من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

زندگينامه «استيو جابز» به فارسي ترجمه شد + دانلود كتاب

۳۶ بازديد

خبرگزاري فارس: زندگينامه «استيو جابز» به فارسي ترجمه شد

به گزارش خبرنگار كتاب و ادبيات خبرگزاري فارس، كتاب زندگينامه رسمي استيو جابز نوشته والتر ايزاكسون كه از سوي سايت آمازون و روزنامه واشنگتن پست به عنوان پرفروش‌ترين كتاب سال 2011 معرفي شده است به صورت كامل به فارسي ترجمه و ويراست گرديده و هفته آينده به بازار عرضه خواهد شد.

اين كتاب توسط مهدي ابراهيمي ترجمه شده و در 452 صفحه به انضمام سي‌دي متن انگليسي كتاب اصلي از روز پنجشنبه مورخ 20 بهمن ماه در انتشارات صانعي عرضه مي‌گردد.

اين كتاب داستان زندگي و شخصيت يك كارآفرين خلاق را به نشان مي‌دهد كه با كمال‌گرايي، نوآوري و آشتي دادن هنر و فناوري، سبب تحول در شش صنعت دنيا شد: كامپيوترهاي شخصي، فيلم‌هاي انيميشن، موسيقي، تلفن‌ها، تبلت‌ها و انتشارات ديجيتال.

نويسنده اين كتاب مي‌گويد: با وجود اينكه استيو جابز با او در تاليف اين كتاب همكاري كرده اما از او خواسته تا هيچ كنترلي بر مطالبي كه در اين كتاب مي‌نويسد نداشته باشد و حتي به استيو جابز اجازه خواندن كتاب را پيش از انتشار كتاب نداده است. بنابر اين شما كتاب زندگي استيو جابز را در حالي خواهيد خواند كه خود او هم آن را نخوانده است.

اين كتاب با قيمت اين كتاب 105000 ريال عرضه مي‌شود و علاقه‌مندان براي تهيه اين كتاب مي‌توانند با شماره تلفن‌هاي 66409924 و 66405385 تماس حاصل كرده و يا به آدرس خيابان انقلاب روبروي دبيرخانه دانشگاه تهران فروشگاه انتشارات صانعي مراجعه نمايند.

منبع : سايت فارس نيوز

براي دانلود كتاب كليك كنيد


شعر رضوي ، شعر شيدايي

۳۶ بازديد

  امام رضا

ادبيات پارسي، عليرغم تمام توانايي و اقتدارش و با همه عظمت وصلابتش و كلام غرنده ،توفنده و اثر گذار كه شاعران در طي قرون گذشته داشتند، وهمانند درختان سرو، قوي استوار هستند، اما آن هنگام كه ياد بارگاه ملكوتي سلطان خوبان حضرت سلطان امام علي بن موسي الرضا(ع)هشتمين كوكب آسمان امامت در جايگاه نوراني مشهد مقدس مي افتد، دلهاي عاشقان روانه ديار يار مي شود، و اين عشق و دلدادگي در حريم حرم مرهم دلهاي زخم هاي شيعيان را التيام مي دهد، چه لطف و صفايي دارد، آن جايگاه عرشيان و صداي زيارت نامه خواندن و صداي همهمه و هياهو كه زائران كويش ، همگي يك صدا با هم نجوا مي كنند:

السلام عليك يا امام علي بن موسي الرضا(ع)

و چه زيباست! اوقات ولحظات كه آدمي عليرغم تمام دغدغه ها وتعلق خاطرها و تلاش شبانه روزي در كسب معاش ، هياهو زندگي و قيل وقال هايش ، دل وديده را به سوي آستان دوست مي برد ، و غبار جسم وجان را در آن فضاي ملكوتي شسته و انوار الهي گرمابخش دلهايش مي شود ، و روح صقيل يافته خودرا به پرواز آن گنبد طلايي با جبروت كه در بالاي جايگاه مرقد مطهر افراشته شده ، و آن گلدسته هاي نوراني ،و با صلابت و با اقتدار امام عارفان وعاشقان سوي مشهد مقدس سير مي دهد ، و دقايقي در كنار آن ضريح سلطان مكرم با احترام تمام ايستاده وبا چشماني اشك بار نگاهش همانند انگشتانش قفل به ضريح طلا ي آقا شده، و عرض ادب وارادت واخلاص به ذريه حضرت زهراي مرضيه اطهر (س) نموده و عرض حال از روزگار پريشان حالي خوبش را همانند يك سربازساده كه شرف حضور به درگاه سلطان خود نموده و با آن امام (ع) همام تجديد عهد و بيعت مي نمايد.

