من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

نكات ريز

۸۸ بازديد

      1)      هرگز در خشم دست به عمل نزن.

2)      به ديگران فرصتي دوباره بده اما نه سه‌باره.

3)      چيزهاي كم اهميت رو تشخيص بده و آنها را ناديده بگير.

4)      وضع و حالت خوبي داشته باش. هدفمند و با اعتماد به‌نفس وارد اتاق شو.

5)      مواظب سرعتت باش.

6)      به‌ نظر ديگران در چه مورد ايستادگي مي‌كني و در چه مورد ايستادگي نخواهي كرد.

7)      حال و هواي بچگي رو رها نكن.

8)      مردم را به قدر قلبشان اندازه بگير نه به قدر حساب بانكي‌شان.

9)      مثل پرشورترين و مثبت‌ترين كسي شو كه مي‌شناسي.

10)   عاشق پيشه باش.

11)   وقتت رو تلف ماتم گرفتن براي اشتباهات گذشته نكن از آن درس بگير و بگذر.

12)   به جز مواردي كه مربوط به مرگ و زندگي است همواره خود را رها كن و آسوده باش.

13)   به طرز ارضاء نشدني كنجكاو باش و از كلمه چرا زياد استفاده كن.

14)   به كسي غبطه نخور.

15)   اجازه نده تلفن مزاحم لحظات همه بشود.

16)   كاري را انتخاب كن كه با ارزش‌هاي تو هماهنگ باشد.

17)   هرگز در هنگام گرسنگي به خريد مواد غذايي نرو چرا كه اضافه بر احتياج خريد خواهي كرد.

18)   هر كاري از دستت بر ميآيد براي زيردستان انجام بده.

19)   براي همه موجودات زنده احترام قائل باش.

20)   بازنده خوبي باش.

21)   از هر چه داري استفاده كن و نگذار در اثر بلا استفاده ماندن بپوسد.

 


چقدر نامهربانيم

۸۶ بازديد

خورشيد غروب كرده بود. مرد از فرط خستگي و سرما بي‌رمق روي زمين افتاد. نيمه شب از شدت تشنگي در خواب ناليد ...

 

گل ساقه‌اش را خم كرد و قطره‌هاي شبنم را در دهان مرد غلتاند. علف‌هاي سبز كنار مرد رشد كردند تا گرمش كنند و خورشيد صبحگاهي آنقدر بر بدنش تابيد تا گرمش كرد...

 

مرد غلتيد تا بيدار شود. با اين كار علف‌ها را زير بدنش له كرد و با دست ساقه گل را شكست و چشمش كه به خورشيد افتاد گفت: " اي لعنت به اين خورشيد، باز هم امروز هوا گرم است."


آيا مي دانيد

۷۷ بازديد

 آيا مي‌دانستيد آنهايي كه از نظر احساسي بسيار قوي به نظر مي‌رسند در واقع بسيار ضعيف و شكننده هستند

آيا مي‌دانستيد كه آنهايي كه زندگيشان را وقف مراقبت از ديگران مي‌كنند خود به كسي براي مراقبت نياز دارند

آيا مي‌دانستيد كه سه جمله‌اي كه بيان آنها از همه جملات سخت‌تر است  دوستت دارم متاسفم و به من كمك كن مي‌باشد

آيا مي‌دانستيد كه كساني كه قرمز مي‌پوشند از اعتماد بيشتري نسبت به خود برخور دارند

آيا مي‌دانستيد كه كساني كه زرد مي‌پوشند از زيبايي خود لذت مي‌برند

آيا مي‌دانستيد كه كساني كه لباس مشكي به تن مي‌كنند نمي‌خواهند مورد توجه قرار گيرند ولي به كمك و درك شما نياز دارند

آيا مي‌دانستيد كه زماني كه به كسي كمك مي‌كنيد اثر آن دوبار به سوي شما بر مي‌گردد

آيا مي‌دانستيد كه نوشتن احساسات بسيار آسانتر از رودرو بيان كردن آنهاست اما ارزش رودرو گفتن بسي بيشتر است

آيا مي‌دانستيد كه اگر چيزي رابا ايمان از خداوند بخواهيد به شما عطا خواهد شد


ويژگيهاي‌ مدير خلاِّق

۸۶ بازديد

v      ـ مدير خلاق و نوآور كسي‌ است‌ كه‌ از هيچ‌، همه‌ چيز مي‌آفريند.

v      مديرخلاق با استفاده‌ از نيروي‌ ذاتي‌ و تخيّلي‌ خلاق خود، امكانات‌ بالقوه‌ را بالفعل‌ تبديل‌ مي‌كند او:

1)      اعتماد به‌‌نفس‌ دارد، مقاوم، مصمّم‌ و سمج‌ است‌.

