من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

سرفه كردم، برف‌ها از دوش نيشابور ريخت

۳۸ بازديد

 

سرفه كردم، برف‌ها از دوش نيشابور ريخت
قلب آهوبره‌هاي نازك مغرور ريخت

يادم آمد من كه اسماعيل بودم، آسمان-
كارد وقتي كند شد بر گردنم ساطور ريخت

من ولي برخاستم، بعداً خودم را يافتم
يافتم بعداً سرم را، از نگاهم نور ريخت

تا كمي روشن شدم، در حسرت صيدي عزيز
چشم ماهيگير من دريا به دريا تور ريخت

او شرابي تازه در جامي سفالين، من خمار
مرد كوچك شد، صدا زد، زن خودش را دور ريخت

از خماري مُردم اما داي تاكستان شدم
از سر دوشم هزاران خوشهٔ انگور ريخت

خوب مي‌دانم چرا اين قدر مي‌ميرد دلم
در گِلم آخر خدا يك مشت خاك گور ريخت


قفسه

۲۹ بازديد

 

نشسته‌اند هزاران كتاب در قفسه

زبون و ساكت و پر اضطراب در قفسه

يكي بزرگ‌تر از ديگران؛ قديمي‌تر

ملقب‌اند به عاليجناب در قفسه

مراقبش دو سه گردن كلفت دور و برش

كه تا تكان نخورد آب از آب در قفسه

خزانه‌دار عددهاي دولتش شده‌اند

كتاب‌هاي درشت حساب در قفسه

كتاب‌هاي مقدس، كتاب‌هاي ملول

خزيده‌اند به كنج ثواب در قفسه

كتاب‌هاي اصول و فروع بيداري

نشسته‌اند همه گيج و خواب در قفسه

نشسته‌اند دو زانو كتاب‌هاي دعا

هزار وعده‌ي نامستجاب در قفسه

كتاب فلسفه با ژست عاقلانه‌ي پوچ

نشسته محكم و حاضر جواب در قفسه

كتاب شعر دهن بسته است و توي دلش

نخوانده مانده غزل‌هاي ناب در قفسه

كتابخانه‌ي تاريك و پرده‌هاي عبوس

هواي مرده‌ي بي‌آفتاب در قفسه

كبوتر دل دفترچه‌هاي خاطره، خون

شكسته بال و غريب و خراب در قفسه

كپك‌زده رد دندان به نان خشك خيال

كپك دميده به بطري آب در قفسه

غروب، سكته و سيگار روشن شاعر

و رقص شعله و دود كباب در قفسه!


ادبيات در سالي كه گذشت

۳۲ بازديد
  حسيني

وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي عنوان كرد: هرچه ادبيات ما غني‌تر باشد، به كل فعاليت‌هاي فرهنگي ما در كشور كمك مي‌شود.

سيدمحمد حسيني در پاسخ به پرسشي مبني بر اين‌كه ارزيابي شما از ادبيات در سالي كه گذشت، چيست و چقدر حركت ادبيات را در سالي كه گذشت، رو به جلو مي‌دانيد، گفت:‌ نقشي كه كتاب مي‌تواند در پيش‌برد ادبيات در كشور داشته باشد، قطعا نقش قابل توجهي است كه ما داريم تلاش مي‌كنيم ان‌شاءالله بحث كتاب به عنوان يك مسأله‌ي جدي در زندگي همه‌ي مردم، بويژه جوانان و دانشجويان، باشد و به اين مسأله توجه كنند. برنامه‌هاي ديگري هم راجع به ادبيات هست. برنامه‌هاي شعري كه الآن در كشور برگزار مي‌شود، توجه جوانان را به اين مسأله جلب مي‌كند. بنياد ادبيات داستاني هم بعد از مدت‌ها الآن شكل گرفته است و ان‌شاءالله مي‌تواند خود محوري باشد براي كارهاي خوبي كه در اين زمينه لازم است.

او در ادامه اظهار كرد: هرچه ادبيات ما غني‌تر باشد، حالا چه در قالب شعر و داستان و چه رمان و حكايت‌هاي مختلفي كه نوشته مي‌شود، به كل فعاليت‌هاي فرهنگي ما در كشور كمك مي‌شود. الآن در همين جشنواره‌ي فيلم و تئاتر امسال، يكي از بحث‌هاي‌ محوري و جدي‌اي كه همه بر آن‌ تأكيد داشتند، اين بود كه هرچه فيلم‌نامه‌ها قوي‌تر و بهتر باشد، در نهايت، فيلمي كه ارائه مي‌شود‌، بيش‌تر مورد توجه مردم قرار مي‌گيرد. نمي‌خواهيم عوامل ديگر را ناديده بگيريم؛ آ‌ن‌ها هم تأثير دارند. شكل، قالب، ظاهر و جاذبه‌هاي ديگر هم مي‌تواند مؤثر باشد؛ اما در هر صورت، محتواي يك مسأله بسيار مهم است. از اين جهت اگر در زمينه‌ي ادبيات، بتوانيم تأليفات مناسبي داشته باشيم، قطعا در زمينه‌هاي ديگر هم رشد و پيشرفت خواهيم داشت.