چشمه هاي خروشان تورا مي شناسند
موج هاي پريشان تورا مي شناسند

پرسش تشنه گي را تو آبي، جوابي
ريگ هاي بيابان تو را مي شناسند

نام تو رخصت رويش است و طراوت
زين سبب برگ و باران تو را مي شناسند

از نشابور با موجي از لا گذشتي
اي كه امواج طوفان تو را مي شناسند

اينك اي خوب فصل غريبي سر آمد
چون تمام غريبان تو را مي شناسند

كاش من هم عبور تو را ديده بودم
كوچه هاي خراسان تو را مي شناسند

                                                                       قيصر امين پور

 

اى على موسى الرضا!(ع)
اي پاكمرد يثربى، در توس خوابيده!
من تو را بيدار مى دانم
زنده تر، روشن تر از خورشيد عالم تاب
از فروغ و فرّ و شور زندگى سرشار مى دانم
گر چه پندارند: ديرى هست، همچون قطره ها در خاك
رفته اى در ژرفناى خواب
ليكن اى پاكيزه باران بهشت! اى روح! اى روشناى آب!
من تو را بيدار ابرى پاك و رحمت بار مى دانم..................
........مهربان خورشيد تابنده!
اين غمين همشهرى پيرت،
اين غريبِ مُلكِ رى، دور از تو دلگيرت،
با تو دارد حاجتى، دَردى كه بى شك از تو پنهان نيست،
وز تو جويد (در نهانى) راه و درمانى.
جاودان جان جهان! خورشيد عالم تاب!
اين غمين همشهرى پير غريبت را، دلش تاريك تر از خاك،
يا على موسى الرضا! درياب.
چون پدرت، اين خسته دل زندانىِ دَردى روان كُش را،
يا على موسى الرضا! درياب، درمان بخش.
يا على موسى الرضا! درياب.

                                 مهدي اخوان ثالث

 

اين شعر زير كه از جناب حافظ شيرازي است و بيشتر به عنوان شعر انتظار نام برده مي شود، را اگر دوسه بيت آن را از حالت شعر انتظار بيرون آريم، خودش شعر رضوي به گونه مي تواند بشود، كه خيلي ها در حرم حضرت امام رضا(ع) وقتي چشمشان به گنبد طلايي و صريح مطهر ايشان مي افتد با خود اين شعر را زمزمه مي كنند:

اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
دل بي تو به جان آمد وقت است كه بازآيي

مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم كرد….
كز دست بخواهد شد پاياب شكيبايي

...ساقي چمن گل را بي روي تو رنگي نيست
شمشاد خرامان كن تا باغ بيارايي

اي درد توام درمان در بستر ناكامي
و اي ياد توام مونس در گوشه تنهايي

در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
لطف آن چه تو انديشي حكم آن چه تو فرمايي

حافظ شب هجران شد بوي خوش وصل آمد
شاديت مبارك باد اي عاشق شيدايي

                                                                حافظ

 

