من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

اذان به وقت گلوي بريده

۳۲ بازديد

 

به بام بر شده ام از سپيده ي تو بگويم
اذان به وقت گلوي بريده ي تو بگويم


اذان به وقت گلويي كه قطعه قطعه غزل شد
غزل غزل شده ام تا قصيده ي تو بگويم


غزل غزل شده ام اي شهيد عشق كه چون گل

ز عاشقان گريبان دريده ي تو بگويم


هزار مرتبه آتش شدم نشد كه غروبي

زخيمه هاي به آتش كشيده تو بگويم....


به بام برشده ام با عقيق، آينه، سبزه

مگر ز ديدن ماه نديده ي تو بگويم


به بام بر شده ام تشنه ، با صداي بريده

اذان به وقت گلوي بريده ي تو بگويم


كشته آن نگاهم در شب عيد قربان

۳۰ بازديد

 

چرخ زدم چه ناگاه ، نور شدم چه آسان
روح من از مدينه ست ، خاك من ازخراسان

كيست برابر من ؟ آن سوي مشعر من كشته ي آن نگاهم در شب عيد قربان   سنگ بزن كه در من آينه اي برويد سنگ بزن كه در من شور گرفته شيطان   نذر دلم كن امشب سلسله الذهب را چيست به غير زنجير سلسله هاي عرفان   دف بزنيد امشب ، با دل من بچرخيد عقل بگو بچرخد ، عشق بگو بچرخان   اين تب ليله القدر يا تب عيد اضحي ست اين شب عيد فطر است يا شب عيد قربان ؟

يا چراغ رمضان! در من روشن باش

۳۱ بازديد

 

چند وقت است چراغ شب من كم سوست
رمضاني بوزان در دل من، يا دوست

يا چراغ رمضان! در من روشن باش
من كي‌ام غير چراغي كه شرارش اوست

ديگران در طلب ديدن ابرويش
بر سر بام شدند و روي من اين سوست

ديگران در طلب ابروي ماه او
حجّت شرعي من رؤيت آن گيسوست

هر كجا مي‌گذرم حلقه آن زلف است
هر كجا مي‌نگرم گوشه آن ابروست

ماه من زمزمه در زمزمه پيش چشم
ماه من آينه در آينه رو در روست

ماه را ديدم و گفتم كه صباح الخير
ماه را ديدم و گفتم چه خبر از دوست؟

گفت من نيز به تنگ آمده‌ام از خويش
گفت من نيز برون آمده‌ام از پوست

تشنگانيم ولي تشنه درياييم
در پي تشنگي ما همه جا اين جوست

رمضان فلسفه گم شده بودا
رمضان زمزمه صبح و شب هندوست

رمضان هر رمضان بر لب ما حق حق
رمضان هر رمضان در دل ما هوهوست

گفت و آيينه‌اي از صبح و سلام آورد
گفتمش هر چه كه از دوست رسد نيكوست

غنچه روزه ما در شب عيد فطر
باز خواهد شد اگر اين همه تو در توست

رودي از آينه كن جان مرا، يا عشق
رمضاني بوزان در دل من، يا دوست


خاطرات

۳۵ بازديد

 

بعد رفتم به سراغ چمدان هاي قديمي

عكس هاي من و دلتنگي ياران صميمي

 

روزهايي همه محبوس در انباري خانه

خاطراتي همه زنداني در دفتر سيمي

 

رفته بودم به چهل سالگي غربت بابا

با همان سوز كه مي گفت: خدايا تو كريمي

 

مشهد و عكس پدر، ضامن آهو و دل من

گريه هم پاك نكرد از دل من گرد يتيمي

 

تازه همسايۀ باران و خيابان شده بوديم

كاشي چاردهم روبروي كوي نسيمي

 

عشق را تجربه مي كردم در ساعت انشا

شعر را تجزيه مي كردم در دفتر شيمي

 

نام هايي كه نه در خاطره ماندند و نه در دل

ساعت جبر شد و غرغر استاد عظيمي

 

