من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

مادر

۳۰ بازديد

 

مادر كنار باغچه تنها نشسته است

سرشار از سكوت و مدارا نشسته است

 

اشكش كبوترانه به سوگ كبوتري

بر نرده هاي خيس تماشا نشسته است

 

مادر فرشته اي ست كه من فكر مي كنم

بر روي خاك معجزه آسا نشسته است

 

مادر پرنده اي ست كه با بال هاي خيس

بر شاخه ي شكسته ي رويا نشسته است

 

مي ترسم آنقدر كه گمان مي كنم زني

بر پرتگاه آخر دنيا نشسته است

 

مادر بايست تا بنشيند غبار ياس

مي خواهم او بايستد اما، نشسته است


چراغ گريه

۳۰ بازديد

 

چراغ گريه روشن كن دوباره

دلم مثل دل عاشق دوچاره

چه سازم با دل ديوونه اينبار

اگه عاشق بشه طاقت نياره

 

بهار اومد گل بابونه اومد

شقايق با دل ديوونه اومد

به غير تو كه پيش ياس و نرگس

نبودي  هركه ديدم خونه اومد

 

نيومد تا كه خاكستر شد آخر

گل زيباي من پرپر شد آخر

جوون و قد بلند و با حيا بود

پلاك و مهر و انگشتر شد آخر

 

بخند اي دل كه دنيا هم بخنده

به بخت هرچه زار دردمنده

علي اكبرم از جبهه اومد

همون تابوتِه كه قدش بلنده

 

نه بارونم كه بر صحرا ببارم

نه ماهم سر به كوهستان گذارم

چو شمعي نيمه جونم از غم تو

بسوزم آهي از سينه بر آرم


سفر

۲۹ بازديد

 

به ملكوت رسيدم

با جبروت موريانه اي خسته

بر عصاي سليمانيِ عرش

بي دم زدن

بي حرف و سخن

آدمكي به نام من

مترسك جاليز انسانيت

سرخوش و اميدوار

در آستانه ي ديدار

عصا به دست

بيرون تاخته از فراموش خانه ي دنيا

بر پلي نااستوار و لرزان

با رفتاري معلق

آدمي در آغوش عدم

صدايي تنها

خيره به مرگ

انديشناك و شرمگين

من گم شده بودم

از كودكي

و مرگ

مهربان و رازآميز

جويان و پرسان

در پي ام

در ازدحام بازار

كاسب وار

ايستاده بودم

بر آستانه ي دُكاني

مرگ از من تني گرفت و

من از او جاني

بي سود و زياني


ماه مياد گره گره

۲۹ بازديد

 

ماه مياد گره گره اَخمِ شب’ وا مي كنه

شبِ تاريك’ پر از قصّه و رويا مي كنه

 

پشتِ ابرا مي ره و لباسِ مخمل مي پوشه

لبِ چشمه مي شينه ، چشمه ر’ زيبا مي كنه

 

يكي از همين شبا از آسمون پايين مياد

مي شينه كنارِ آب آستينش’ تا مي كنه

 

سنگايِ ريزِ تَهِ چشمه ر’ بالا مي كشه

با سر انگشتِ خودش پايين و بالا مي كنه

 

يا كه من سنگِ كفِ كوچه يِ آسمون مي شم

يا كه اون تو آب مياد چشمه ر’ دريا مي كنه 


دوباره با تو

۳۱ بازديد

 

كدوم دليل عاشق
چشاتُ ديدني كرد
كدوم صدا اسمتُ
برام شنيدني كرد

كدوم ستاره رد شد
از آسمون فالم
كدوم ترانه گل كرد
توخلوت خيالم

كدوم دريچه از غيب
تو رو به من نشون داد
كدوم دقيقه از عمر
تو رو نديد و جون داد

نه از تو قصه گفتم
نه از تو قصه ساختم
دقيقه هامُ با تو
يكي يكي شناختم

چشات بهشت محضه
من آدمم تو حوا
دوباره با تو تبعيد
دو باره با تو رسوا

صدام كن و دوباره
حرير ماهُ بردار
دوباره عاشقم كن
براي آخرين بار


وقتي آسمون سياه و ...

