من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

"هيچ كجا، هيچ كس" به مراحل پاياني رسيد

۲۹ بازديد

حسن كلامي، تهيه‌كننده در گفتگو با خبرنگار حوزه سينما باشگاه خبرنگاران در خصوص مراحل توليد فيلم "هيچ كجا، هيچ كس"، گفت: فيلمبرداري فيلم سينمايي "هيچ كجا، هيچ كس" مراحل پاياني خود را سپري مي‌كند و توليد آن به زودي به پايان مي‌رسد.

وي ادامه داد: آهنگساز اين فيلم سينمايي هنوز مشخص نشد و خبرهاي منتشر شده مبني انتخاب بهزاد عبدي به عنوان آهنگساز فيلم را تكذيب مي‌كنم.

كلامي تصريح كرد: محمد رضا مويني و ميثم مويني تدوين فيلم را برعهده دارند و اكثر صحنه‌هاي فيلمبرداري در زمستان و شمال كشور صورت گرفته است.

وي ضمن بيان اين كه عليرضا علويان صداگذاري فيلم را برعهده دارد، افزود: فيلمبرداري فيلم در شمال كشور و تهران و جزاير كيش به پايان رسيده است و با اتمام مراحل فني، براي نمايش در جشنواره فيلم فجر آماده مي‌شود.

گفتني است، احمد‌رفيع‌زاده نويسندگي فيلم را برعهده دارد و رضا كيانيان، محمدرضا فروتن، مهناز افشار و صابر ابر در فيلم "هيچ كس، هيچ كجا" ايفاي نقش كردند.


دل گيشه‌هاي سينمايي خنك شد/يك ميليارد تومان سهم "خوابم مي‌آد" از گيشه ها شد

۲۹ بازديد

به گزارش خبرنگار حوزه سينما باشگاه خبرنگاران فيلم‌هاي سينمايي در حال اكران اين هفته در حالي به كار خود پايان دارد كه فيلم سينمايي "خوابم مي‌آد" وارد باشگاه ميلياردي‌ها شد و در اين گرماي طاقت فرسا دل گيشه‌هاي تابستاني را خنك كرد.

اين فيلم به كارگرداني رضا عطاران و بازي متفاوت "اكبر عبدي" در نقش مادر "رضا عطاران" و مريلا زارعي دختر پاستيل فروش در ژانر طنز و كمدي باداشتن 28 سالن سينمايي و 23 روز نمايش توانست فروشي معادل 1 ميليارد تومان بدست آورد كه اين فيلم‌ تنها فيلم پر فروش جدول اكران تابستاني بوده و توانسته 23 روز صدرنشين گيشه‌هاي سينمايي باشد.

عطاران نشان داد كه وقتي پاي فيلم خوب درميان باشد مخاطب قطعاً آن را خواهد پذيرفت.

فيلم سينمايي "آزمايشگاه" به كارگرداني "حميد امجد" با بازي باران كوثري،‌ افشين هاشمي، رضا كيانيان و رامبد جوان نيز با داشتن 20 سالن سينمايي و 30 روز نمايش توانست فروشي معادل 250 ميليون تومان را بدست آورد.

فيلم سينمايي "قفس طلايي" به كارگراني محمد زرين دست و همچنين با بازي امين حيايي، نيلوفر خوش خلق محصولي مشترك از ايران و آمريكا نيز با داشتن 9 سالن سينمايي و 29 روز نمايش توانست فروشي معادل 165 ميليون تومان بدست آورد.

فيلم سينمايي "كيميا و خاك" نيز به كارگرداني عباس رافعي با بازي پريوش نظريه، حامد بهداد و حسين ياري با داشتن 9 سالن سينمايي و 16 روز نمايش توانست فروشي معادل 20 ميليون تومان بدست آورد.

فيلم سينمايي "پس كوچه‌هاي شمرون" به كارگرداني "كامران قدكچيان" با بازي شاهرخ استخري، عزت‌الله مهراوران، اكرم محمدي در ژانري فانتزي و عاشقانه نيز با داشتن 18 سالن سينمايي و 23 روز نمايش توانست فروشي معادل 115 ميليون تومان بدست آورد.

