دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۳ ۳۳ بازديد
چه روي باد بنشينم كه گيسويي برافشاني
چه در آتش بيفروزم كه اسپندي بسوزاني
من از رگ ، از رگِ گردن به تو نزديكتر از من ـ
كه را داري؟ بزن! اي سرخيات خنجر خراماني
نماز حاجت پيشانيام را گرم كن تا عشق
سرم را روي مُهر شانههاي دوست بنشاني
الا عريانتر از پرواي پيراهن برقصانم
كه من برگيرم اين پيراهن از پرواي عرياني
بتن تنبور تابوت مرا با شاخه ي طوبي
بيا بر گور من با پاي كوباني ... كف افشاني ...
هلا بسمالّه اي روح البقا، عيسي شدم ... عيسي
صليبم را بيا بردار از پشت مسلماني
تلاوت كن تجلّاي حروف دلستاني را
به نام حافظ بن مولويّ بن خراساني