اردوي رامسر و گم شدنم در شب مجنون

رقص موساي عرب، خندۀ مسعود كريمي

 

اين يكي هست ولي از همۀ شهر بريده

آن يكي را سرطان كشت، سلامي ... نه، سليمي

 

اين يكي عشق هدايت داشت با عشق فرانسه

آن يكي قصه نويسي شد در حدّ حكيمي

 

آن يكي پنجره اي وا كرد از غربت فكّه

اين يكي ماند گرفتندش در خانۀ تيمي

 

اين يكي باز منم شاعر دلتنگي ياران

اين يكي باز منم در چمدان هاي قديمي...


تركيب بند ماه مخفي

۳۱ بازديد

 

شوق عراق و شور حجاز است در دلم
جامه دران و سوز و گداز است در دلم
پل مي زنم به خويش مگو از كدام راه
راهي كه رو به آينه باز است در دلم
قد قامت الصلاه من از جاي ديگر است
قد قامت كدام نماز است در دلم
شب را چراغ گم شدن روز كرده ام
ذكرت چراغ راز و نياز است در دلم
تشبيه نارساست ، حقيقت كلام توست
ابهام و استعاره ، مجاز است در دلم
مجموعه ي نياز تويي اي نماز ناب
ديگر چه حاجتي به نياز است در دلم