در ادامه، وزير ارشاد در پاسخ به پرسش ديگري درباره‌ي مهم‌ترين هدف‌گذاري‌هاي وزارت ارشاد در سال آينده، گفت:‌ ان‌شاءالله اگر فرصتي بشود، در پايان اسفند و يا اوايل سال آينده، به برنامه‌هاي سال 91 اشاره خواهيم كرد. اما آن‌چه كه هست، كارهاي خوبي است كه اكنون در دست اقدام است و همه‌ي اين‌ها ان‌شاء‌الله با قوت ادامه خواهد داشت و با اعتبارات بيش‌تري كه اميدواريم اختصاص پيدا كند، مي‌توانيم خيلي از طرح‌ها را اجرا كنيم. چه در تهران و چه در شهرستان‌ها، خوشبختانه زمينه‌ي كار بسيار فراهم است و نيروهاي مستعد در كشور فراوان هستند كه اين‌ها بايد حمايت‌ شوند. اكنون كارهاي سنگيني در دست اقدام است و اين‌ها كارهاي ماندگاري در كشور خواهد بود كه به حمايت بيش‌تري نياز دارد.

حسيني افزود: ‌اگر ما بتوانيم اين اقدامات را انجام دهيم، حتما مي‌تواند مؤثر باشد. حتما مي‌توانيم در نمايشگاه‌هاي خارج از كشور و برنامه‌هاي هفته‌هاي فرهنگي حضور داشته باشيم. ممكن است در سالي كه گذشت، برخي اشكالات وجود داشته؛ اما چون حضور در عرصه‌ي بين‌المللي بايد جدي‌تر باشد، به اين مسأله توجه بيش‌تري خواهد شد.

فتح‌الله بي‌نياز: براي نويسنده‌ها شناسنامه صادر نشده است

اين داستان‌نويس و منتقد ادبي گفت: من قبل از سال 89، روزي 15 تا 16 ساعت مطالعه داشتم، خصوصا در ادبيات ايران‌؛ اما اكنون به خاطر عمل چشم، روزي پنج تا شش ساعت بيش‌تر مطالعه نمي‌كنم و بيش‌تر زمانم را صرف زبان لاتين مي‌كنم. در اين يك سال در ميان داستان‌ها و رمان‌هاي ايراني كه خوانده‌ام،‌ جهش آن‌چناني را در ادبيات نديده‌ام و حتا به نظر مي‌رسد در برخي جهات يك نوع عقب‌گرد هم داشته‌ايم. برخي رمان‌ها به سوي رمان‌هاي عام رفته‌اند؛ عام نه به معناي عامه‌پسند؛ يعني كارها از نظر تكنيك و از نظر معنا به سوي رمان‌هاي عام رفته‌اند.

او در ادامه افزود: برخي رمان‌ها شما را درگير پرسش‌هاي معرفت‌شناسانه يا هستي‌شناسانه مي‌كند و اين سؤال‌ها ذهن شما را درگير مي‌كند. حتا رمان‌هاي رئاليستي استعلايي مانند « همسايه‌ها»ي احمد محمود و يا «شب هول» هرمز شهدادي شما را درگير پرسش‌هاي زندگي مي‌كند. حتا رمان جديد يوسا‌، «دختري از پرو»، شما را درگير خود مي‌كند؛ اما من رماني را به اين شكل در سال 90 نخواندم كه به اعتقاد من، خواننده را از نظر معرفت‌شناختي درگير پرسش‌هاي عميق كند. از نظر تكنيك‌ هم من نوآوري ادبي نديدم، شايد هم بوده و به چشم من نخورده و يا من آن را درك نكرده‌ام.

بي‌نياز همچنين بيان كرد: داستان كوتاه هم در حد سال‌هاي گذشته است. البته تعدادي داستان كوتاه بسيار خوب خواندم؛ اما رمان آن‌چنان تأثيرگذاري نخواندم كه فكر كنم داريم به آمريكاي لاتين نزديك مي‌شويم. در مجموع، مي‌توان گفت تفاوت چشم‌گيري با سال‌هاي 88 و 89 وجود نداشته است. من در ادبيات سال گذشته چيزي را نديدم كه بتوان گفت جهش آن‌چناني در آن بوده است.

او در جواب اين سؤال كه تا چه اندازه حركت ادبيات را حركتي رو به جلو ديده است، گفت: بعضي وقت‌ها درجا زدن‌هايي هست تا امري رو به جلو خيز بردارد. من حركت رو به جلويي نديدم. شايد اكنون يك حالت درجا زدن است كه به وضع اجتماعي و روحي نويسندگان برمي‌گردد و شايد وقت هم ندارند. نويسنده براي اين‌كه خوب بنويسد، بايد بيش از آن‌كه مي‌نويسد، بخواند؛ اما نويسنده‌ي ما درگير مسائل روزمره است و نمي‌رسد آن‌طور كه بايد و شايد، بخواند و روي اثرش كار كند.