همه مردم در هر گروه سني كه باشند از هر قوم وقبيله وفرهنگ ونژاد وقتي كه به سوي حرم حضرت امام رضا (ع) مشرف مي شوند ودر آن صحن سقاخانه (اسماعيل طلا) و خيل عظيم كبوتران را مشاهده ميكنند كه چگونه مردم براي آنان گندم و ارزن مي پاشند و آنان پرواز دسته جمعي كبوتران عاشق كويش پس از مدتي به طواف خانه مشغول هستند اشك شوق از ديدگان آنان روانه مي شود،در حريم حرم يار ديگر انجا هيچكس تنها نيست،همه عاشقان كويش پاي كوبان واشك ريزان بسوي حرم مطهر امام علي بن موسي الرضا(ع) روان مي شوند از حال خود وروزگار خويش مي گويند، از غم وغصه و درد بي درمان خويش با سلطان خوبان مي گويند ناله كنان و مويه كشان بسوي مرهم زخم هاي شكافته خود شتافته تا تسلي گيرنند اينجاست كه شاعران پارسي گو نيز متاثر از محيط اطراف خويش مي شوند و عشق ودلدادگي را به حضور امام عاشقان وعارفان مي رسانند اينجاست كه رسالت شاعر نقش مي گيرد و شعر گهر ارزشمندي است كه مي تواند آنچه مردم در سينه دارند شاعر از زبان آنان بازگو كند اين هنر شيدايي شاعران است كه همواره پروانه صفت در حريم يار همانند امام معصوم باشد الحق سبك خراساني نيز پيشگام در تمام سبك هاي شعر شاعران پارسي گو است كه شايد شيدايي وشفتيگي شاعران شيعيان همانند پروانه گان در شمع وجود امام علي بن موسي الرضا از اواخر قرن دوم تا پنجم در منطفه خراسان آن روزگار سبب شده كه جمع محفل نوراني چند قرن داشته باشند كه با هجوم قوم مغول سبك خراساني جاي خود را به ساير سبك هاي بعدي در ساير مكانها داد .

در حريم حرم يار ديگر آنجا هيچكس تنها نيست ، همه عاشقان كويش پاي كوبان و اشك ريزان بسوي حرم مطهر امام علي بن موسي الرضا(ع) روان مي شوند، از حال خود و روزگار خويش مي گويند، از غم و غصه و درد بي درمان، خويش با سلطان خوبان مي گويند ،ناله كنان و مويه كشان بسوي مرهم زخم هاي شكافته خود شتافته تا تسلي گيرند، اينجاست كه شاعران پارسي گو نيز متاثر از محيط اطراف خويش مي شوند، و عشق و دلدادگي را به حضور امام عاشقان وعارفان مي رسانند ،اينجاست كه رسالت شاعر نقش مي گيرد، و شعر پارسي ، گهر ارزشمندي است كه مي تواند آنچه مردم در سينه دارند شاعر از زبان آنان بازگو كند، اين هنر شيدايي شاعران است .

درود بر تو اي هشتمين سپيده
- اگر از سايه ساران درود مي پذيري-
باران نيز به ازاي تو پاك نيست
و بر ما درود
-اگر فاصله خويشتن تا تو را، تنها بتوانيم ديد-
اي آفتاب! ما آن سوي ذره مانده ايم
من آن پرنده مهاجرم
كه هزار سال پريده است
اما هنوز
سوار گنبدت پيدا نيست
آوخ كه بال كبوتران حرمت
از چه تيرهاي زهرآگين خسته است
شكسته است
اي عرش
اي خون هشتم
نيرويي ديگر در پرم نِه
كه ما را هزار سال
نه ره توشه اي بر پشت بود
و نه شمشيري در دست
و مگر در سينه
عشق مي افروخت
مي سوخت
كه چراغ تو روشن ماند
رشته اي از زيلوي حرمت
زنجير گردن عاشقان
و سلسله وحدت است
و خطي كه روستا ها را به هم مي پيوندد
گلمهره هاي ضريحت
دل هاي بيرون تپيده ما
تبلور فلزي ايمان است
چنان گسترده اي
كه جز از حلقه ضريحت
نمي توان ديد
تو را بايد تقسيم كرد
آنگاه به تماشا نشست
خاك تو گستره همه كائنات
و پولاد ضريحت
قفسي است
كه ما
يارايي خود را
در آن به دام انداخته ايم
تو سرپوش نمي پذيري
طلاي گنبدت
روي زردي ماست
از ناتواني ادراك مان از تو
كه بر چهره مي داريم

                             علي موسوي گرمارودي

 

سلام ٌعلي آل طه وياسين
سلام ٌ علي آل خير النّبيّين

سلام ٌعلي روضهٍ حلَّ فيها
امامً يباهي بِهِ المُلك َوَالدّين

عليّ بن موسي الّرضاكز خدايش
رضا شد لقب چون رضا بودش آيين

زفضل وشرف بيني او را جهان
اگر نبوّدت تيره چشم جهان بين

پي عطر روبند حوران جنّت
غبار ديارش به گيسوي مشكين

اگر خواهي آري به كف دامن او
برو دامن از هر چه جزاوست برچين

                                                                                                جامي

 