فيلم سينمايي "شورشيرين" به كارگرداني جواد اركاني نيز با داشتن 15 سالن سينمايي و 6 روز نمايش و حاشيه‌هاي بسيار اكران خود نتوانست نظر تماشاگران را به خود جلب كند و در نهايت اين فيلم با فروش 800 هزار توماني خود در روز سه شنبه در نهايت توانست به فروشي معادل 7ميليون تومان بدست آورد كه در مقايسه با هزينه توليد اين فيلم رقم بسيار بسيار ناچيزي است.


سنايي و تحول در شعر و ادب فارسي

۲۹ بازديد

  سنايي مقدمه

سنايي شاعري صاحب سبك است . اگر چه سنايي از ابتدا شيوه ي پيشينيان را هم چون عنصري دنبال مي كرده است . بعدها سفر به مكه باعث دگرگوني روحي وي گرديد . اين دگرگوني تغييري كلي در شعر وي ايجاد نمود و در كنار مدح و هجو ، اشعار زاهدانه و گاه قلندرانه سروده است . شفيعي كدكني اين دو بعد از زندگي وي را به دو قطب تاريك و روشن تعبير نموده است.

تحول سنايي در سبك و زندگي باعث تأثير و تحول سترگ وي در در ادب فارسي گرديده است.

1 – تحول در قصيده

با نگاه به قصيده در مي يابيم كه اساس اين نوع شعر بر پايه مدح و ستايش قرار گرفته و اين امر ناشي از تأثير پذيري شعر عرب است . چرا كه اولين قصيده سرا ي فارسي ، قصيده ي خود را در مدح يعقوب ليث سروده و رودكي آن را به حد اعلاي خود رسانده است . در دوراني كه شاعران به جز مدح و هجو در قصيده كاري از پيش نمي بردند ، سنايي وارد عرصه ي شعر و شاعري گرديد . در ابتدا همسان و همگام با پيشينيان و بعدها دست به دگرگوني و تغيير زد . با اندكي تأمل در قصايد سنايي دو نكته ي مهم مورد توجه قرار مي گيرد .

الف – قصايد زاهدانه ، عارفانه : اين قصايد كه جنبه هاي عرفاني و زهد در آن برتري دارد؛ در اين نوع قصايد سنايي چون دليل و راه نمايي دلسوز به پند و اندرز و گاه به شماتت شنونده مي پردازد .

مكن در جسم و جان منزل كه اين دون است و آن والا
قدم زين هر دو بيرون نه ، نه اينجا باش و نه آن جا

ب – قصايد اجتماعي و انتقادي : سنايي شاعري ستيزه گوي و اجتماعي است و بر افراد نابكار جامعه مي تازد و آن ها را رسوا مي كند و در نهايت به صورتي فهرست وار به انتقاد از طبقات جامعه مي پردازد .

مرد هشيار در اين عهد كمست
ور كسي هست به دين متهم است

زيركان را ز در عالم و شاه
وقت گرمست نه وقت كرمست

دو موردي كه گذشت دگرگوني سنايي را در قصيده به خوبي نشان مي دهد چرا كه شاعران گذشته تنها در قصايد خود به اثبات عقايد ديني خود مي پرداختند، اما سنايي به قرآن و دين نگاهي دلسوزانه دارد. همين نكته وجه تمايز و وجه برتري شاعر را با ديگر شعرا نشان مي دهد .

2 – تحول در غزل

غزل تا زمان سنايي پيچ و خم هايي بسياري طي نموده است . اگر چه تا زمان وي قالبي جدا گانه نبود بلكه بيشتر به شكل تغزل قصايد وجود داشته است . در زمان وي غزل نمود مي يابد و شعرا سخنان عاشقانه و گاه شهواني خود را در اين قالب مي سرودند و سنايي در اين دوران وارد عرصه ادب فارسي گرديد . وي با آوردن كلمات و اصطلاحات دو پهلوي عارفانه و صوفيانه نه تنها اين نوع از شعر را از ركود و انحطاط معنوي نجات بخشيد بلكه آن را قالبي براي بيان مناجات عارفان و عابدان ساخت .