اين نويسنده در ارزيابي كار نويسندگان جوان نيز عنوان كرد: بدي‌اي كه متأسفانه كار جوان‌ترها دارد، اين است كه مي‌خواهند مثل هم بنويسند و اين يك نقطه ضعف و پاشنه‌ي آشيل براي كار آن‌هاست. مثلا وقتي كتابي از ميان اين نويسندگان جوان مطرح مي‌شود يا نقد مثبتي بر آن نوشته مي‌شود، نويسندگان بعدي هم مي‌خواهند مانند او بنويسند؛ اما نويسندگان نسل جوان قبل از اين‌كه آثار هم‌نسل‌هاي خود را بخوانند، بايد به سراغ نويسندگان قوي غرب بروند. داستان‌هاي غرب و آمريكاي لاتين آن‌قدر قوي است كه نظريه‌پردازان،‌ نظريه‌هاي ادبي‌شان را از درون اين رمان‌ها بيرون مي‌كشند. در ادبيات، نظريه‌ي ادبي بعد از نوشتن متن تدوين مي‌شود. بدبختانه من نمي‌بينم كه نسل جوان ما آن‌قدرها بخواند. ما البته نقادان كتاب‌خواني داريم كه كتاب‌هاي جهان را خوب مي‌خوانند و برداشت‌هاي خوب و تحسين‌برانگيزي از آن‌ها دارند؛ اما در كل، آن‌ها خيلي آثار را نمي‌خوانند.

فتح الله بي نياز

بي‌نياز در ادامه با بيان اين‌كه شاهد هيچ اتفاق چشم‌گير ادبي در سال 90 نبوده است‌، گفت

: مهم‌ترين چيزي كه اكنون ديده مي‌شود، اين است كه ادبيات معاصر ايران جزوي از جامعه‌ي ايران نشده است. ادبيات داستاني ما و نويسندگان و شاعران در راديو و تلويزيون انكار شده‌اند؛ آن‌ها نه تنها در نبود ما حرف نمي‌زنند؛ بلكه راجع به ما اصلا حرفي نمي‌زنند و براي ما شناسنامه صادر نشده است. مردم ما را نمي‌شناسند. در كتاب‌هاي درسي هم حرفي از ادبيات معاصر زده نمي‌شود و اين سبب مي‌شود مردم با ما و ادبيات معاصر آشنا نباشند؛ در حالي‌كه ادبيات معاصر براي كودكان اروپا و آمريكا بسيار مهم است. به كودكان ادبيات را مي‌آموزند و آن‌ها را با قصه و شعر بزرگ مي‌كنند؛ براي همين است كه در كشوري مانند فرانسه كه 80درصد ما جمعيت دارد، تيراژهاي پانصد ـ ششصدهزارتايي را مي‌بينيم. در اين‌جا تيم‌هاي فوتبال درجه‌ي چهار ـ پنج ايتاليا شناسانده مي‌شوند؛ اما از ادبيات حرفي زده نمي‌شود. بازيگر فوتبال را همه خوب مي‌شناسند؛ اما نويسنده‌اي با 20 كتاب را هيچ‌كس نمي‌شناسد.

او همچنين اظهار كرد: ادبيات معاصر ما به دليل نداشتن هويت در بين مردم شناخته‌شده نيست و هيچ رابطه‌اي بين ادبيات معاصر و مردم وجود ندارد.

اين نويسنده و منتقد ادبي در پاسخ به اين سؤال كه جاي چه مسائلي را در ادبيات امروز خالي مي‌بيند، گفت: در ادبيات ما جاي مطالعه خالي است. تخيل بر سه ركن متكي است: ‌اطلاعات، تجربه‌ي زيسته‌ و دانش. اين‌كه نويسنده بايد جاهاي مختلفي را ببيند و اطلاعات عمومي داشته باشد، دو ركن اول است؛ اما دانش از طريق مكتوبات به ما مي‌رسد. تا شما آثار نويسندگان بزرگ را نخوانيد، كلاسيك‌ها‌، مدرن‌ها و پست‌مدرن‌ها را نخوانيد، دانش ادبي كسب نمي‌كنيد و دانش مربوط را براي امر خلاق كسب نمي‌كنيد. اين يك حقيقت است. شما براي نوشتن بايد از نشانه‌شناسي اطلاع داشته باشيد؛ چنان‌كه نويسندگان شاخص جهان مطالعات بسيار عظيمي داشته‌اند.

بي‌نياز همچنين در ارزيابي خود از عملكرد جايزه‌هاي ادبي در سالي كه گذشت، بيان كرد:‌جايزه‌هاي ما ـ چه دولتي و چه خصوصي ـ تعدادي كمي دارند. كشورهاي خارجي جايزه‌هاي ادبي فراواني در كودكستان تا بزرگسالي قرار مي‌دهند كه در ژانر‌هاي مختلف برگزار مي‌شود؛ اما جوايز ادبي خصوصي و دولتي ما فكر نمي‌كنم به 30 تا برسد. ما بايد حداقل 500 جايزه‌ي ادبي داشته باشيم كه در سطح مناطق‌، ‌مدارس و دانشگاه‌ها باشد. اين جايزه‌ها بايد در زمينه‌ي شعر و داستان برگزار شوند تا دوره‌ي انكار نويسنده و شاعر به سر بيايد.