بوي خون اي باد از طوس سوي يثرب بر
با نبي برگوي از تربت خونين پسر

عرضه كن بر وي كز حالت فرزند غريب
وآن مصيبتها آيا بودت هيچ خبر

                                                                                        ملك الشعراي بهار

 

بادلي محرم طواف حج سلطان امدم
حاجي ام از ان زماني كه خراسان امدم

در كنار تو به حس بي نيازي مي رسم
درد دارم بي تو كه دنبال درمان امدم

روبروي پنجره فولاد گريه مي كنم
مشهد ابري بود كه مانند باران امدم

گنبد تو اسمان را افتابي مي كند
من دمت را گرم ديدم چون زمستان امدم

شايد اصلا ان سگي بودم كه امد در حرم
گرچه در چشم همه مانند سلمان امدم

روز ميلادت شنيدم سفره ات پهن است كه
اينچنين من دست پاچه مثل مهمان امدم

فرض كن ان بچه اهويم كه با صد ارزو
لنگ لنگان ديدن شاه خراسان امدم

                                                                                        صابر خراساني

منبع : سايت تبيان


شاعران جوان در شعر انقلاب نمره قبولي نمي‌گيرند/حرف انقلاب ما جهاني است

۳۶ بازديد

خبرگزاري فارس: شاعران جوان در شعر انقلاب نمره قبولي نمي‌گيرند/حرف انقلاب ما جهاني است

به گزارش خبرنگار كتاب و ادبيات فارس، شعر جوان انقلاب را هم مي‌توان شعر جواني تعريف كرد كه به موضوع تقريبا نوپايي به نام انقلاب اسلامي مي‌پردازد و از سوي ديگر مي‌توان اين مفهوم را شعر شاعران جواني تعريف كرد كه درباره موضوع انقلاب اسلامي شعر مي‌گويند. هدف ما از شعر جوان انقلاب و سلسله مصاحبه‌هايي كه از اين پس با اين موضوع مي آيد مفهوم دوم يعني شعر شاعران جواني است كه درباره انقلاب شعر مي‌سرايند و بررسي كارنامه شعري شاعران جوان ما به خصوص نسل سومي‌هايي است كه در محيط انقلاب اسلامي باليده‌اند و اكنون درباره اين موضوع دست به آفرينش‌هاي ادبي مي‌زنند. ما در اين مصاحبه‌ها هم به سراغ پيشكسوتان شعر و ادب مي‌رويم و نظرشان را درباره كارنامه شعري شاعران جوان درباره انقلاب اسلامي ‌پرسيم و هم ميان خود جوان‌ترهاي شاعر مي‌رويم تا به خودشان نمره بدهند. براي شروع سراغ سعيد بيابانكي رفتيم و از او درباره شعر جوان انقلاب اسلامي و مشخصات آن پرسيديم. اين مصاحبه خواندني به شرح زير است:

اگر ما شعر جوان انقلاب را شعري تعريف كنيم كه شاعران جوان مشخصا درباره موضوع انقلاب اسلامي شعر مي‌گويند، اين شعر چه مشخصاتي دارد و نظر شما درباره شعر جوان انقلاب چيست؟

شعر انقلاب، به شعري اطلاق مي‌شود كه گفتمان انقلاب در آن معلوم باشد بازتابي از گفتمان انقلاب بايد در شعر انقلاب باشد و تقريبا مي‌شود گفت شعر انقلاب مطالبه همه‌آرمان‌ها و خواست‌هايي است كه مردم سال 57 به خاطر آنها انقلاب كردند.

اين مطالبات يك جورهايي لباس هنري پوشيده، لباس ادبي بر تن خودش كرده و در شعر انقلاب بروز كرده است. به اين، شعر انقلاب مي‌گويند حالا مفاهيم بزرگ و آرماني مثل ايثار، مثل شهادت، مثل رهايي، مثل آزادي، مثل پايداري، مثل انتظار و ديگر مفاهيم همه در شعر انقلاب هست.

