تركيب بند ماه مخفي

مشاور شركت بيمه پارسيان

تركيب بند ماه مخفي

۳۶ بازديد

 

شوق عراق و شور حجاز است در دلم
جامه دران و سوز و گداز است در دلم
پل مي زنم به خويش مگو از كدام راه
راهي كه رو به آينه باز است در دلم
قد قامت الصلاه من از جاي ديگر است
قد قامت كدام نماز است در دلم
شب را چراغ گم شدن روز كرده ام
ذكرت چراغ راز و نياز است در دلم
تشبيه نارساست ، حقيقت كلام توست
ابهام و استعاره ، مجاز است در دلم
مجموعه ي نياز تويي اي نماز ناب
ديگر چه حاجتي به نياز است در دلم

ياس كبود پيش تو خار است فاطمه (س) نامت گل هميشه بهار است فاطمه( س)   شب را خدا ز شرم نگاه تو آفريد خورشيد را ز شعله ي آه تو آفريد شمسي تر از نگاه تو منظومه اي نبود صد كهكشان ز ابر نگاه تو آفريد آه اي شهيده اي كه شهادت سپاه توست جان را خدا شهيد سپاه تو آفريد هر جا كه نور بود به گرد تو چرخ زد ما را چو گرد بر سر راه تو آفريد اي پشتوانه ي دو جهان ، عشق را خدا با جلوه وجلالت و جاه تو آفريد   تقواي محض ، عصمت خالص ، گل خدا! آخر چگونه شعر كنم قصه ي تو را؟   تو آمدي و زن به جمال خدا رسيد انسان دردمند به درك دعا رسيد تو آمدي و مهر و وفا آفريده شد تو آمدي و نوبت عشق و حيا رسيد هاجر هر آن چه هروله كرد از پي تو كرد آخر به حاجت تو به سعي صفا رسيد احمد (ص)اگر به عرش فرا رفت با تو رفت مولا اگر رسيد به حق با شما رسيد داغ پدر ،سكوت علي (ع)، غربت حسن (ع) شعري شد و به حنجره ي كربلا رسيد در تل زينبيه غروبت طلوع كرد با داغ تو قيامت زينب (س) فرا رسيد با محتشم به ساحل عمان رسيد اشك داغ تو بود بار امانت به ما رسيد   تسبيح توست رشته ي تعقيب واجبات قد قامت الصلاتي و حي علي الصلات   بي فاطمه (س) قيامت انسان نبود نيز عهد الست و معني پيمان نبود نيز چونان تو زن نديد جهان تا كه بود و هست چونان تو مرد در همه دوران نبود نيز مولا اگر نبود جهان جلوه اي نداشت "راز رشيد" سوره ي قرآن نبود نيز گر زنده بود بعد تو پيغمبر خدا قبر تو مثل مهر تو پنهان نبود نيز زهرا (س) اگر نبود ، زمين بي بهار بود در آسمان شكوفه ي باران نبود نيز اي برق ذوالفقار علي (ع) – هيچ خطبه اي مانند خطبه هاي تو بران نبود نيز حيدر اگر نبود ومحمد (ص) اگر نبود وجد و وجود و جوشش وجدان نبود نيز   ايمان نبود و عشق نبود و شرف نبود خورشيد سر بريده ي صحراي طف نبود   نام تو با علي (ع) و محمد (ص) قرينه است هر جا كه عطر نام تو باشد مدينه است دستاس كيست چرخ جهان ؟ اين غريب كيست اين دست هاي كيست كه لبريز پينه است؟ آيينه اي كه عطر بهشت مدينه بود نامش هنوز شعله ي سيناي سينه است اي وسعت بهشت ، جهان بي تو دوزخ است دنيا چقدر مزرعه ي كفر و كينه است اين گونه گنج در صدف هر خزانه نيست گنجي ست در خزانه اگر اين خزينه است دريا علي (ع) ست گوهر يكدانه اش تويي در موج حادثات - حسينت سفينه است   با هر حماسه داغ پدر را سرشته اي هجده كتاب درد علي (ع) را نوشته اي   زيبايي مدينه به غير از بتول نيست بي مهر او نماز دو عالم قبول نيست مي پرسم از شما كه رسولان غيرتيد زهرا (س) مگر خلاصه ي جان رسول نيست ؟ گيرم ولايت علي (ع) از ياد برده ايد آيا غدير و دست محمد (ص) قبول نيست ؟ آخر اصول عشق مگر چيست جز ولا ؟ آيا مگر حديث ولا از اصول نيست ؟ مهر علي (ع) ست روزي هر روز مهر و ماه وقتي چراغ ، فاطمه (س) باشد ، افول نيست جبريل را به مرقد مولاي عاشقان بي رخصتش هر آينه ، اذن دخول نيست   الله اكبر از تو كه الله اكبري اي مادرپدر كه پدر را تومادري   زهراترين شكوفه ي گلخانه ي رسول با نام تو مدينه مدينه ست يا بتول اي مردمي كه زاير راز مدينه ايد آه اي مجاوران حرم حج تان قبول اينجا كنار حجره ي پيغمبر خدا آيينه خانه اي ست پر از تابش اصول آيينه اي كه ماه در آن مي كشد نفس آيينه اي كه مهر در آن مي كند حلول دربين ماه هاي خدا چون تو ماه نيست اي بين فصل هاي خدا بهترين فصول اينجا نماز خانه ي مولا و فاطمه (س) ست اينجاست خانه ي علي (ع) و خانه ي رسول   زهرا شدي كه نام علي (ع) را علم كني پنهان شدي كه هر دو جهان را حرم كني   يك عمر بود با غم و غربت قرين علي (ع) آن قصه ي حسين و حسن بود و اين علي (ع) وقتي ابوتراب شدي خاك پاك شد تا زد به خاك بندگي او جبين علي (ع) درخانقاه نوري و در كعبه چلچراغ بر خاتم رسول رسولان نگين علي (ع) آيينه اي برابر انسان و كائنات آيين عشق و آينه ي راستين علي (ع) شمشير حق كه چرخ زنان است و خطبه خوان دست خداست بر شده از آستين علي (ع) زهرا(س) نداشت بعد پدر جز علي (ع) كسي احمد(ص) نداشت جز تو كسي همنشين ، علي(ع) ! اندوه بي شمار مرا ديده اي ، بيا انسان روزگار مرا هم ببين ، علي (ع)!   دنيا چقدر تشنه ي نام زلال توست هر ماه ماه آينه هر سال سال توست   شب گريه هاي غربت مادر تمام شد زينب (س) به گريه گفت كه ديگر تمام شد امشب اذان گريه بگويد بگو، بلال سلمان به آه گفت ابوذر تمام شد طفلان تشنه هروله در اشك مي كنند ايام تشنه كامي مادر تمام شد آن شب حسن (ع) شكست كه آرام تر ! حسين (ع) چشم حسين (ع) گفت : برادر! تمام شد تا صبح با تو استن حنانه ضجه زد محراب خون گريست كه منبر تمام شد زاينده است چشمه ي زهرايي رسول باور مكن كه سوره ي كوثرتمام شد باور مكن كه فاطمه (س) از دست رفته است باور مكن حماسه ي حيدر تمام شد؟   زهرا (س) اگرنبود حديث كسا نبود زينب (س) نبود و واقعه ي كربلا نبود   شب آمده ست گريه كنان بر مزار تو دريا شكست موج زنان در كنارتو بعد از تو چله چله علي (ع) خطبه خواند و سوخت چرخيد ذوالفقار علي (ع) در مدارتو زينب (س) كجاست ؟ همسفر خطبه هاي خون دنيا چه كرد بعد تو با يادگار تو باران نيزه ، نعش غريبانه ي حسن (ع) آن روزگار زينب (س) و اين روزگار تو گل داد روي نيزه ، سرتشنه ي حسين (ع) تا شام و كوفه رفت دل داغدار تو تو سوگوار زينب (س) و زينب (س)غريب شام تو سوگوار زينب (س) و او سوگوار تو   بعد از تو سهم آينه درد و دريغ شد دست نوازشي كه كشيدند تيغ شد   اي ناخداي كشتي درد - اي خداي درد تنها تويي كه آمده اي پا به پاي درد زين پيش درد و داغي اگر بود با تو بود درد آشناي داغي و داغ آشناي درد زان شب كه غرق خطبه ي چشم تو شد علي (ع) مانند رعد مي شكند با صداي درد شعر تو را چگونه بخوانم كه نشكنم؟ آخر بگو كه قصه كنم از كجاي درد ؟ اي قطعه ي بهشت ، غزلگريه ي زمين با چشم خود سرود تو را هاي هاي درد مگذار مردگان شب عافيت شويم ما را ببر به آينه ي كربلاي درد تو آبروي داغي و تو آبروي اشك تو ابتداي دردي و تو انتهاي درد   يوسف اگر براي پدر درد آفريد زهرا (س) شكست و درد پدر را به جان خريد   اي سرپناه عارف و عامي نگاه تو آتش گرفت خيمه ي گردون ز آه تو آيا چه بود قسمت تو غير درد و درد آيا چه بود غير محبت گناه تو ساقي علي (ع) ست - كوثر جوشان حق تويي ما تشنه ايم تشنه ي لطف نگاه تو در چشم من تمام زمين سنگ قبر توست گردون كجا و مرقد بي بارگاه تو در كربلاي چند شهيد غمت شديم سربندهاي فاطمه(س) بود و سپاه تو از خانه ي تو مي گذرد راه مستقيم را هي نمانده است به حق - غير راه تو   دنيا اگرغدير تو را خم نكرده است روح مدينه رد تو را گم نكرده است
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد