من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

قصه

۲۸ بازديد

 

كاشكي چشماي قشنگي كه داري

منُ از قصه ها بيرون نمي كرد

دست دنيا رُ تو دستم نمي ذاشت

دلمُ مثل دلت خون نمي كرد

 

اگه حتي نوشدار هم باشه

برا زخم قصه مرهم مي رسه

اولش عاشقا دورن ، آخرش

دستاشون به دستاي هم مي رسه

 

عاشقاي قصه تنها مي مونن

اما قصه آخرش رسيدنه

اونجا خوشبختيه و عاشقيه

اينجا جون كندنه و دويدنه

 

كاشكي اين دفعه ي آخرم باشه

پامُ از قصه ها بيرون مي ذارم

آخه من دوست ندارم بهت بگم

براي لمس تنت دوسِت دارم

 

كاشكي اين دفعه آخرم باشه

كاشكي اين حادثه باورم بياد

پامُ از قصه ها بيرون بذارم

حقمّه هر چي بگن سرم بياد


يه باغ بارون زده ام

۲۹ بازديد

 

يه باغ بارون زده ام

پُر از گُلايِ اطلسي

چِقَد بايد گريه كنم

تا تو به دادم برسي

*

چِقَد نفس تازه كنم

تو پَرپَرِ ترانه ها

چِقَد تو رُ كم بيارم

ميون عاشقانه ها

*

چِقَد برام قصه بگن

تا تو به خوابِ من بياي

شب كه مياد به ديدن

حالِ خراب من بياي

*

يه عمره بي صدا دلم

پشت درايِ بسته بود

فاصله بين من و تو

فقط دلِ شكسته بود

*

دوسِت دارم از ته دل

دلي كه پَرپَر مي زنه

دلي كه سازِ عشقِتُ

از همه بهتر مي زنه

*

دوسِت  دارم حتي اَگه

يه شب به خواب من نياي

عاشقتم مثل همه

حتي اَگه منُ نخواي

*

يه باغ بارون زده ام... 


فرصتي دوباره مي خوام

۳۰ بازديد

 

فرصتي دوباره مي خوام براي از تو سرودن

سهمِ آغوشمْ مي خوام از شبايِ بي تو بودن

 

نمي خوام حتي يه لحظه تو چشات خوابْ ببينم

ماهِ من چشماتُ وا كن بذار آفتابْ ببينم

 

پا شو نازنينِ قصه ، پا شو با ستاره باشيم

آدما اسيرِ خوابن ما به فكرِ چاره باشيم

 

كي مي گه آفتابِ فردا بازم آفتابِ من و تُست

شايد اِمشب كه بخوابيم آخرين خوابِ من و تُست

 

بيا تا تقاصِ عشقْ از شبايِ هم بگيريم

تو جنونِ عشق و بوسه مرگْ دستِ كم بگيريم.


چراغ خنده

۲۹ بازديد

 

بغضُ باور مي كنم وقتي كه خنده زخميه

جنگُ باور مي كنم وقتي پرنده زخميه

                                                  

بوي باروت بوي سيب طعم شكستن صدا

رنگ خاكستريِ مرگ تموم آدما

 

اگه تلخه اگه شيرين ديگه دور آخره

يه نبرد بي امون يه جنگ نابرابره

 

آخرين سنگُ به شيشه هاي دنيا مي زنيم

مي ميريم آتيش به چشماي تماشا مي زنيم

 

گريه مي كنيم كه روشن شه چراغ خنده ها

ديگه دلواپس دنيا نباشن پرنده ها

 

نازنين گريه نكن فردا كه آفتاب بزنه

طعم زيتون مي ده خوني كه تو رگ هاي منه


رها شديم

۲۹ بازديد

 

رها شديم رها مثل روح بي جسدي

نه با توايم و نه بي تو چه روزگار بدي

 

رها شديم در آيينه هاي تو در تو

چه ازدحام عجيبي چه شهر بي عددي

 

رها شديم در اين كوچه هاي سر گردان

نه آستانه ي عشقي نه خانه ي خردي

 

مرا به حاشيه ي سرد زندگي آورد

اميد رو به زوالي دليل نا بلدي

 

ستاره اي شدم و در خودم درخشيدم

ولي چه سود كه چشمي نمي كند رصدي

 

مگر به سايه نام تو رو كنم پس از اين

كه در پناه تو امن است يا علي مددي


وقت رفتن

۲۸ بازديد

 

بار دلتنگتُ بستي ، ديگه وقت رفتنه

داري ميري و فقط خاطره هات سهم منه

 

دلم از حادثه خونه چشام از خاطره خيس

دوس داري برو ولي نامه برامون بنويس

 

به تو مي رسم اگه موج مسافر بذاره

اگه دلبستگيا لحظه ي آخر بذاره

 

به تو مي رسم به تو پولك نقره كوب ماه

به تو مي رسم به تو طلاي اين شب سياه

 

به تو مي رسم به چشم انتظاري كه داري

به تو مي رسم به آغوش بهاري كه داري

 