**مفاهيم بزرگ و آرماني با شعر انقلاب شناسنامه‌دار شدند

البته اين مفاهيم در شعر فارسي قبلا هم بوده است منتها در شعر انقلاب هم برجسته‌ شده و هم شناسنامه پيدا كرده است. يعني هم به لحاظ كمي و هم به لحاظ كيفي نمي‌توان شعر بعد از انقلاب را با شعر پيش از انقلاب قياس كرد. فكر مي‌كنم جرقه اين گونه شعر، كه شعري آرمان خواه و ترقي‌خواه است و دوش به دوش مردم حركت كرده يك جورهايي از انقلاب مشروطه شروع شده است. اين شعر، شعري است كه از ديوان‌ها درآمده و از انجمن‌ها خارج شده و وارد كوچه بازار شده حتي وارد بخش بزرگي از سياست شده است. شعر انقلاب سياست را به چالش كشيده و مردم را ياري و همراهي كرده و اين شعر با اين مشخصات همين‌طور در دهه40 و 50 رشد كرده و با شعر اعتراض شاعراني كه كارنامه مشخصي در شعر انقلاب دارند، نمود بهتري پيدا كرده و در سال 57 كاملا شناسنامه‌دار شد. يعني شعري نيست كه از 22 بهمن شروع شده باشد به اين طرف.

تمام اين شعر يك پيشينه و عقبه دارد اما به نظر من شعر انقلاب بعد از انقلاب خيلي رشد كرده است به خصوص در دوران 8 سال دفاع مقدس يك گونه جديدي از شعر و ادبيات متولد شد كه ماقبلش چنين چيزي نداشتيم و بسيار ارزشمند و قابل اعتنا و توجه است.

**مطالبات جامعه از انقلاب در شعر و ادبيات نمود پيدا مي‌كند

حالا درباره ورود جوان‌ترها به عرصه شعر انقلاب يعني نسل دوم و سوم انقلاب كه وارد عرصه شعر انقلاب شدند بگوييد، شما تفاوتي بين اشعار اين نسل و نسل پيشكسوت شعراي انقلاب مي‌بينيد؟ هم در گونه‌هاي شعري و هم در محتواي شعري تحليلي از شعر جوان انقلاب و تفاوتش با شعر انقلاب پيشكسوتان ارائه مي‌كنيد؟

محتوا كه مشترك است و چيز جديدي نيست، قالب‌ها و ساز و كارها هم با هم اشتراك دارند. منتها مي‌بينيم در دهه 60 مردم يك جور مطالبه از انقلاب دارند در دهه 70 جور ديگر است در دهه 80 به نحوي ديگر اين مطالبات از انقلاب نمود پيدا مي‌كند و در دهه 90 مردم مطالبات ديگري دارند. يعني مطالبات جامعه از انقلاب در ادبيات و شعر نمود دارد و اين مطالبات در حال تغيير و بازسازي است و به روز رساني مي‌شود. طبيعتا شعري كه در دهه 90 متولد مي‌شود و به آن شعر انقلاب مي‌گويند با شعر ي كه دهه 60 متولد شده، خيلي متفاوت است. مطالبات روز به روز تغيير مي‌كند منتها پايه و اساس همه‌شان يكي است و در گفتمان انقلاب مي‌گنجد منتها گفتمان انقلاب ما روز به روز تغيير كرده است. اگر روزي ما حرفي داشتيم براي كشور خودمان امروز حرفمان بزرگ‌تر شده است.

** امروز حرف انقلاب ما جهاني است

دهه‌اي حرفمان منطقه‌اي بود و امروز حرف انقلاب ما جهاني است به هر حال اينها روز به روز در حال تغيير است تئوري‌ها و نظريه‌هاي ادبي هم در حال تغيير هستند، طبيعتا شعر انقلاب در اين دهه‌هاي متفاوت قابل مقايسه نيستند اما شاعران جوان‌ شانس بزرگي كه دارند اين است كه حداقل 30 سال عقبه شعر انقلاب را به عنوان پشتوانه همراه دارند. در حالي كه ما و شاعران دهه 60 اين شانس را نداشتند، عقبه‌اي از شعر انقلاب وجود نداشت.

شاعران آن نسل يك جوري شروع كننده شعر انقلاب بودند. طبيعتا كسي كه كاري را شروع مي‌كند، كارش دشوارتر از كسي است كه بخواهد كاري را ادامه دهد. فكر مي‌كنم بهترين مرجع براي شاعران جوان اين هست كه اين عقبه و شعري كه پالايش و پيرايش شده و از آن مهم‌تر ماندگار شده و به عنوان شعري خواندني و ماندني باقي مانده را از دست ندهند.

