اجماع نظريه پردازان مديريت بر اين است كه سه نوع مهارت براي اجراي فرايند مديريت وجود دارد كه عبارتنداز: مهارت فني، مهارت انساني و مهارت مفهومي يا ادراكي
1) مهارت فني: يعني توانايي به كاربردن دانش، روش و تكنيك و وسايل لازم براي اجراي وظايف خاص كه از راه تجربه، آموزش و تعليم بدست آمده است.
2) مهارت انساني: يعني توانايي داوري در كار با يا بوسيله مردم به انضمام آگاهي از فن تشويق و به كار گرفتن شيوههاي رهبري موثر.
3) مهارت ادراكي: توانايي درك مشكلات كلي سازمان و اينكه هر كاري، مناسب چه بخشي از سازمان است. چنين دانشي به شخص اجازه ميدهد كه براساس هدفهاي سازمان عمل كند نه بر پايه هدفها و احتياجات گروه مربوط به خويش.به موازات پيشرفت فرد از سطح سرپرستي به مقامهاي بالاي مديريت، نوع تركيب مهارتها فرق خواهد كرد. به عبارت ديگر در سه سطح مديريت مهارتهاي خاصي مورد نياز است. (جدول شماره 1)
مهارتهاي مديريتي در سطوح مختلف
مديريت سطح بالا
مديريت مياني
مديريت عملياتي
مهارتها
بالا
پايين متوسط
پايين
مهارتهاي ذهني
بالا
بالا
بالا
مهارتهاي انساني
پايين
پايين- متوسط
بالا
مهارتهاي فني
جدول شماره 1
هرچه فرد از سطوح پايين مديريتي به سطوح بالا ارتقاء مييابد. به مهارت فني كمتري نياز دارد. همچنين در سطوح پايين مديريت كه سرپرستان قرار دارند. مهارت فني زيادي نياز است. زيرا از آنها انتظار ميرود تكنسينها و كاركنان تحت سرپرستي خود را آموزش دهند.
با وجود اينكه مقدار مهارتهاي فني و ادراكي در سطوح مختلف مديريت تفاوت ميكند ولي مهارتهاي انساني شاخص مشتركي است كه از اهميت ويژهاي در تمام سطوح مديريت برخوردار است . بعبارت ديگر مهمترين توانايي يك مدير، توانايي او در رفتار با مردم است
سازمانها معمولاً از چهار سطح تشكيل شدهاند.
- كاركنان (غيرمديران)
- مديران علمياتي
- مديران مياني
- مديران عالي
هر كدام از اين سطوح نيازمند مجموعه اي از مهارتهاست.
1- كاركنان اجرايي: تاكيد بر مهارتهاي فني
كاركنان، كارهاي اجرائي را انجام ميدهند و مستقيماً درگير برنامهريزي، سازماندهي، هدايت و كنترل كار ديگران نميباشند. آنها بايد از نظر دانش و مهارتهاي فني مستعد باشند تا بتوانند وظايف خود را انجام دهند. كاركنان تنها زماني به مهارت انساني نياز دارند كه بخواهند كار گروهي انجام دهند و مهارتهاي ادراكي در اين سطح ضروري نميباشد. زيرا كاركنان معمولاً نياز به تصاوير ذهني فراتر از كار خود ندارند.
2- مديران عملياتي: تاكيد بر مهارت فني و انساني
مديران عملياتي يك مرحله فراتر از انجام وظايف اجرايي هستند. مستقيماً درگير طرحريزي ، واگذار كار به ديگران، فراهم نمودن محيط كاري مناسب(سازماندهي) و انتقال انتظارات به ديگران هستند. مديران عملياتي بايد از نظر فني، تخصص لازم را داشته باشند ولي اين ميزان كمتر از خود كاركنان است. در عوض نياز بيشتري به مهارتهاي انساني دارند. زيرا مديران عملياتي به برقراري ارتباط مناسب و ايجاد انگيزه در ديگران براي انجام كار توجه دارند.
3- مديران مياني: تاكيد بر مهارتهاي روابط انساني
مديران مياني مدير مديران عملياتي هستند. آنها مسئول كار مديراني هستند كه بر كاركنان نظارت ميكنند. مديريت مياني دومرحله فراتر از آنهايي است كه در واقع كارهاي اجرايي را انجام ميدهند. مديران مياني نياز كمتري به مهارتهاي فني دارند. زيرا نظارت بر مسائل فني وظيفه مديران عملياتي است. نياز آنها به مهارتهاي روابط انساني تقريباً برابر با نيازمديران عملياتي است . هرچند مديران مياني به طور فزايندهاي براي ايده دادن و پيش بيني آينده سازمان استفاده ميشوند.
4- مديريت عالي : تاكيد بر مهارتهاي ادراكي
مديران عالي مستقيماً مسئول درك، هدايت و موفقيت سازماني هستند. اين بدان معناست كه سطح بسيار بالايي از مهارتهاي ادراكي براي مديران عالي، نياز است. مديران عالي اكثر اوقات خود را به بررسيهاي ادراكي صرف ميكنند. از اين رو زمان كمي براي تعامل با ديگران دارند. به همين دليل نياز به مهارتهاي روابط انساني نيز به همان اندازه كاهش مييابد. در عين حال مديران سطح بالا بسيار دورتر از وظايف روازنه هستند لذا مهارت فني كمتري نياز دارند.
در نگاهي ديگر مهارتهاي مديريتي به چهار قسمت تقسيم شده است شامل: مهارتهاي فني(دانش، تجربه عملي و فعاليت فيزيكي)، مهارتهاي انساني(انگيزش، ارتباطات و همكاري) مهارتهاي ادراكي (طرحريزي، تجزيه و تحليل و تفكر) و مهارتهاي فرايندي (فرايندها، ابزار و تكنيكها و سازماندهي كار)