ياس كبود پيش تو خار است فاطمه (س) نامت گل هميشه بهار است فاطمه( س)   شب را خدا ز شرم نگاه تو آفريد خورشيد را ز شعله ي آه تو آفريد شمسي تر از نگاه تو منظومه اي نبود صد كهكشان ز ابر نگاه تو آفريد آه اي شهيده اي كه شهادت سپاه توست جان را خدا شهيد سپاه تو آفريد هر جا كه نور بود به گرد تو چرخ زد ما را چو گرد بر سر راه تو آفريد اي پشتوانه ي دو جهان ، عشق را خدا با جلوه وجلالت و جاه تو آفريد   تقواي محض ، عصمت خالص ، گل خدا! آخر چگونه شعر كنم قصه ي تو را؟   تو آمدي و زن به جمال خدا رسيد انسان دردمند به درك دعا رسيد تو آمدي و مهر و وفا آفريده شد تو آمدي و نوبت عشق و حيا رسيد هاجر هر آن چه هروله كرد از پي تو كرد آخر به حاجت تو به سعي صفا رسيد احمد (ص)اگر به عرش فرا رفت با تو رفت مولا اگر رسيد به حق با شما رسيد داغ پدر ،سكوت علي (ع)، غربت حسن (ع) شعري شد و به حنجره ي كربلا رسيد در تل زينبيه غروبت طلوع كرد با داغ تو قيامت زينب (س) فرا رسيد با محتشم به ساحل عمان رسيد اشك داغ تو بود بار امانت به ما رسيد   تسبيح توست رشته ي تعقيب واجبات قد قامت الصلاتي و حي علي الصلات   بي فاطمه (س) قيامت انسان نبود نيز عهد الست و معني پيمان نبود نيز چونان تو زن نديد جهان تا كه بود و هست چونان تو مرد در همه دوران نبود نيز مولا اگر نبود جهان جلوه اي نداشت "راز رشيد" سوره ي قرآن نبود نيز گر زنده بود بعد تو پيغمبر خدا قبر تو مثل مهر تو پنهان نبود نيز زهرا (س) اگر نبود ، زمين بي بهار بود در آسمان شكوفه ي باران نبود نيز اي برق ذوالفقار علي (ع) – هيچ خطبه اي مانند خطبه هاي تو بران نبود نيز حيدر اگر نبود ومحمد (ص) اگر نبود وجد و وجود و جوشش وجدان نبود نيز   ايمان نبود و عشق نبود و شرف نبود خورشيد سر بريده ي صحراي طف نبود   نام تو با علي (ع) و محمد (ص) قرينه است هر جا كه عطر نام تو باشد مدينه است دستاس كيست چرخ جهان ؟ اين غريب كيست اين دست هاي كيست كه لبريز پينه است؟ آيينه اي كه عطر بهشت مدينه بود نامش هنوز شعله ي سيناي سينه است اي وسعت بهشت ، جهان بي تو دوزخ است دنيا چقدر مزرعه ي كفر و كينه است اين گونه گنج در صدف هر خزانه نيست گنجي ست در خزانه اگر اين خزينه است دريا علي (ع) ست گوهر يكدانه اش تويي در موج حادثات - حسينت سفينه است   با هر حماسه داغ پدر را سرشته اي هجده كتاب درد علي (ع) را نوشته اي   زيبايي مدينه به غير از بتول نيست بي مهر او نماز دو عالم قبول نيست مي پرسم از شما كه رسولان غيرتيد زهرا (س) مگر خلاصه ي جان رسول نيست ؟ گيرم ولايت علي (ع) از ياد برده ايد آيا غدير و دست محمد (ص) قبول نيست ؟ آخر اصول عشق مگر چيست جز ولا ؟ آيا مگر حديث ولا از اصول نيست ؟ مهر علي (ع) ست روزي هر روز مهر و ماه وقتي چراغ ، فاطمه (س) باشد ، افول نيست جبريل را به مرقد مولاي عاشقان بي رخصتش هر آينه ، اذن دخول نيست   الله اكبر از تو كه الله اكبري اي مادرپدر كه پدر را تومادري   زهراترين شكوفه ي گلخانه ي رسول با نام تو مدينه مدينه ست يا بتول اي مردمي كه زاير راز مدينه ايد آه اي مجاوران حرم حج تان قبول اينجا كنار حجره ي پيغمبر خدا آيينه خانه اي ست پر از تابش اصول آيينه اي كه ماه در آن مي كشد نفس آيينه اي كه مهر در آن مي كند حلول دربين ماه