** شعر انقلاب امروز نبايد به اتفاقات منطقه و بيداري اسلامي بي‌تفاوت باشد

به تفاوت مطالبات و تغيير روز به روز آن در شعر انقلاب اشاره كرديد، مطالبات امروز شعر انقلاب چيست؟

طبيعتا يكي از مطالبات شعر انقلاب امروز ترقي خواهي است. يكي ديگر از مطالبات شعر انقلاب امروز پايداري است. اگر يك روز درباره جنگ صحبت مي‌كرديم و مي‌گفتيم شعر دفاع مقدس، امروز اين جنگ تمام شده اما پايداري هيچ وقت تمام نمي‌شود و در هر شرايطي هست. اينها در شعر بايد نمود پيدا كند.

شعر مقاومت و شعر پايداري از ويژگي‌هاي شعر انقلاب امروز است. اين شعر امروز بايد به هر حال با كساني كه با ما ديدگاه مشترك تاريخي و اعتقادي دارند، يك جوري هم ندا شود. مثلا اتفاقاتي كه در سطح منطقه مي‌افتد يا در سطح جهان عرب مي‌افتد، يكي از نمونه‌هاي بارز است و شعر و ادبيات ما نبايد نسبت به اين اتفاقات بي‌تفاوت باشد. چه بسا آنها نياز دارند به ادبياتي كه از انقلابشان و از خيزشي كه رخ داده، حمايت كند.

طبيعتا شعري كه از كشور ديگر مي‌رود و منتشر و ترجمه مي‌شود، خيلي برد بيشتري از شعر شاعران خود‌ آن كشور دارد. كما اينكه ما در جنگ مي‌ديديم شعر شاعراني كه ايراني نبودند و در مورد شهداي كشور ما شعر مي‌گفتند، برد چند برابري ميان مردم داشت. اين يك جور تقويت روحيه مضاعف براي آن ملت است. به هر حال پايه مطالبات شعر انقلاب همان است اما شكل و شمايلش جهاني‌تر و كلي‌تر شده است.

**شعر انقلاب در حوزه شعر جوان در يك دهه اخير نمره قبولي ندارد

اگر ما شعر جوان انقلاب را به صورت يك موجود زنده تصور كنيم كه زماني متولد مي‌شود، در دوره‌اي رشد مي‌كند و در يك مرحله به نقطه اوج و شكوفايي‌اش مي‌رسد، شما الان شعر جوان انقلاب اسلامي را در چه مرحله‌اي ارزيابي مي‌كنيد؟ در حال رشد است يا به شكوفايي رسيده يا در افول به سر مي‌برد؟

به نظرم هيچ رشدي در شعر جوان انقلاب اتفاق نيفتاده است. جوان هايي كه در اين مدت شروع كردند به شعر گفتن، شعرشان خوب است. شاعران خوبي هستند اما به لحاظ محتوايي، شعرشان با شعر انقلاب سنخيتي ندارد يعني اين اشعار صرفا شعر است و فقط در بستر انقلاب باليده و ارتباطي به گفتمان انقلاب ندارد. دقيق‌تر كه بگويم اين است در صد زيادي از ‌اشعار ارتباطي با گفتمان انقلاب ندارد. شعر انقلاب در اين مدت خلاصه شده به شعر دفاع مقدس والسلام. يعني شعر ديگري از ميانش درنمي‌آيد. يك مقداري هم جسته و گريخته آثاري از شعر جوان كه براي شعر فلسطين و مقاومت اسلامي سروده شده ديده‌ايم منتها در مجموع اگر جمع بندي كنيم شعر انقلاب در حوزه شعر جوان در يك دهه اخير نمره قبولي ندارد و معدل خوبي در مجموع نمي‌گيرد.

ولي در حوزه دفاع مقدس چرا، نمره قبولي مي‌گيرد. كارهاي ارزشمندي هم در حوزه شعر جوان دفاع مقدس انجام شده است سروده شده و منتشر شده و موجود است اما شعر انقلابي كه فقط به انقلاب بپردازد نيست.

پس به نظر شما به خاطر دفاع مقدس مقداري شعر انقلاب در شعر جوان امروز مغفول مانده است؟

بله به هر حال دفاع مقدس سايه‌اش آن قدر سنگين است كه شايد شاعرها به اين زودي نتوانند از اين موضوع دل بكنند و البته اين طبيعي است و به خودي خود بد نيست ولي طبيعتا شعر انقلاب شعر دفاع مقدس نيست.