سنايي پايه هاي اين نوع شعر را به كلي تغيير داد و به جاي معشوقكان زيبا رو ، معشوقي ابدي و دست نيافتني وراي عقل جايگزين ساخت و به راز و نياز خالصانه با وي پرداخت . اين امر باعث اعتلاي غزل در زبان و ادب فارسي گرديد . نكته مهم ديگري كه در مورد اين تغيير در قالب غزل حائز اهميت است وجود اصطلاحات عرفاني است كه باعث شد غزل به ايهام و ابهام آميخته گردد و به آن عمق و معنا بخشد و خواننده را به كنكاش و تفسير رهنمون سازد . اين امر بعدها باعث ترقي غزل گرديد.

در واقع انقلاب سنايي در غزل باعث گرديد دو گونه شاخه در اين نوع شعر ايجاد گردد : غزل هاي عاشقانه كه سرانجام بدست سعدي به كمال دست مي يابد و غزل عارفانه كه دست كار سنايي است و سرانجام با حافظ به اوج خويش دست مي يابد .

3 – تحول در مثنوي

سرودن مثنوي سابقه يي ديرينه در زبان و ادب فارسي دارد. اولين مثنوي ها به طور كلي در بيان مفاهيم اخلاقي سروده شده است .

سنايي با سرودن اشعاري در اين قالب بابي تازه آغاز نمود . وي مسائل اخلاق اجتماعي را با اخلاق زهد و عرفان به هم آميخت و جهاني آرماني كه از ديدگاه وي انسان به سعادت و خير مي رسد را بنا نهاد . شاهد بر اين سخن آوردن بابي در حديقه مي باشد كه گرچه در ظاهر به مدح بهرام شاه غزنوي مربوط مي شود اما در واقع خوي و خصال پادشاهي بنده نواز و منطقي را نشان مي دهد . بنيادي را كه سنايي در مثنوي آغاز نمود مورد تقليد بزرگاني چون عطار و مولانا قرار گرفت و جزو استوارترين بناهاي شعر و ادب فارسي گرديد .

4 – ديگر تحولات

در ابتداي قرن پنجم شاعران سعي نمودند با آوردن رديف هاي دشوار ، قافيه هاي نادر ، استعارات و آرايه هاي ادبي خواننده را به حيرت وادارند . اين امر ناشي از سرگرم كردن و به تفكر واداشتن خواننده و نشان دهنده ي هنر و معلومات شاعر است . سنايي نيز از اين مقوله مستثني نبود . مي توان گفت وي خداوندگار آوردن آرايه هاي دور از ذهن و رديف هاي سنگين است . وي از جمله شعرايي است كه حداكثر معلومات خويش را در اشعارش وارد نموده ، از جمله اين معلومات استفاده از قرآن و حديث است كه به صور گوناگون در شعر وي به چشم مي خورد . آشنايي كامل سنايي در زمينه ي عرفان باعث ورود اصطلاحات عرفاني بسياري در شعر وي گرديده است .

تمامي اين امور دليلي بر اين سخن است كه سنايي را شاعري صاحب سبك در ادبيات فارسي به شمار آورده و بر او ارج مي نهيم .

منبع : سايت تبيان


7 شعر جديد از 7 شاعر

۳۰ بازديد

ديوار

شاعر : عليرضا عباسي

آن طرف ديوار
باران مي‌بارد
اين طرف ديوار
باران
.
كسي دارد
براي دوري آدم‌ها
گريه مي‌كند

 

عادت

شاعر : محمدرضا تركي

پيش از آني كه به چشمان تو عادت بكنم
بايد اي دوست به هجران تو عادت بكنم

يا نبايد به سرآغاز تو نزديك شوم
يا از آغاز به پايان تو عادت بكنم

بهتر آن است كه چشم از تو بپوشم انگار،
تا به چشمان پشيمان تو عادت بكنم

چون زمستان و خزان از پي هم مي آيند
من چگونه به بهاران تو عادت بكنم؟

بادبان مي كشم و موج و خطر در پيش است
بايد اي عشق به طوفان تو عادت بكنم

ساده تر نيست در آغوش عطش جان بدهم
تا به سرچشمه سوزان تو عادت بكنم؟!