2)      قدرت‌ تحمّل‌ ابهامات‌ را دارد و ديرتر خسته‌، كلافه‌ و سردرگم‌ مي‌شود.

3)      به‌ اشياء و پديده‌هاي‌ نگاهي‌ غير مرسوم‌ دارد.

4)      قدرت‌ اطلاعات‌ تخصصّي‌ و عمومي‌ زيادي‌ دارد.

5)      در مديريت‌ خود از سبك‌ رهبري‌ تفويضي‌ استفاده‌ مي‌كند و بسيارانعطاف‌پذير است‌.

6)      اثبات‌ كمتري‌ دارد و ساده‌ انگار نيست‌.

7)      تجربه‌ پژوهشي‌اش‌، او را به‌ دنبال‌ فكرهاي‌ بكر و دست‌ نخورده‌ مي‌كشاند.

8)      جسارت‌ درگيري‌ با مسائل‌ پيچيده‌ را دارد.

9)      علاقه‌ وافري‌ به‌ كار و تلاش‌ و كوشش‌ دارد.

10)   دقيق‌ و ريزنگر است‌ و به‌ دقّت‌ به‌ اطراف‌ نظر مي‌افكند.

11)   در ضمن‌ استقلال‌ رأي‌ و قضاوت‌، حوصله‌ و توانايي‌ شنيدن‌ و هم‌جوشي‌ افكار را دارد.

12)   خطرپذير است‌.

13)   مهارت‌هاي‌ ادراكي‌ و انساني‌ زيادي‌ دارد.

14)   سريع‌ الانتقال‌ است‌ و قدرت‌ حل‌ّ مسائل‌ را دارد.

15)   براي‌ پيشبرد اهداف‌ خود، از ارتباطات‌ گروهي‌ و شخصي‌ استفاده‌ مي‌كند.

16)   برنامه‌ريزي‌هاي‌ او بلندمدت‌ و راهبردي‌ است‌.

17)   فرصت‌‌طلب‌ و موقعيت‌‌جو است‌ و قبل‌ از ديگران‌ طرح‌هاي‌ خود را ارائه‌مي‌دهد.

18)   سنت‌‌شكن‌ و نوگراست‌.

19)   گيرنده‌هاي‌ قوي‌ و حساسي‌ دارد.

20)   هوش‌هاي‌ چندگانه‌ او از متوسط‌ جامعه‌ بالاتر است‌.

 


تفكر مثبت در مديريت سازمان‌ها

۸۳ بازديد

 

مايوس مباش زيرا ممكن است آخرين كليدي كه در جيب داري قفل را بگشايد.

 

ذهن آدمي كارگاه توليد فكر است كه از منبعي به نام ضمير ناخودآگاه سرچشمه مي‌گيرد. ضمير ناخودآگاه نمي‌تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخيص دهد ولي چنان قدرتي دارد كه اگر از آن غافل شويم مي‌تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جايي كه دوست دارد ببرد. در حقيقت نوع و كيفيت افكار و انديشه آدمي سازنده نوع و كيفيت زندگي اوست، انديشه زيبا و مثبت مي‌تواند بهشتي در زندگي انسان بسازد، همچنانكه انديشه منفي و ياس‌آور مي‌تواند جهنمي در زندگي او خلق كند. انسان‌ها همان خواهند شد كه در انديشه آنند، بنابراين آينده هركس در گرو چگونگي نگرش اوبه زندگي است.

 

موفق‌ترين انسان‌ها كساني هستند كه توانسته‌اند در ذهن خود انديشه‌هاي مثبت داشته باشند.

 

آنان كه مي‌پندارند" قادر نيستند " ؛ در واقع مثبت‌نگري را كنار گذاشته و در جنبه‌هاي منفي وقايع تمركز كرده‌اند.