منبع : سايت فارس نيوز

براي مشاهده اشعار سعيد بيابانكي كليك كنيد


محمدعلي بهمني كتاب «ترانه‌هاي من» را به نمايشگاه كتاب تهران مي‌رساند

۳۷ بازديد

خبرگزاري فارس: محمدعلي بهمني «ترانه‌هاي من» را به نمايشگاه كتاب تهران مي‌رساند

محمدعلي بهمني، شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار ادبيات و كتاب باشگاه خبري فارس «توانا» در خصوص تازه‌ترين اثر زير چاپ خود، بيان داشت: مجموعه ترانه‌هايي كه در گذشته سروده‌ام در قالب كتابي با عنوان «ترانه‌هاي من» بزودي منتشر مي‌شود.

وي با بيان اينكه اين مجموعه شعر داراي 70 ترانه است، اضافه كرد: مجموعه كتاب «ترانه‌هاي من» تا بيست و پنجمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران از سوي انتشارات «فصل پنجم» منتشر مي‌شود.

بهمني با بيان اينكه ترانه‌هاي اين اثر براي ملودي و روي ملودي ساخته شده است، ادامه داد: ترانه‌هاي كتاب «ترانه‌هاي من» بيشتر در قالب عاشقانه به نگارش درآمده است.

شاعر كتاب «صبح زود يه قاصدك، سوار باد خنك» در پايان گفت: نگاه بنده به برخي از ترانه‌هاي كتاب «ترانه‌هاي من» نگاه اجتماعي است.

منبع : سايت فارس نيوز

براي مشاهده اشعار محمد علي بهمني كليك كنيد


زمان افتتاحيه ششمين جشنواره بين‌المللي شعر فجر تغيير كرد

۳۶ بازديد

خبرگزاري فارس: زمان افتتاحيه ششمين جشنواره بين‌المللي شعر فجر تغيير كرد

رضا حميدي دبير اجرايي ششمين جشنواره شعر فجر در گفت وگو با خبرنگار كتاب و ادبيات خبرگزاري فارس با اعلام اين خبر گفت: زمان افتتاحيه ششمين جشنواره شعر فجر تغيير كرد.

وي اعلام كرد: روز دوشنبه 17 بهمن ماه پس از نماز مغرب و عشا با حضور سيدمحمد حسيني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در تالار «انتظار» استان كرمانشاه ششمين جشنواره بين‌المللي شعر فجر افتتاح مي‌شود.

حميدي تاكيد كرد: اين تغيير زمان آئين افتتاحيه به دليل به دليل سفر استاني هيات دولت است.

ششمين جشنواره بين المللي شعر فجر از 17 بهمن با برگزاري آيين افتتاحيه در كرمانشاه آغاز و تا اول اسفندماه با برگزاري مراسم اختتاميه در تهران به پايان مي‌رسد.

منبع : سايت فارس نيوز


اشعار عليرضا قزوه

۳۹ بازديد

عليرضا قزوه

لينك ورود به اشعار عليرضا قزوه

عليرضا - قزوه - عليرضا قزوه - عليرضاقزوه - اشعار عليرضا - اشعارعليرضا - اشعار قزوه - اشعارقزوه - اشعار عليرضا قزوه - اشعارعليرضا قزوه - اشعار عليرضاقزوه - اشعارعليرضاقزوه - اشعار شاعران پارسي زبان - اشعار كامل شاعران پارسي زبان - اشعار كامل شاعران فارسي زبان - وبلاگ شعر و شاعر

لينك ورود به اشعار عليرضا قزوه


نام تو كنار اربعين گل كرد

۳۵ بازديد

 

شب رفتني است و راه ما روشن

آيينه ي مهر و ماه ما روشن


ترديد مكن كه آفتاب اين جاست

عباس و شريعه و عطش با ماست

از حرمله ها مترس

آب اين جاست

ما روشن و راه آبها روشن



از سنگ هراس نيست گلها را

از خاردلان و سنگ اندازان

با اين همه شمر و ابن سعد

اما

نام تو كنار اربعين گل كرد

نام تو كنار كربلا روشن



كشتند تو را به جرم بي جرمي

نام تو چقدر گشت

چرخاچرخ

نام تو چو نور در زمان چرخيد

چون خورشيدي در آسمان چرخيد

تو چرخ زدي

برون شدي از خويش

بر نيزه سر تو بود

يا خورشيد؟

اي مثل تلاوت دعا پر نور

اي مثل تبسّم خدا روشن



از حرمله نمازخوان فرياد

از فتنه گر دروغ باف افسوس

ياران جمل سوار كوته بين

طلحه شده اند در مصاف ...