 محمدعلي بهمني محمدعلي بهمني: جوانان شعر را باور كنيم

اين شاعر پيشكسوت در ارزيابي از وضعيت شعر در سالي كه گذشت، عنوان كرد: حركت ادبيات را به طور كلي در زمان و تاريخ خودش نمي‌توان قضاوت كرد. درباره‌ي كارهايي كه در گوشه و كنار انجام مي‌شود، وقتي من الآن اظهارنظر مي‌كنم، حس شخصي‌ام را مي‌گويم؛ در حالي‌كه اين خرد و پسند جمعي است كه برخي كارها را به آينده مي‌كشاند؛ بنابراين از نظر شخصي من، جوانان شعر امروز از نسل خود من كوشاتر هستند. من در جواني اين افق‌هايي را كه اين جوانان در شعر ديده و فضاهايي را كه براي شعر تجربه كرده‌اند، نديده‌ام. من جوانان نسل امروز را بسيار قبول دارم و آنان را بسيار كوشا مي‌دانم.

او در ادامه درباره‌ي كيفيت آثار منتشرشده در سال 90 بيان كرد:‌ شعر هميشه از آن‌چه در پيرامون خودش رخ مي‌دهد‌، اثر مي‌گيرد و راوي زمانه‌ي خودش است. شاعر يعني استنتاج. استنتاج، برداشت از پيرامون است و شاعر هرچه مي‌گويد، وضعيت جهان خودش است. در گذشته هم شاعران از امروز خود مي‌گفتند. حالا ممكن است جهاني كه شاعر امروز از آن مي‌گويد، با گذشته تفاوت‌هايي داشته باشد و نگاه و قضاوت ما از اين شعر به برداشت ما و علايق‌مان به شعر بستگي داشته باشد و اين قضاوت‌ها سليقه‌يي است. من اگر حرفي مي‌زنم، صددرصد نيست و حرف ديگري نيز صددرصد نيست. اما به نظر من، بچه‌هاي نسل امروز جهاني‌تر فكر مي‌كنند و گستره‌ي بيش‌تري را در شعر خود دارند.

بهمني در پاسخ به اين سؤال كه آيا اتفاق ادبي خاصي در سال 90 رخ داده است، گفت: سال 90، سال پركاري براي شاعران بوده و هيچ اتفاقي بهتر از اين نيست. همچنين در سال 90 براي اولين‌بار ترانه را به جشنواره‌ها راه دادند. ترانه كه همه فكر مي‌كنيم به طرف تخريب خود رفته است‌، در جشنواره‌ها، نمونه كارهايي از آن ديديم كه آن‌قدر برجسته بود كه آبروي ترانه را حفظ كرد و ما متوجه شديم كه ترانه‌هاي بسيار خوبي در سال 90 منتشر شده و اين يكي از اتفاق‌هاي بسيار خوب براي يكي از گونه‌هاي شعر است.

اين شاعر همچنين درباره‌ي ضرورت نقد در شعر، عنوان كرد:‌ جاي نقد و بررسي به معناي ذاتي و بدون‌ پسند شخص كه علمي هم باشد، هميشه خالي بوده و نقد و بررسي مقوله‌اي است كه هر اندازه هم به آن پرداخته شود، هميشه جاي كار بيش‌تر دارد.

بهمني در پاسخ به اين سؤال كه جاي چه مسائلي را در ادبيات خالي مي‌بيند، بيان كرد: باور كردن جوانان مهم‌ترين اتفاقي است كه اگر رخ بدهد، بسيار مناسب است. ما هنوز هم‌زبانان خودمان را قبول نداريم و هنوز با چشم حس، جوانان را بررسي مي‌كنيم و نه با چشم نقد و اگر آن‌ها را مي‌پذيريم و يا رد مي‌كنيم،‌ براساس احساس است؛ در حالي‌كه بايد براي آن دليل علمي داشته باشيم.

او همچنين در ارزيابي خود از عملكرد جايزه‌هاي ادبي در سال 90 عنوان كرد:‌ ما در شرايطي زندگي مي‌كنيم كه اگر همين وضعيت را هم نفي كنيم، انگار فضا را براي بسته شدن دريچه‌ها باز كرده‌ايم. ما بايد مديريت فرهنگي و هنري كشور را تشويق كنيم كه به فكر جريان‌هاي ادبي باشند؛ اين جريان‌ها حيثيت كشور را شكل مي‌دهند.

منبع : سايت تبيان

براي مشاهده اشعار محمدعلي بهمني كليك كنيد


روزنامه هاي 14/12/1390

۳۰ بازديد
 

    
مشاهده روزنامه                                                                       مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                                        مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                                        مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                                       مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                                      مشاهده روزنامه


روزنامه هاي 14/12/1390

۳۱ بازديد

روزنامه

براي مشاهده روزنامه هاي ۱۴/۱۲/۱۳۹۰ كليك كنيد


جاي شاعران زن كجاست؟

۲۸ بازديد
 

گفتگو با حسين عباسي پژوهشگر ادبيات عرب و مترجم درباره مقايسه شعر زنان عرب و ايران.