به تو كه آينه ها محو تماشات مي شدن

شباي تيره چراغوني چشمات مي شدن

 

مي تو ني دل بكي تا ته دنيا برسي

امروزُ رها كني تا خود فردا برسي

 

مي توني همسفر خاطره هاي بد باشي

مي توني راه رسيدن به شبُ بلد باشي

 

مي توني تو چار ديوار غربت دنيا بري

مي توني هر جا بموني مي توني هرجا بري

 

امّا هرگز نمي توني غمُ تنها بذاري

تو مسافري نمي شه غربتُ جا بذاري

 

خاطرت هرجا كه باشي بازم اينجا مي مونه

تا ابد غصه ي غربت تو دلت جا مي مونه


وطن پرنده ها

۲۸ بازديد

 

ايستاده اي

 بي باران و بوسه

بي تپش گنجشكي در سينه

 بي صدا و خاموش

دوستت دارم و يكريز مي بارم

 بر شوره زار چترها و كلاها

بر عطر ها و پلاكها

بر ترانه هاي باقيمانده در طعم خاك

 بي پرنده ترين درختم

 بي ستاره ترين آسمان

 دوستت دارم و مي بارم

 بر لبان تو كه آشيانة بوسه بود و لبخند

 با ياقوت گوشواره هايت

از آن عقيق گمشده بگو

در بركه هاي كوچك زمين به جستجوي تو ام

آه پرنده پوش رنگين كمان من ، گل گيسويت ماه نقره اي ، رد ابرويت عصارة شب ، به من

نگاه كن با چشمي كه كمين گاه آهوان است .

 

دوس دارم پرنده اي تو سرزمين تو باشم

رودرختي كهنه امّا رو زمين تو باشم

 

وقتي ماهُ مي بينم عابر نقره پوش دشت

وقتي آفتاب مي زنه سايه نشين تو باشم

 

تو با گنبداي  نيلو فري آواز بخوني

منم از كبو تراي كمترين تو باشم

 

دم سقا خونه ها شمعاي نذري بيارم

پاي آتشكده ها چله نشين تو باشم

 

زير آسمون درخت سبز باغ من باشي

منم از شكوفه هاي نازنين تو باشم

 

تا شفا بگيرن از ضريح نوراني تو

روي انگشتريا نقش نگين تو با شم

 

منُ بسپر به شهيداي خودت كه دوس دارم

اگه دنيا بذاره كشته ي دين تو با شم

 

مرز آسموني من وطن پرنده ها

دوس دارم پرنده اي تو سرزمين تو باشم


زندگينامه سيد حسن حسيني

۳۱ بازديد

"براي جستجو در اشعار سيد حسن حسيني كليك كنيد"

سيد حسن حسيني

دكتر سيد حسن حسيني ، در اول فروردين ماه 1335 در تهران متولد شد . پس از پايان تحصيلات متوسطه به دانشگاه مشهد رفت و در رشته كارشناسي تغذيه در سال 1358 فارغ التحصيل شد . وي در سال 1359، به خدمت سربازي رفت و در طي اين دوران ، كار نويسندگي برنامه هاي راديويي ارتش را بر عهده گرفت . دكتر حسيني ، يك سال پيش از اين ، به همراه تعدادي از شاعران و هنرمندان ، جلسه هاي نقد و بررسي شعر را در حوزه هنري آغاز كرده بود كه اين فعاليت ها تا سال 66 ادامه داشت . سال 1369 سالي بود كه زنده ياد حسن حسيني براي ادامه تحصيل به دانشگاه رفت و رشته زبان و ادبيات فارسي را تا مقطع دكترا گذراند . وي دو سال پيش از اين ، تدريس در دانشگاه هاي الزهرا و آزاد را آغاز كرده بود . حوزه فعاليتهاي دكتر حسيني شامل شعر ، تحقيق ، ترجمه و تأليف مي باشد و از وي ، در اين زمينه ها ، آثاري منتشر شده است كه از آن جمله اند . دكتر سيد حسن حسيني در نهم فروردين ماه 1383 ، بر اثر سكته قلبي ، روي در نقاب خاك كشيد . گفتني است در چهارمين همايش چهره هاي ماندگار در سال 1383 ، از دكتر حسيني تقدير شد .

  اشعار سيد حسن حسيني


اشعار سيد حسن حسيني

۲۷ بازديد

سيد حسن حسيني

لينك ورود به اشعار سيد حسن حسيني

سيد - حسن - حسيني - سيد حسن حسيني - سيدحسن حسيني - سيد حسن حسيني - اشعار سيد حسن حسيني - اشعارسيد حسن حسيني - اشعار سيدحسن حسيني - اشعارسيدحسن حسيني - اشعار حسن حسيني - حسن حسيني - اشعارحسن حسيني - وبلاگ سيد حسن حسيني - وبلاگ حسن حسيني - وبلاگ شعر پارسي - وبلاگ شعرپارسي - وبلاگ شاعران پارسي

لينك ورود به اشعار سيد حسن حسيني


برنامه دوشنبه 14/09/1390

۲۸ بازديد

برنامه مشاعره

نمايش آنلاين