سازمان‌ها نه تنها كانون فعاليت بلكه كانون يادگيري چگونه انديشيدن و چگونه زيستن است. در سازمان مثبت‌انديش افراد آن خود را قادر و توانا مي‌دانند و نگاهشان به ديگران آكنده از مثبت انديشي است. چنين سازمان‌هايي قادر خواهند بود هر نا ممكني را به ممكن تبديل كنند و توفيق و كامكاري نصيب خود نمايند. ضمن آشنايي با راهكارهاي تفكر مثبت بياييم با زيبا، مثبت، خلاق، هدفمند و اميدوارانه انديشيدن، موفقيت را به سازمان‌مان دعوت كنيم.

 

تعريف تفكر مثبت:

شيوه‌اي از فكر كردن است كه فرد را قادر مي‌سازد نسبت به رفتارها، نگرش‌ها، احساسات، علائق، و استعدادهاي خود و ديگران برداشت و تلقي مناسبي داشته باشد و با حفظ آرامش و خونسردي بهترين و عاقلانه‌ترين تصميم را بگيرد.

 

افكار مثبت و منفي:

افكار مثبت، افكاري سازنده، انگيزه دهنده و انرژي بخش هستند كه بر اثر تلقين، تكرار و تمرين به ذهن راه مي‌يابند و باعث مي‌شوند ذهن و فكر مثبت شود. در اين صورت كنترل فكر در اختيار ماست، در حالي كه افكار منفي، افكاري بازدارنده و مخرب هستند و وقتي به ذهن راه يابند، تعميم يافته و به سرعت تمام ذهن را اشغال مي‌كنند. در اين حالت ما در اختيار تفكرات منفي خود قرار داريم.

 

زندگي در صدف خويش گهر ساختن است. ( اقبال )

 

ويژگي‌هاي افراد مثبت‌نگر:

  • با وجود تفكر درباره گذشته و آينده، در زمان حال زندگي مي‌كنند و از آنچه دارند راضي و خشنود هستند.
  • از نظرات درست و منطقي ديگران استقبال مي‌كنند و براي رد كردن نظرات نادرست حتماً دليل منطقي دارند.
  • در گفتارهاي خود از كلمات و عبارات مثبت و اميدبخش استفاده مي‌كنند.
  • هميشه سعي مي‌كنند با تلاش و كوشش به موفقيت برسند و اگر در كاري موفق نشوند، عامل را ابتدا در خود و سپس در شرايط بيروني جستجو مي‌كنند.
  • هميشه قبل از عمل يا صحبت كردن فكر مي‌كنند، به همين دليل كمتر دچار خطا و اشتباه يا ضد و نقيض گويي مي‌شوند.
  • چون داراي ذهن مثبت هستند، مي‌توانند افكار خود را كنترل كنند.
  • اگر از آنها خواسته شود درباره موضوعي اظهارنظر كنند، با وجود تفكر در جنبه‌هاي منفي، موارد مثبت آن را بيان مي‌كنند و موضوع را به فال نيك مي‌گيرند به عبارت ديگر " نيمه پر ليوان را مي‌بينند " .
  • مشكلات را ناچيز شمرده و براي حل آنها از توانايي خود و راهنمايي ديگران استفاده مي‌كنند.
  • اغلب اوقات بشاش، سرزنده، پرانرژي، توانا و خوش مشرب هستند.
  • همه چيز در نظر آنها زيبا و لذت‌بخش بوده و سعي مي‌كنند از مواهب زندگي بيشترين استفاده را ببرند.
  • در ارتباط‌هاي اجتماعي خود با ديگران حسن ظن دارند ( مگر خلاف آن را ببينند ) و سعي مي‌كنند در حد توان به ديگران خدمت و كمك كنند.