آقاي عباسي چه وجه اشتراكي بين شاعران زن عرب و ايراني مي‌بيند؟

مشكل عمده شعر زنان ايراني و عربي اين است كه هيچ گاه در تاريخ ادبيات كهن به درستي از آنها ياد نشده و نامشان در تاريخ ادبيات نيامده است و ما احساس نمي‌كنيم اين زن شاعر پيشينه‌اي داشته باشد. امروز بايد در كتاب‌هاي تاريخ از آنها صحبت شود. در حضور كم رنگي كه مردها براي آنها رقم زده‌اند نوشتن را براي همه آنها سخت تر كرده است. چرا كه تاريخ ادبيات را مردها نگاشته‌اند و در دهه‌هاي اخيرهم كه نام زن‌ها آورده شده و وارد تاريخ ادبيات شده‌اند باز سايه تاييد مردانه روي نوشته‌هايشان ديده مي‌شود. اما به هر حال با وجود تفاوت مطالبات زن ايراني و عربي متاسفانه زنان شاعر ايراني به يك زبان مردانه شعر مي‌سرايند و هميشه احساس مي‌شود سايه يك مرد بالاي سر آنها است. چيزي كه تا حدودي زن عرب كنار زده است. جز اندك زناني كه به يك زبان مستقل رسيده‌اند باقي همه تحت تاثير شعر مردان هستند.

ولي وجه اشتراكاتي چون، دين و فرهنگ و جغرافيا مي‌تواند شاعران ايراني و عربي را به هم نزديك كند و دردهاي مشتركي به وجود بياورد. چنانچه اگر به هم نزديك شوند بتوانند به زباني مستقل براي زن امروزي دست پيدا كنند.

بين شاعر زن عرب و شاعر زن ايراني مشتركات زيادي است اما مطالبات و آرزوها و چشم اندازهاي آنها يكي نيست. يك زن شاعر سعي مي‌كند نماينده تمام مطالبات موجود باشد و آنها را نمايندگي كند. مثلا هم بنيادگرا باشد هم اصلاح طلب، هم فمينيست و هم چيز‌هاي ديگر، اما كم تر پيش مي‌آيد كه نماينده خودش باشد. شعرش برايندي از تغييرات و تحولات اجتماعي و سياسي است و به فراخور اين تغييرات رويكرد او نيز به جامعه و خودش عوض مي‌شود. يك زن فمينيست افراطي تبديل مي‌شود به يك زن اسلام گراي افراطي. حتي در ظاهر و زندگي‌اش هم اين تغييرات نمودار مي‌شود. اين نشان مي‌دهد كه يك زن شاعر هنوز به ثبوت نرسيده است و استقرار ذهني به لحاظ رفتارهاي اجتماعي ندارد.

جاي شاعران زن كجاست؟

در يك نگاه كلي مشخصه‌هاي شعر زن ايراني را چگونه مي‌بينيد؟

عمدتا شاعران زن را به سه گروه تقسيم مي‌كنم. دسته اول شاعراني كه با بدن خودشان به شعر سرودن پرداخته‌اند و دسته دوم كساني كه به زبان مردانه شعر مي‌سرايند و دسته سوم شاعراني كه به يك زبان مسقل رسيده‌اند و به زبان زنانه مستقلي شعر مي‌سرايند و اين سه گروه مطالبات و خواسته‌هايشان با هم يكي و هم راستا نيست. وقتي ما پروين اعتصامي مي‌خوانيم، حتي بي آن كه از او نامي ببريم، هيچ كس فكر نمي‌كند او يك مرد است. همين حالت در شعر فروغ هم ديده مي‌شود. اما زنان امروز به ويژه در ايران سعي مي‌كنند مثل مردان شعر بگويند. ويژگي‌هاي يك زن هم به لحاظ جنسي است و هم جنسيتي. چه فكر و چه جنس بايد به كار بيفتد تا من احساس كنم با گونه‌اي متفاوت از انسان سر و كار دارم وگرنه اين هنر نيست كه من مثل يك مرد شعر بگويم. رابعه مي‌گويد: دعوت من بر تو اين شد كه ايزدت عاشق كناد. يعني دلش مي‌خواهد كسي را كه عاشق اوست خدا عاشق كند تا رنج عشق را چون او دريابد. اين نكته از زبان يك مرد تراوش نمي‌كند. زبان مرد زبان زمخت‌تري است. زباني است كه بسيار خودخواهانه‌تراست. انحصار طلب است. همه چيز را براي خودش مي‌خواهد. ما زنان بزرگ شاعري داريم كه محتاج مطالعه بيشتري هستند. خيلي از زنان شاعر يكباره به شعر سپيد روي آورده‌اند بدون اين كه به پشتوانه‌هاي شعر كهن فارسي تسلطي داشته باشند. اصلا با وزن و قافيه هيچ سر و كاري ندارند. فقط آمده‌اند از يك الهامي كه به ادعاي خودشان بر آنها شده است، تصوير گذرايي داده‌اند. و اين شعر را به مرداني عرضه كرده‌اند كه با نگرش‌هاي خودشان در مورد آن به قضاوت نشسته‌اند. ملاك براي آنها اين است كه به شعر فلان شاعر مرد نزديك شده‌اند و يا خير. ملاك شاعر شدن نزديك شدن به شعر يك مرد است. اين چهار چوب را فروغ شكست اما زن شاعر ايراني امروزي به پيش از فروغ بازگشت كرده است. در دل سوداي اين را مي‌پزد كه به يك شاعر مرد نزديك شود. به همين دليل از وجود و احساس زنانه‌اش مي‌گذرد. به جز شاعران فمينيست كه با بدن خودشان اين سركشي را نشان مي‌دهند تا بگويند شاعر زن هستند.

