرم را روي مُهر شانه‌هاي دوست بنشاني

 

الا عريان‌تر از پرواي پيراهن برقصانم

كه من برگيرم اين پيراهن از پرواي عرياني

 

بتن تنبور تابوت مرا با شاخه ي طوبي

بيا بر گور من با پاي كوباني ... كف افشاني ...

 

هلا بسم‌الّه اي روح ‌البقا، عيسي شدم ... عيسي

صليبم را بيا بردار از پشت مسلماني

 

تلاوت كن تجلّاي حروف دل‌ستاني را

به نام حافظ بن مولويّ بن خراساني


فريب جعده جادو

۳۱ بازديد

 

هلا هلا خمار من ! شراب تلخ و تيز شو

به چشم من نگاه كن ! كرشمه‌ي ستيز شو !

 

شراب شو ! لب مرا به مي بكش ! هوس بده !

جواب عشق را تو با نگاه و بوسه پس بده !

 

حرير هندوچين رقص دامنت فريب شد

حياي گونه‌هاي من نصيب سرخ سيب شد

 

پر از پگاه و پونه آمدم كه دلبري كني

كه پرنيان ديده‌ي مرا پر از پري كني

 

به دشت قاصدك بيا كه صبح زعفران شوي

بخند پير مي فروش تا كمي جوان شوي

 

سكوت كن به قدر چشم‌هاي من سكوت كن

و دست‌هاي غنچه را پر از گل قنوت كن

 

قناري از مباركي قواره‌ي غزل شده

هلال روي ماه تو ضحي شده ... زحل شده ...

 

نگاه كن كه عنقريب ِشعله و شراره‌ام

به فرق كهكشان رسيده تاج پر ستاره‌ام

 

ترانه‌خوان حالت كرشمه‌بازي‌ات منم

قصيده‌گوي سرگذشت نغمه‌سازي‌ات منم

 

به زلف قيچك صبا دو دست را بهانه كن

دودست عشق را بگير و رقص عاشقانه كن

 

چه زلف عنبرينه‌اي ... چه قامت قرينه‌اي ...

چه چشم‌هاي مكّه و ... چه سينه‌ي مدينه‌اي ...

 

چه دست‌ها كه زخمه شد به تار گيسوان تو

چه نغمه‌ها كه سر نزد ز لحن مهربان تو

 

لب از لبت شكفته شد ... شقايقان خجل شدند

تمام دل‌برندگان اسير دست دل شدند

 

چه با دو چشم مست خود ملاحتي به هم زدي

سليقه هم علاقه شد چه عشوه‌اي رقم زدي

 

مرا بتن به لمس خود كه روح من غزل شود

مرا بگير در بغل كه شكّرت عسل شود

 

مرا ببوس در برت كه لب پر از مذاب شد

كه لب انار شد انار و دانه دانه آب شد

 

جنون به آتشم بكش چراغ شعله داغ كن

بسان سروها مرا در اعتدال باغ كن

 

صنوبران به اعتبار بودن تو آمدند

اقاقيان به گفتگوي سوسن تو آمدند

 

تو خلسه‌آفرين‌ترين خداي خاطر مني

تو نور كوهي از نگين ... تو درّ ِ نادر مني

 

دلم به محض ديدنت محال شد ... مديد شد

دو تير‌ خورد و چشم‌هاي شاهدم شهيد شد

 

تو با خودت غريبه‌اي به غير آشنا نشو !

و با سكوت پونه‌ها صداي بي صدا نشو !

 

سوار باد شو ...شبيه موج‌ها به دف درآ

كه هدهد هوا شوي ... كه خوش‌خبر كني مرا

 

بگو سوار بادها شوم نوازشت كنم

بتم شوي ... پرستشت كنم ... نيايشت كنم ...


شعر استاد محمدعلي بهمني بعد از مرخصي از بيمارستان

۲۹ بازديد

 

دانلود ويديو ( ۴.۱۹ مگابايت )


نان اگر نيست نفت هست

۲۹ بازديد
 

در سفره ي ما

نان اگر نيست

نفت هست ....

يك نان كپك زده

كه از ما سير است

ما شاد نشسته ايم بر سفره شام

چشمان مامان

همچو پدر دلگير است

ماندم كه چه رازي است

در سفره ي ما

هر وقت غذا كم است

مادر سير است...


برنامه شنبه 14/08/1390

۳۰ بازديد

برنامه مشاعره

نمايش آنلاين


برنامه يكشنبه 15/08/1390

۳۲ بازديد

برنامه مشاعره

نمايش آنلاين


برنامه دوشنبه 16/08/1390

۳۲ بازديد

برنامه مشاعره

نمايش آنلاين