هاي خدا چون تو ماه نيست اي بين فصل هاي خدا بهترين فصول اينجا نماز خانه ي مولا و فاطمه (س) ست اينجاست خانه ي علي (ع) و خانه ي رسول   زهرا شدي كه نام علي (ع) را علم كني پنهان شدي كه هر دو جهان را حرم كني   يك عمر بود با غم و غربت قرين علي (ع) آن قصه ي حسين و حسن بود و اين علي (ع) وقتي ابوتراب شدي خاك پاك شد تا زد به خاك بندگي او جبين علي (ع) درخانقاه نوري و در كعبه چلچراغ بر خاتم رسول رسولان نگين علي (ع) آيينه اي برابر انسان و كائنات آيين عشق و آينه ي راستين علي (ع) شمشير حق كه چرخ زنان است و خطبه خوان دست خداست بر شده از آستين علي (ع) زهرا(س) نداشت بعد پدر جز علي (ع) كسي احمد(ص) نداشت جز تو كسي همنشين ، علي(ع) ! اندوه بي شمار مرا ديده اي ، بيا انسان روزگار مرا هم ببين ، علي (ع)!   دنيا چقدر تشنه ي نام زلال توست هر ماه ماه آينه هر سال سال توست   شب گريه هاي غربت مادر تمام شد زينب (س) به گريه گفت كه ديگر تمام شد امشب اذان گريه بگويد بگو، بلال سلمان به آه گفت ابوذر تمام شد طفلان تشنه هروله در اشك مي كنند ايام تشنه كامي مادر تمام شد آن شب حسن (ع) شكست كه آرام تر ! حسين (ع) چشم حسين (ع) گفت : برادر! تمام شد تا صبح با تو استن حنانه ضجه زد محراب خون گريست كه منبر تمام شد زاينده است چشمه ي زهرايي رسول باور مكن كه سوره ي كوثرتمام شد باور مكن كه فاطمه (س) از دست رفته است باور مكن حماسه ي حيدر تمام شد؟   زهرا (س) اگرنبود حديث كسا نبود زينب (س) نبود و واقعه ي كربلا نبود   شب آمده ست گريه كنان بر مزار تو دريا شكست موج زنان در كنارتو بعد از تو چله چله علي (ع) خطبه خواند و سوخت چرخيد ذوالفقار علي (ع) در مدارتو زينب (س) كجاست ؟ همسفر خطبه هاي خون دنيا چه كرد بعد تو با يادگار تو باران نيزه ، نعش غريبانه ي حسن (ع) آن روزگار زينب (س) و اين روزگار تو گل داد روي نيزه ، سرتشنه ي حسين (ع) تا شام و كوفه رفت دل داغدار تو تو سوگوار زينب (س) و زينب (س)غريب شام تو سوگوار زينب (س) و او سوگوار تو   بعد از تو سهم آينه درد و دريغ شد دست نوازشي كه كشيدند تيغ شد   اي ناخداي كشتي درد - اي خداي درد تنها تويي كه آمده اي پا به پاي درد زين پيش درد و داغي اگر بود با تو بود درد آشناي داغي و داغ آشناي درد زان شب كه غرق خطبه ي چشم تو شد علي (ع) مانند رعد مي شكند با صداي درد شعر تو را چگونه بخوانم كه نشكنم؟ آخر بگو كه قصه كنم از كجاي درد ؟ اي قطعه ي بهشت ، غزلگريه ي زمين با چشم خود سرود تو را هاي هاي درد مگذار مردگان شب عافيت شويم ما را ببر به آينه ي كربلاي درد تو آبروي داغي و تو آبروي اشك تو ابتداي دردي و تو انتهاي درد   يوسف اگر براي پدر درد آفريد زهرا (س) شكست و درد پدر را به جان خريد   اي سرپناه عارف و عامي نگاه تو آتش گرفت خيمه ي گردون ز آه تو آيا چه بود قسمت تو غير درد و درد آيا چه بود غير محبت گناه تو ساقي علي (ع) ست - كوثر جوشان حق تويي ما تشنه ايم تشنه ي لطف نگاه تو در چشم من تمام زمين سنگ قبر توست گردون كجا و مرقد بي بارگاه تو در كربلاي چند شهيد غمت شديم سربندهاي فاطمه(س) بود و سپاه تو از خانه ي تو مي گذرد راه مستقيم را هي نمانده است به حق - غير راه تو   دنيا اگرغدير تو را خم نكرده است روح مدينه رد تو را گم نكرده است

سلام بر رمضان

۳۳ بازديد

 

به سلام رمضان بر شده ام باز به بامي

ماه نو ! ماه نو! از مات درودي و سلامي

 

ماه نو! ماه نو! امسال به پيمانه چه داري؟

پيش از اين از رمضانم نه مي يي مانده نه جامي

 

ماه نو! ماه نو! امشب چه شب واقعه جوشي ست

چه شب واقعه جوشي! چه شب آينه فامي!

 

ماه نو! ماه نو! امسال مرا نور بياموز

تو كه در مهر امامي - تو كه در سوز تمامي

 

ماه نو! در پي تفسير نويي از رمضانم

روزه آن نيست كه صبحي برسانيم به شامي

 

رمضان آمد و در سفره افطار و سحر نيست

نه تو را نان حلالي - نه مرا آب حرامي

 

در سلام رمضان كاش يكي آينه باشيم

آه - آيينه در آيينه - عجب حسن ختامي!


ليلايي

۳۲ بازديد

 

امشب ليلاي من كو؟ امشب بي عقل و هوشم
ليلا! ليلا! كجايي؟ مجنون! مجنون ! به گوشم!

ليلا يادت مي آيد يك شب پرسيدي از من از درد از زخم از اشكم ، گفتم نمي فروشم !   ليلا جسمم شكسته ست با خود اما كشاندم البرزي را به دستم ، الوندي را به دوشم   ليلا ليلا كجايي ؟امشب در من چه غوغاست طوفان طوفان هياهو ، دريا دريا خروشم   ليلا ليلا كجايي ؟ تا دستم را بگيري چون كوهي آتش افشان ، داغم اما خموشم   ليلا ليلا كجايي؟ مجنون بر خاك افتاد! مجنون مجنون كجايي ؟ ليلا ليلا به گوشم !

تب ليله القدر

۳۱ بازديد

 

چرخ زدم چه ناگاه ، نور شدم چه آسان
روح من از مدينه ست ، خاك من ازخراسان

كيست برابر من ؟ آن سوي مشعر من كشته ي آن نگاهم در شب عيد قربان   سنگ بزن كه در من آينه اي برويد سنگ بزن كه در من شور گرفته شيطان   نذر دلم كن امشب سلسله الذهب را چيست به غير زنجير سلسله هاي عرفان   دف بزنيد امشب ، با دل من بچرخيد عقل بگو بچرخد ، عشق بگو بچرخان   اين تب ليله القدر يا تب عيد اضحي ست اين شب عيد فطر است يا شب عيد قربان ؟

تنها تو مانده اي نصرالله

۳۲ بازديد

 

شرم الشيخ كوفه است و
جنوب ، نينوا!

دارد جنوب شبيه كربلا مي شود مديترانه ، فرات است فرات ، عباي توست! براي اين همه زخمي براي اين همه بي كفن تنها رداي مهربان تو مانده است ! وگرنه اين سران دشداشه هاشان را پرچم صلح كردند و فروختند شايد اگر نبود نفت مي جنگيدند ديروز، ذوالفقار را با قطعنامه ها تاخت زدند امروز منتظرند كه از قطعنامه ها زمين و نان فرشته و غلمان ببارد! باريد! و قطعنامه همين بمبي ست كه دارد مي بارد! جنوب غرق خون است و غزه آهوي زخمي تو تنها مانده اي نصرالله! در خيبري به نام جنوب و هواپيماها دارند خندق مي كنند و كودكان زخمي تشنه اند تو رفته اي از شريعه آب بياوري در برابر چشم اين همه ماهواره جاسوسي اوضاع روزگار بد نيست از سران عرب يكي با شمشيري از طلا بركمر دارد ريشش را خضاب مي كند و يكي هميشه در مواقع حساس به سجده مي رود شيخ فلان تا دشداشه را عوض كند شيخ الرشيد تا سان ببيند از برابر عكسش شاه كوچك تا برگردد از تعطيلات امريكايي دير خواهد شد نماد ارتش عربي پليس مصراست كه همچنان حمله مي كند به الازهر! جان بولتون دارد پارس مي كند درسازمان ملل! تنها تو مانده اي نصرالله ! پس شمشير را پس بگير و اسب را پس بگير و شريعه را پس بگير و غيرت عربي را پس بگير كه پادشاهان عرب شيهه اسبان مرده اند!

گريه قانا

۳۶ بازديد

 

تموم بچه هامون زير آوار
وفا مرده ، صفا مرده ، حيا كو؟
شكستن حلقه ي زنجير ما رو
عمو زنجيرباف ! زنجير ما كو؟

بجز دستت همه پل ها شكسته عمو زنجيرباف ! دستاتو وا كن مي گن وقت دعا وقت غروبه تو هم با ما بيا امشب دعا كن   چرا دشمن به فكر بچه ها نيس عمو زنجيرباف ! دشمن يه گرگه مامان مي گه كه حق با مايه ليلا بابا مي گه خداي ما بزرگه   نخود كشمش كمه ، آتيش فراوون بابا رفته نخود كشمش بياره درختا تشنه ، گل ها تشنه ، پس كي عمو زنجيرباف ! بارون مي باره؟   درخت بيد مجنونو صدا كن بگو ليلا دلش بارونيه باز صداي گريه ي قانا رو گوش كن ببين چشماي بارون خونيه باز