به نظر شما وارد كردن بدن زن در شعر مي‌تواند راه كار مناسبي براي رسيدن به زبان زنانه باشد؟

اين شيوه عمر كوتاهي خواهد داشت. اين طغيان‌گري است تا خيال پردازي. /بي‌اين كه زباني نو ساخته باشم به تمام زبان‌هاي جهان خواب مي‌بينم/ اين شعر از شبنم آذر است. هم نگاه زنانه دارد و هم جهاني است. هيچ تلاشي هم نكرده است به زور بگويد زن يا مادر هستم. چنين زباني وقتي مي‌خواهد همزاد پنداري كند زن بودنش را به نمايش مي‌گذارد.

جاي شاعران زن كجاست؟

واگذار كردن حوزه عاطفي، احساسي و لطيف به زن تربيت و فرهنگي است كه از دير باز زن را در قالب آن پرورش داده‌اند و اين نكته همان است كه زن امروزي مي‌خواهد در برابرش طغيان كند و ديگر حاضر نيست اين بر چسب‌ها را بپذيرد.

عرض من اين نيست كه زن را درخانه محبوس كنيم و او را از فضاهاي اجتماعي دور نگه داريم. براي من زن نقش تلطيف كننده براي جامعه و فضاي انساني دارد. منظور اين نيست كه نبايد با خشونت و مسائل سياسي آشنا شود. اين نقش تلطيف كننده را تا حالا به زيبايي ايفا كرده است. اما بعضي‌ها مي‌خواهند از اين صحبت‌ها استفاده ابزاري ببرند براي خانه نشين كردن زن. من مي‌گويم ضمن اين كه زن مي‌تواند با خشونت‌هاي اجتماعي آشنا شود و رجال سياسي شود، اگر آرامشي سراغ داريد زن به وجود آورده است. نه اين كه پرورش زن منوط به كارهاي خانه و مادري و بچه بزرگ كردن باشد. زن علاوه بر نقش جنسي رفتارهاي اجتماعي نيز دارد. بخش رفتارهاي اجتماعي‌اش زيباتر كردن فضاي جامعه است. ضمن اينكه زبان زمخت مردانه قرار نيست چيز تازه‌اي به جامعه و شعر ببخشد. بخشي از اين نگاه تازه براي يك زن شاعر مادرانگي اوست. فاطمه راكعه‌اي شعري دارد كه مي‌گويد: رشك نبردم بر حكيمان/ رشك نبردم بر فيلسوفان/ تنها رشك بردم بر پيامبران پيش از آنكه مادر شوم. او كاري مي‌كند كه حكيمان و فيلسوفان و پيامبران بر مادر بودن رشك ببرند. وقتي زن از رنج‌هايش حرف مي‌زند، حال اين زن فرانسوي، فلسطيني ،عرب يا ايراني باشد، بايد احساس كنيم اين زن رنج را فهميده است و در شعرش درج كرده است. رنج هزار ساله‌اي است كه يك زن عرب در دوران جاهليت كشيده و الان با خودش به قرن ما آورده است. زن ميراث دار اين رنج‌ها است و حافظه تاريخي او بيشتر از مردان است و آن را حفظ كرده و ارائه داده است. اما شاعر مرد مي‌گويد: بسترم صدف خالي يك تنهاييست و تو چون مرواريد گردن آويز كسان دگري. شعر از هوشنگ ابتهاج است. او خودش را محق مي‌داند و بزرگ مي‌بيند و زن را گردن آويز خود مي‌شمارد.

نظرتان در مورد سياسي شدن شعر زنانه چيست؟

شاعران زن چون شاعران نوپايي هستند ناچارند هر دوره خودشان را تازه كنند و بگويند چيزهاي جديد دارند. شعرهايي كه در ميتينگ‌ها مي‌خوانند باعث تشويق و دست زدن‌ها مي‌شود. زن‌ها هم مي‌خواهند درمورد جهان پيرامونشان و مسائل سياسي عكس العمل نشان دهند و در شعرشان منعكس كنند. ممكن است آن شعر زيبا باشد اما جاودانه نمي‌شود. مي‌شود ميرزاده عشقي. اما وقتي يك زبان درست به كار گرفته شود تبديل مي‌شود به ايرج ميرزا يا دهخدا. مثل تمام معترضاني كه در شعرهايشان به وضع جامعه اعتراض كرده‌اند و جاودانه شده‌اند. براي نو بودن ضرورت ندارد كه حتما به مسائل سياسي پرداخته شود. كتاب نان پنير و صداقت سيمين بهبهاني شعر سياسي است. در سطح رويي آن همه متوجه آن مي‌شوند و دوستش دارند اما در سطح زيرين اين طور نيست و اين شعر ماندگاري خود را از دست مي‌دهد. شاعري كه براي خوشايند و بد آيند گروه و دسته‌اي شعر بگويد و بلافاصله هم بلوتوث شود از ماندگاري اثر مي‌كاهد. ممكن است مردم استقبال كنند اما دليل بر اين نيست كه شعر ماندگاري داشته باشد.