۳۰ بازديد

 

وقتي آسمون سياه و دلگيره

وقتي بارون مي‌گيره

همه‌ي پرنده ها خوب مي‌دونن

برا عاشقي ديگه خيلي ديره

 

گونه‌هايِ خيسِ تو

شونه هايِ خيسِ من

هق‌هقِ بي كَسي مون

شب دلواپسي مون

 

ما به شادي ما به غم نمي‌رسيم

من و تو آخرِ اين قصه به هم نمي‌رسيم

 

از همون روزِ بزرگِ يكي بود يكي نبود

از همون اولِ دنيا

                   سُرِ چشمه ، سُرِ رود

جرمِ دستِ من و تو عاشقي بود.

 

قصه ي دنيا به آخر مي‌رسه

عمرمون سُر مي‌رسه

اما اين پرنده شوقي برا ديدن نداره

تو قفس نايِ پريدن نداره

 

ما به شادي ما به غم نمي‌رسيم

من و تو آخرِ اين قصه به هم نمي‌رسيم


صدا

۳۱ بازديد

 

صدا ، همين صدا، همين صدا بود

درست ابتداي ماجرا بود

 

حيا شكست و در صدايمان ريخت

صدا ولي هنوز نارسا بود

 

سلام و انتظار و ترس و لبخند

و تازه اولين قرار ما بود

 

دلم ز پيله اش جدا نمي شد

پرنده اي كه در قفس رها بود

 

صدا ترانه خواند و عاشقم كرد

صدا، همين صدا، همين صدا بود


چي بگم ابري و بارون نمي شي

۲۹ بازديد

 

چي بگم ابري و بارون نمي شي

دردُ مي فهمي و درمون نمي شي

خيلي وقته مي بينم

زير آوار جنون

منُ مي بيني و ويرون نمي شي

دل ديونه خرابم مي كني

چرا مثل قديما خون نمي شي

سر به صحرا مي ذاري

منُ تنها مي ذاري

لاله ي باغ كدوم گمشده اي

چرا بين گلا پنهون نمي شي

وقتي بارون مي زنه

شاخه ها مو مي شكنه

دل تنها چرا تو

مث گنجيشكا پريشون نمي شي

چي بگم با كي بگم راز تو رُ

داري آتيش مي گيري خون نمي شي

من كه هر شب تا سحر

 قصه ي عشقُ تو گوشت مي خونم

بازم افسانه اي افسون نمي شي

تو بزرگي مث دنياي خيال آدما

دل زخمي لاله ي دشت بلا

نكنه قصه ي ليلي رُ داري

واسه اين قصه ها مجنون نمي شي

چي بگم ابري و بارون نمي شي

دردُ مي فهمي و درمون نمي شي


براي ميهنم

۲۹ بازديد

 

افتاب از راه كه مياد تاج مناره هات ميشه عروس گل به سر گنبداي طلات ميشه   رد پاش رو قالي لاكي كاشون مي مونه گلاي گلدوزي پيرهن دخترات ميشه   ستوناي سنگيتو تاريك و روشن مي كنه نقره كوب دفتر مشق كتيبه هات ميشه   سر برج و باروات توري زرين مي كشه كاشي فيروزه سر در خونه هات ميشه   زير طاق آسمون قل مي خوره بافه نور روي طاق نصرتا لونه كفترات مي شه   پا به پاي جاده هات تا اون ور صحرا مياد پشت كوه كه مي رسه جون مي ده و فدات مي شه

تازه از ياد تو

۳۰ بازديد

 

تازه از ياد تو بودم

گوشه ي دنج اتاقم

اسمتُ صدا مي كردم

كه تو اومدي سراغم

 

شدم از طعم تو شيرين

مث بركه هاي كوچيك

مث رد خيس بارون

به تو ازبوي تو نزديك

 

تازه عاشق شده بودم

به صداي شب تنها

تازه شاعر شده بودم

پشت ديوار الفبا

 

تازه از تو گر گرفتم

مث باغ پيرهن تو

تازه از هرم نفس ها ت

تازه از عطر تن تو

 

به هواي ديدن تو

همه رو تنها مي ذارم

برا پركشيدن از خود

يه دليل تازه دارم