 

كسي كه مايل است خير ديگران را تامين كند، خير خودش را هم تامين كرده است. ( كنفوسيوس )

  

ويژگي هاي افراد منفي‌نگر:

  • هميشه از وضعيت موجود و گذشته خود شكايت دارند و نسبت به آينده بدبين هستند.
  • غالباً با نظرات ديگران بدون دليل منطقي مخالفت مي‌كنند.
  • در گفتارهاي خود از كلمات و عبارات منفي به كرات استفاده مي‌كنند.
  • در برخورد با كوچكترين مانعي از تلاش دست مي‌كشند و ديگران يا شرايط را عامل شكست و بدبختي خود مي‌دانند.
  • تمركز فكر ندارند و ضد ونقيض صحبت مي‌كنند و در رفتارهايشان خطا و اشتباه زياد است، به عبارت ديگر " اول عمل مي‌كنند و بعد فكر ".
  • چون منفي‌نگر هستند، افكارشان بر آنها تسلط دارد.
  • اگر از آنها خواسته شود درباره موضوعي نظر بدهند فقط به جنبه‌هاي منفي آن توجه كرده و همان را بيان مي‌كنند. به قولي " نيمه خالي ليوان را مي‌بينند ".
  • از كاه كوه مي‌سازند و از درگير شدن با مشكلات گريزانند.
  • غالباً افسرده، كج خلق، بدخواب، كم اشتها، عصبي و ناتوان هستند.
  • همه چيز در نظر آنها غم‌انگيز و نااميد‌ كننده است و از آنچه دارند، هيچ لذتي نمي‌برند.
  • در ارتباط‌هاي اجتماعي خود به همه كس و همه چيز شك و سوءظن دارند و فكر مي‌كنند كه همه عليه آنها توطئه مي‌كنند.

  راهكارهاي تقويت تفكر مثبت:

همانطور كه گفته شد افكار از چنان قدرتي برخور دارند كه مي‌توانند سازنده يا ويرانگر باشند، بنابراين بايد خود و زير مجموعه‌مان بياموزيم كه افكارمان را هوشمندانه كنترل كنيم تا در اهداف خود به موفقيت‌ها و كاميابي‌هاي بزرگي دستيابيم.

1)      نسبت به خود احساس خوبي داشته باشيم و آن را خوب، توانا و با ارزش بدانيم.

2)      ليستي از صفات مثبت خود تهيه كنيم و راههاي تقويت آنها را بيابيم و تجربه كنيم.

3)   ليستي از افكار منفي خود تهيه كنيم و سعي كنيم براي هر فكر منفي يك فكر مثبت معادل بيابيم تا به كمك آن بتوانيم با افكار منفي مقابله كنيم.

4)   سعي كنيم در گفتار و برخوردهاي روزانه از كلمات و جملات مثبت استفاده كنيم، مثلاً در ملاقات با ديگران بجاي استفاده از كلمه " خسته نباشيد " كه داراي بار منفي و القاي حس خستگي است، بگوييم " خدا قوت "، " شاد باشيد " و يا " پر انرژي باشيد ".

5)      افكار خود را متوجه خوبي‌ها و جنبه‌هاي مثبت زندگي كنيم تا به مرور مثبت‌نگر شويم.

6)      با خوش‌بيني سعي كنيم، دستوراتي به ذهن خود بدهيم كه انديشه‌هاي جديد مثبت شكل گيرند.

7)   هر روز صبح كه از خواب برمي‌خيزيم با نگاه كردن به يك منظره، تابلوي زيباي نقاشي و يا اسماء الله روز خود را با نشاط و خوش بيني آغاز كنيم.

8)   از افراد منفي‌نگر يا موقيت‌هايي كه باعث ايجاد افكار ناخوشايند و منفي مي‌شوند دوري و يا سعي كنيم كمتر با آنها برخورد داشته باشيم.

9)   به مشكلات به عنوان محكي براي ارزيابي توانايي‌هاي خود نگاه كنيم و هرگز نتيجه بدي را پيش‌بيني نكنيم، زيرا مشكلات فقط به اندازه‌اي مهم هستند كه ما آنها را مهم مي‌پنداريم.

10)   به لحظات و خاطرات زيبا و دوست داشتني گذشته خود فكر و سعي كنيم آنها را تكرار نماييم.

11)   از ترديد و دودلي دوري كرده و كارها را با جديت دنبال كنيم.

12)   به نداي منفي دروني خود و تلقين‌هاي مخرب و نگران‌كننده ديگران بي‌توجه باشيم و سعي كنيم عكس آنها را انجام دهيم.

13)  به قدرت بي‌كران خداوند ايمان داشته باشيم و با خود تكرار كنيم كه من لياقت بهترين‌ها را دارم و با لطف خداي بزرگ به آنها خواهم رسيد.