زن شاعر ايراني چطور مي‌تواند به شعر جهاني نزديك شود؟

يكي از دلايلي كه شعر زنان عمر كوتاهي دارد اين است كه خود زن در كار شاعري‌اش عميق نبوده است. سعي مي‌كنند شعرشان را به شعر جهاني نزديك كنند اما اين جهاني شدن را با حذف المانهاي قومي و مذهبي و جايگزيني المانهاي غربي و مسيحي انجام مي‌دهند و اين ديگر جهاني شدن نيست جهاني كردن است. ما بايد فراورده‌هاي خودمان را به جهان بشناسانيم. چيزي كه داريم پرورش و گسترش بدهيم. امروزه بُعد گمشده شعر امروز جغرافيا است كه در ذهنيت افراد و پرورش دين نقش به سزايي دارد. از طرف ديگر رابطه زن‌ها با هنرهاي ديگر رابطه عميقي نيست. اغلب دست آوردهاي همديگر را نمي‌خوانند. چندين گروه هستند كه هر كدام از اينها را يك مرد شاعر حمايت فكري مي‌كند و زير نفوذ خود قرار داده است. شاعران زن تنها به افرادي نزديك مي‌شوند كه گرايش شعري همساني دارند. شعرهاي مريم حسين‌زاده را دوست دارم چون او نقاش است و دانش خودش را در زمينه نقاشي در شعر به خوبي بكار مي‌برد. اما اگر رابطه با هنرهاي ديگر محدود و كم رنگ باشد شاعر نيز ديد وسيعي نخواهد داشت. تنها مي‌شود شاعري كه در چند جلسه شعر دعوت مي‌شود و شعر خواني مي‌كند و مورد تشويق عده‌اي هم قرار مي‌گيرد. براي اين نوع شاعران عمر طولاني‌اي نمي‌توان در نظر گرفت.

دليل اين كه شعر زن ايراني به اندازه شعر زن عرب نتوانسته جهاني شود چيست؟

زبان فارسي و عربي دو مجموعه كاملا مجزاست و تلاش براي هم ريشه پنداشتن آنها تلاشي بيهوده است. دوم اين كه عرب ها 22 كشور هم زبان دارند كه مشتركات زيادي با هم دارند و پوشش خبري وسيعي پيدا مي‌كنند. اما زبان فارسي نهايت با تاجيكستان و افغانستان مشتركات دارد و نمي‌تواند شنونده و مخاطب وسيعي پيدا كند. زبان عربي زاينده‌تر است و از واژگان بيشتري بهره مي‌برد. اما از طرف ديگر زبان فارسي تصويري‌تر است. با اين همه من فكر مي‌كنم دليل موفق نبودن زن ايراني زبان نيست، بل تلاش كمتر شاعران زن است. شاعران زن ايراني مطالعه كمي دارند. معمولا در شعرشان تنها به گزارش لحظه‌اي چيزي كه مي‌خواسته‌اند بگويند اكتفا مي‌كنند. خيلي سرعتي مي‌نويسند و به سرعت هم تحت عنوان شعر اس ام اس مي‌كنند. نمي‌گذارند شعر در ذهنشان پخته شود.

جاي شاعران زن كجاست؟

فكر مي كنم يكي از نمونه‌هاي موفق شاعران زن عرب غادة السمان است لطفا كمي در مورد خصوصيات شعر او بفرماييد.

البته غادة السمان شاعركهن تري است. از شاعران مطرح در زمينه‌ي ادبيات زنانه‌ي عرب اميرزاده‌اي كويتيست به نام سعاد الصباح. او زن تحصيلكرده‌ايست كه در مسائل اجتماعي، مانند خشونت و حقوق بشر و زنان و دفاع از حقوق آنان و مسائل كشورهاي عربي و آزادي بيان و انديشه، صاحب فكر و علاقه و دغدغه‌ي خاطر است. سعاد عضو چندين سازمان و اتحاديه جهاني و عربي نيز هست. اشعار او ريشه‌هايي اجتماعي و فرهنگي دارد. او با اشعار خود زندگي جامعه‌ي عربي و به نوع خاص دغدغه‌هاي عاطفي و اجتماعي زنان عرب را روايت كرده است. او از يك شاعر افراطي بي‌حجاب به يك شاعر اسلام گرا تبديل شده است. هر چند مشهور به طغيان در برابر مردها است اما در پژوهشي كه آقاي قاسم نژاد روي شعرهاي او انجام داده است حضور مردان در شعر او به فراواني ديده مي‌شود. به اندازه‌اي كه وقتي خودش اين مقاله را خواند خوشحال شد و گفت: ‌يعني من اين همه از مردان سخن گفته‌ام؟ از برادرش، شوهرش، مبارزاني كه دور و بر او بوده‌اند و غيره بسيار سخن گفته است. از جمله كتاب‌هاي او "درآغاز زن بود" و" رازهاي يك زن"است. او زني بوده است كه از روي آگاهي از يك فضاي فمينيستي به يك فضاي اسلامي رفته و حتي در حال حاضر شعرهاي وزن دار نيز مي‌سرايد. كاري كه او انجام داده است از روي ايمان بوده و نه از روي مد روز. و توانسته است شعر مستقل خود را پيدا كند و زبانش را به حدي از تعادل برساند.