افسوس!

در خانه ي عنكبوتي شيطان

مانند كلافه در كلاف

افسوس!

بوزينه ي روزگار بازيگر

ميرآخور فتنه اند اين خواران

بي پرده شدند و بي نسب

هيهات!

افتاده ميان چاه شب

هيهات!

ناچار مريد شب شدند اينان

ياران ابولهب شدند اينان

اما پسر بهار بودي تو

چون غيرت ذوالفقار بودي تو

راه تو چو راه مرتضي پر نور


نام تو چو نام مصطفي، روشن!


زندگينامه عليرضا قزوه

۳۶ بازديد

"براي جستجو در اشعار عليرضا قزوه كليك كنيد"

عليرضا قزوه

عليرضا قزوه متولد 1342 در شهرستان گرمسار است. تا ديپلم تجربي را در اين شهر سپري كرد و بعد براي ادامه تحصيل به قم رفت و تا سال 1369 در اين شهر بود. ليسانس حقوق قضايي خود را از دانشگاه قم گرفت و تحصيلات تكميلي خود را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه آزاد واحد تهران مركزي در مقطع فوق ليسانس و فيلولوژي از دانشگاه دولتي ملي تاجيكستان در مقطع دكتري ادامه داد. ايشان با راه اندازي نخستين جشنواره شعر فجر قدمي جدي براي معرفي و ارتقاء شعر ايران برداشته است. از قزوه حدود 40 كتاب شعر و نقد و سفرنامه و نثر و تحقيق به چاپ رسيده است. آثار شعر و نثر اين شاعر در كتابهاي درسي نيز به چاپ رسيده است. ضمن آن كه اشعاري از اين شاعر در دفترهاي مستقل و جمعي به بيش از ده زبان زنده دنيا ترجمه شده است. وي همچنين سفرهاي فرهنگي و شعرخواني به چندين كشور دنيا داشته است.

  اشعار عليرضا قزوه


نشستم با شراب و شاهد و پيمانه در مسجد

۳۵ بازديد

 

به جاي زاهدان با جانماز و شانه در مسجد
نشستم با شراب و شاهد و پيمانه در مسجد

نشستم با همه بدنامي ام نزديك محرابي بنا كردم كنار منبري ميخانه در مسجد   موذن گفت حد بايد زدن اين رند مرتد را مكبر گفت مي آيد چرا ديوانه در مسجد   دعاخوان گفت كفر است و جزايش نيست كم از قتل به جاي ختم قرآن خواندن افسانه در مسجد   همه در خانه ي تو خانه ي خود را علم كردند كمك كن اي خدا من هم بسازم خانه در مسجد   اگر گندم بكارم نان و حلوا مي شود فردا به وقت اشكباري چون بريزم دانه در مسجد   اگر من آمدم يك شب به اين مسجد از آن رو بود كه گفتم راه را گم كرده آن جانانه در مسجد   دلم مي خواست مي شد دور از اين هوها ، هياهوها بسازم زير بال ياكريمي لانه در مسجد

اذان به وقت گلوي بريده

۳۶ بازديد

 

به بام بر شده ام از سپيده ي تو بگويم
اذان به وقت گلوي بريده ي تو بگويم


اذان به وقت گلويي كه قطعه قطعه غزل شد
غزل غزل شده ام تا قصيده ي تو بگويم


غزل غزل شده ام اي شهيد عشق كه چون گل

ز عاشقان گريبان دريده ي تو بگويم


هزار مرتبه آتش شدم نشد كه غروبي

زخيمه هاي به آتش كشيده تو بگويم....


به بام برشده ام با عقيق، آينه، سبزه

مگر ز ديدن ماه نديده ي تو بگويم


به بام بر شده ام تشنه ، با صداي بريده

اذان به وقت گلوي بريده ي تو بگويم