14)  از ميان اهداف خود هدفي را انتخاب كنيم كه اميد بيشتري به موفقيت آن داريم و در تلاش براي تحقق آن، به فكر تاييد يا تكذيب ديگران نباشيم.

15)   در توصيف احوال و زندگي خود از كلمات مثبت استفاده كنيم.

16)   در تعريف از افراد از كلمات مثبت و روحيه بخش استفاده كنيم ( فلاني شخص بسيار شريف و بزرگواري است ).

17)  از چشم و هم چشمي و حسادت كه باعث ايجاد افكار منفي مي‌شود دوري و سعي كنيم روش زندگي خود را خودمان انتخاب كنيم.

18)   هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نكنيم و بدانيم كه در سايه سعي و تلاش به آنچه بخواهيم مي‌رسيم.

19)   قدر لحظات زندگي را بدانيم و از آنها به خوبي استفاده كنيم، زيرا هرگز تكرار نخواهند شد.

20)   براي تغيير اوضاع و شرايط نامساعد اقدام كنيم و مطمئن باشيم كه مي‌توانيم آنها را از بين ببريم.

21)  از خود انتظار بيش از حد نداشته باشيم و خود را همه فن حريف ندانيم، به عبارت ديگر از كمال‌گرايي مطلق كه باعث اضطراب و احساس عجز و ناتواني مي‌شود خودداري كنيم.

 

22)   خداوند همه چيز را در يك روز نيافريد، پس من چطور مي‌شود همه چيز را در يك روز بدست آورم.

 

23)   خود را از قيد و بندهاي آزار دهنده رها و ساده زندگي كنيم تا فكر و خيال آسوده‌اي داشته باشيم.

24)   از انزوا و گوشه‌گيري كه باعث ايجاد افكار منفي مي‌شود دوري و اوقات خود را در جمع خانواده، همكاران و دوستان سپري كنيم.

25)   هر وقت احساس كرديم كه افكار منفي سراغمان آمده است، وضعيت خود را تغيير دهيم و به كاري سرگرم شويم.

26)   ممكن است هنگام خواب در رختخواب افكار منفي به سراغمان بيايد، تا خسته نشده‌ايم به رختخواب نرويم.

27)   هرگز به هيچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نكنيم.

28)  اعتماد به نفس خود را در هر شرايطي حفظ كنيم و هرگز به ديگران اجازه ندهيم كه آن را متزلزل كنند. بايد متوجه باشيم كه اعتماد به نفس كليد خلق تفكر مثبت است.

29)   خنديدن را فراموش نكنيم. خنديدن باعث مي شود تا افكار ناراحت كننده و منفي جاي خود را به افكار مثبت و شاد بدهند.

اگر افكارمان را كنترل كنيم، زندگي مان متحول مي شود.

در زندگي بجاي شناور بودن، شنا گر باش.


ده اشتباه رايج ارزشيابي

۷۱ بازديد

 

1)   صرف وقت بيشتر براي ارزشيابي عملكرد نسبت به طرح‌ريزي عملكرد و يا نسبت به ارتباط كاري موجود ارزشيابي عملكرد، نقطه پايان يك فرآيند پيوسته است. فرآيندي كه مبناي آن ارتباط مطلوب ميان مدير و كارمند است. بنابراين به جاي ارزشيابي در پايان سال، وقت بيشتري را بايد صرف پيشگيري از مشكلات عملكردي نمود. هنگامي كه مديران در طول سال رويه مثبتي را اتخاذ مي‌كنند، ارزشيابي ساده و آسان خواهد بود.

 

 

2)   مقايسه كاركنان با يكديگر: چنانچه مي‌خواهيد موجب پديد آوردن احساسات منفي شويد، به روحيه كاركنان خود آسيب بزنيد و در آنها به گونه‌اي نامطلوب چنان حس رقابتي بوجود آوريد كه توان كار گروهي را از دست دهند، آنان را درجه بندي نموده يا با هم مقايسه نماييد. اين شگردي تضمين شده است. بدين ترتيب مدير نه تنها موجبات اصطكاك ميان كاركنان را پديد مي‌آورد، بلكه خود، هدف اصلي اين كينه توزي قرار مي‌گيرد.