و كتاب سه جلدي تجربه دمكراسي شما براي انتشار آماده شده است؟

كتاب سه جلدي تجربه دمكراسي قرار بود از طرف نشر يادآوران به چاپ برسد اما هنوز تكليف اين كتاب مشخص نشده است و زير چاپ نرفته است. كتاب واكاوي رمان ايراني نوشته دكتر موسويان هم با همكاري حسين طرفي به زبان عربي ترجمه كرده‌ايم و در موسسه البلاغ لبنان به چاپ رسيده كه براي نمايشگاه كتاب حاضر خواهد شد.

منبع : سايت تبيان


روزنامه هاي 13/12/1390

۳۲ بازديد
 

    
مشاهده روزنامه                                                                        مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                                       مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                                        مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                                      مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                                        مشاهده روزنامه


روزنامه هاي 13/12/1390

۳۱ بازديد

روزنامه

براي مشاهده روزنامه هاي ۱۳/۱۲/۱۳۹۰ كليك كنيد


شعري به مناسبت سالروز وفات حضرت معصومه (س)

۳۰ بازديد

شعري به مناسبت سالروز وفات حضرت معصومه (س)

آمدي و بهشت را با خود به دل اين كوير آوردي
كوثرانه قدم زدي در شهر خيرهاي كثير آوردي

آمدي و مشام هر كوچه پر شده از شميم احساست
يادگاري مادرت زهراست عطر نام تو، نفحه‌ ياست

به لب مردمان غمديده با حضورت تبسم آوردي
آمدي با فرشتگان از راه آسمان را سوي قم آوردي

با تو بوي بهشت پيچيده دم به دم در فضاي بيت النور
آسمان آمده به پابوسي آمده تا حراي بيت النور

حرف رفتن كه مي‌زني ناگاه دل قم كوچه كوچه مي‌گيرد
يا كريمي كه دل به تو بسته از فراق تو آه مي‌ميرد

خاطر آسماني‌ات انگار گاه گاهي غبار غم دارد
بغض‌هاي شكسته‌ ناگاه چشم‌هايي كه دم به دم دارد ...

شعله‌ آه و ... قلب بي‌تابتدر تب اشتياق مي‌سوزد
باز هم قصه‌ جدايي‌ها جگرت از فراق مي‌سوزد

چشم‌هايت دو چشمه كوثر شد ياد داري وداع آخر را
دل خواهر چگونه تاب آورد حسرت ديدن برادر را

زينب حضرت رضايي و چشم‌هايي پر از شفق داري
ديدن غربت «ولي» سخت است بانوي بي‌قرار حق داري

آمدي از مدينه تا ايران برساني چنين پيامت را
كه تحمل نمي‌تواني كرد لحظه‌اي غربت امامت را

سيره‌ ناب فاطمي اين است راه را بر همه نشان دادي
تو شهيد ولايتي بانو در هواي امام جان دادي

سيره‌ ناب فاطمي اين است مادرت پا به پاي مولايش...
محسنش جاي خود، خود مادر پشت در شد فداي مولايش

بين كوچه كبود شد بازو ولي اسباب رو سپيدي شد
آه دست شكسته‌ مادر باني نهضت رشيدي شد

سيره‌ ناب فاطمي يعني در شريعه رشادت عباس
تشنه لب از فرات برگشتن دست و مشك و ... قيامت عباس

دست‌هايش قلم شدند آن روز تا حديث حماسه بنويسد
همه‌ شعر را اگر شاعر در دو مصرع خلاصه بنويسد:

هر كسي شد فداي مولايش نام او در جهان علم گردد
مرقدش در تمامي عالم قبله و كعبه و حرم گردد

                                                                 يوسف رحيمي


اشعار محمدمهدي سيار

۳۰ بازديد

محمدمهدي سيار

لينك ورود به اشعار محمدمهدي سيار

محمد - مهدي - سيار - محمد مهدي سيار - محمدمهدي سيار - محمد سيار - محمدسيار - اشعار محمد - اشعارمحمد - اشعار مهدي - اشعارمهدي - اشعار سيار - اشعارسيار - اشعار محمد مهدي سيار - اشعارمحمد مهدي سيار - اشعار محمدمهدي سيار - اشعارمحمدمهدي سيار - وبلاگ شعر پارسي

لينك ورود به اشعار محمدمهدي سيار