 

 

3)   فراموش كردن اين مطلب كه هدف از ارزشيابي، پيشرفت است، نه سرزنش كردن: ما بدين منظور دست به ارزشيابي مي‌زنيم كه به بهبود عملكرد كمك كنيم، نه آن كه مقصر بيابيم و سرزنش كنيم. مديراني كه اين امر را فراموش مي‌كنند اعتماد كاركنانشان و حتي سازگاري آنها را از دست مي‌دهند.

 

 

4)   باور به اين كه فرم نرخ ارزيابي وسيله‌اي است عيني و بازتاب دهنده واقعيت به طور منصفانه: بسياري از مديران براي ارزشيابي كاركنان از فرم‌هاي نرخ ارزشيابي استفاده مي‌كنند، چرا كه نسبت به گونه‌هاي ديگر ارزشيابي سريعتر انجام مي‌گيرد. واقعيت اين است كه اگر از دو شخص بخواهيد يك كارمند را ارزشيابي كند، احتمال تطابق نتايج بسيار اندك است و اين نشان مي‌دهد اين شيوه ارزشيابي تا چه حد ذهني است. اين مطلب را بارها و بارها به خود گوشزد كنيد. نرخ‌ها ذهني هستند. فرم‌هاي نرخ ذهني است، عيني نيست.

 

 

5)   استفاده صرف از ارزشيابي براي تعيين حقوق كاركنان: بسياري از مديران چنين مي‌كنند. آنان تنها هنگامي‌كه بخواهند افزايش حقوق كاركنان را تأييد يا رد كنند، دست به ارزشيابي مي‌زنند. اما بايد به خاطر داشت كه ارزشيابي عملكرد براي «بهبود عملكرد» است نه فقط براي حقوق (گو اين كه برخي مي‌پندارند، تنها براي حقوق است) هر شخصي؛ صرف نظر از اين كه مسأله پول (حقوق) در ميان باشد يا خير، نياز به بازخورد در زمينه شغلي خود دارد.

 

 

6)   باور بدان كه آنها در موقعيتي قرار دارند كه مي‌توانند ارزشيابي صحيحي به عمل آورند: چنين امري غيرممكن است. بيشتر مديران در موقعيتي نيستند كه به حد كافي بر كاركنانشان نظارت مستمر داشته باشند. وانگهي، كدام مدير تمايل به چنين كاري داشته يا زمان كافي در اختيار دارد؟ و كدام كارمند مايل است، مدير كوچكترين حركات وي را زير نظر داشته باشد؟ به همين دليل است كه ارزشيابي، گونه‌اي همكاري ميان مدير و كارمند است.

 

 

7)   به تعويق انداختن يا لغو نشست‌هاي ارزشيابي: اين رويدادي بسيار شايع است. اما چرا نامطلوب است؟زيرا كارمندان در مي‌يابند كه اين فرآيند در سازمان آنها بي اهميت يا ساختگي است. آنها آنقدر زيرك هستند كه دريابند به ارزشيابي بهاي چنداني داده نمي‌شود.

 

 

8)   سنجش يا ارزيابي امور كم اهميت: يكي از حقايق زندگي اين است كه در انجام هر كار، آسانترين چيزهايي كه مي‌توان سنجيد يا ارزشيابي نمود، كم اهميت ترين آنهاست. مديران، ارائه خدمات به مشتريان را فوراً  با عباراتي چون «جواب تلفن را در زنگ تلفن دادن» يا مطالبي مشابه وصف و تعريف مي‌كنند. اما آنچه را كه آسان نمي‌توان سنجيد، كيفيت كلي خدماتي است كه مشتريان را جذب نموده و نگاه مي‌دارد.

 

 

9)   شگفت زده كردن كاركنان در حين ارزشيابي: يك فن تضمين شده براي اتلاف وقت و اثر نامساعد گذاردن بر عملكرد اين است: در طول سال با كاركنان پيرامون عملكردشان صحبت نكنيد!  وقتي اشتباهي مرتكب مي‌شوند، بدان نپردازيد و آن را «ذخيره» كنيد، سپس در نشست ارزشيابي تك تك موارد را مطرح كنيد!

 

 

10)  باور به اين كه تمامي‌كاركنان و مشاغل را مي‌بايست دقيقاً به طريقي يكسان و با يك شيوه واحد ارزشيابي نمود: آيا تمام كاركنان براي بهبود عملكرد خود نياز به چيزي يكسان دارند؟ بديهي است، پاسخ منفي است. پاره‌اي نياز به بازخورد مشخص دارند، پاره‌اي خير. برخي بيشتر از ديگران نياز به ارتباط دارند و بديهي است كه شغل‌ها متفاوت است. آيا گمان مي‌كنيد، مي‌توان مدير عامل شركت فورد را با همان رويكردي ارزشيابي كرد كه مسئول نظافت كارخانه را؟ در بيشتر موارد علت اين اشتباه رايج اين است كه بخش پرسنلي يا منابع انساني، مديران را به چنين كاري وامي‌دارد. اين امر تقريباً  قابل درك است، اما هرگز از بيهودگي آن نمي‌كاهد.

 

 

در اقتصاد نوين، برد و پيروزي از قابليت‌هاي سازماني همچون سرعت، پاسخگويي، چالاكي، ظرفيت يادگيري و صلاحيت كاركنان سرچشمه خواهد گرفت. سازمان‌هاي موفق، سازمان‌هايي هستند كه قادرند:

 

به سرعت استراتژي را به عمل تبديل نمايند.

به طور مؤثر و هوشمندانه فرآيندهاي سازمان را مديريت نمايند.

تعهد و همكاري كاركنان را به حداكثر برسانند.

شرايط را به منظور ايجاد تغييري يك پارچه، فراهم سازند.


پيام

۷۹ بازديد

وقتي خدا تو رو به لبه صخره هدايت مي‌كنه، بهش كاملاً اعتماد كن. فقط يكي از اين دوتا اتفاق رخ مي‌دهد: يا مي‌گيردت وقتي مي‌افتي، يا بهت ياد ميده پرواز كني.

 

وقتي خواسته و آرزويي نباشد هيچ راهي وجود ندارد.

 

كسي كه مي تواند، انجام مي‌دهد و كسي كه نمي‌تواند ياد مي‌دهد. انسان منطقي خود را با جهان وفق مي‌دهد. انسان غيرمنطقي تلاش مي‌كند كه جهان را با خود وفق دهد.

 

از خداوند نيرو خواستم، ضعيف آفريد كه تواضع بندگي را بياموزم.

از او سلامتي خواستم كه كارهاي بزرگ انجام دهم، ناتوانم آفريد كه كارهاي بهتري انجام دهم.

از او ثروت خواستم كه سعادتمند شوم، فقرم بخشيد كه كه عاقل باشم.

از او قدرت خواستم كه ستايش ديگران را به دست آورم، شكستم بخشيد كه بدانم پيوسته نيازمند اويم.

از او همه چيز خواستم كه از زندگي لذت برم، آنچه خواستم به من نداد. آنچه بدان اميد داشتم به من بخشيد و دعاهاي نگفته‌ام مستجاب شدند و آنها اين بودند:

من هستم در ميان انسانها و غرق در نعمات پروردگار

 

مراقب خرجهاي كوچك باش، شكافي كوچك مي‌تواند كشتي بزرگي را غرق كند.

 

يا چيزي بنويس كه ارزش خواندن را داشته باشد يا كاري بكن كه ارزش نوشتن داشته باشد.

 

حماقت يعني كار واحدي را بارها و بارها انجام دادن و انتظار نتايج مختلف داشتن.

 

با همه مؤدب، با بيشتر كسان اجتماعي، با تعداد كمي صميمي، با يك نفر دوست باش و با هيچ كس دشمن نباش.


حالت بدن در موقعيت‌هاي مختلف

۷۶ بازديد


دريچه

۷۹ بازديد


جمع‌گرايي و فردگرايي

۶۹ بازديد

   مهمترين مولفه‌هاي جمع‌گرايي و فردگرايي فرهنگي

جمع‌گرايي فرهنگي فردگرايي فرهنگي دادن اولويت به منافع جمعي دادن اولويت به منافع فردي تاكيد بر سلسله مراتب كم رنگ شدن سلسله مراتب رابطه مثبت بين احساس خودي بودن و بهبود رفتارهاي سازمان رابطه بين احساس خودي بودن و جمع‌گرايي معيارهاي رفتار متفاوت با خودي‌ها و با غريبه‌ها معيارهاي رفتاري يكسان با خودي‌ها و غريبه‌ها گرايش به گروه‌بندي و دفاع از منافع گروه‌هاي خودي گرايش به استقلال