اي دل غمزده ديري ست كه عادت دارم
به سخنهاي پريشان تو عادت بكنم!

 

كبوتر

شاعر : واهه آرمن

بر كاغذ آبي
مُشتي دانه مي‌پاشم
دانه براي كبوتران
آبي
براي عقاب‌ها

 

پيرمرد

شاعر : شهاب مقربين

هفت سر دارد
هر يك بازيچه‌ي دستي
بر باد مي‌رود
تنها با يكي فرياد مي‌كشد
پيرمرد بادكنك‌فروش

 

خواب

شاعر : عليرضا طبايي

خواب مي‌بينم
رفته‌ام از نردبان آسمان بالا
خواب مي‌چينم
***
خواب كو اما

 

نمونه

شاعر : اكبر اكسير

باور كنيد من نمونه‌ام
دوست و دشمن اقرار مي‌كنند من نمونه‌ام
مليحه هم تأييد مي‌كند من نمونه‌ام
اول باور نمي‌كردم من نمونه‌ام
حالا باور مي‌كنم من نمونه‌ام
لطفا قبل از ساعت هشت
مرا به آزمايشگاه تحويل دهيد

 

آتش

شاعر : سارا محمدي اردهالي

چيزي ته كشو
شب‌ها تپانچه‌ام را چك مي‌كنم
همه چيز بايد درست باشد
ماشه خوب چكانده شود
گلوله به موقع آتش كند
جذاب است
كاري را كه هيچ‌وقت انجام نخواهم داد
مو به مو مرور مي‌كنم

براي مشاهده اشعار محمدرضا تركي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار شهاب مقربين كليك كنيد


آخرين اخبار از پروژه سينمايي "محمدرسول‌الله"

۲۹ بازديد

محسن تابنده بازيگر فيلم سينمايي محمد(ص) در گفتگو با خبرنگار حوزه سينما باشگاه خبرنگاران گفت: اين اثر سينمايي روايتگر دوران كودكي حضرت محمد(ص) است كه در حال حاضر مشغول ايفاي نقش در اين اثر هستم و تا آخر مهر‌ماه كار به پايان خواهد رسيد.

وي در خصوص نقش خود در اين فيلم عنوان كرد: من نقش ساموئل تاجر يهودي را در فيلم سينمايي محمد(ص) بر عهده دارم.

گفتني است، فيلمبرداري اين فيلم با صحنه‌هاي وفات مادر رسول اكرم(ص) در روستاي ابواء روستايي كه پيامبر در بازگشت از سفر مدينه مادر بزرگوارشان را در آن روستا از دست مي‌دهند و فيلمبرداري صحنه‌هاي مربوط به دوران شيرخوارگي و خردسالي در روستاي سعديه ادامه پيدا خواهد كرد.

لازم به ذكر است، پروانه ساخت فيلم سينمايي محمد(ص) به تهيه‌كنندگي موسسه امور سينمايي بنياد مستضعفان انقلاب اسلامي و كارگرداني مجيد مجيدي است.

"امين تارخ"‌در نقش عبدالمطلب پدربزرگ پيامبر اكرم(ص)، مهدي پاكدل براي نقش ابوطالب عموي پيامبر، ساره بيات براي نقش حليمه دايه پيامبر(ص)، مينا ساداتي براي نقش آمنه مادر پيامبر(ص)، محسن تابنده براي نقش ساموئل تاجر يهودي هستند.

حميد فرخ نژاد، رعنا آزادي‌ور، حميدرضا تاج دولت، صادق هاتفي،‌ محمد عسگري، هدايت هاشمي، نگار عابدي، پانته‌آ مدرنيا، جعفر قاسمي هم در اين فيلم سينمايي به ايفاي نقش پرداخته‌اند.


اشعاري به مناسبت ولادت حضرت مهدي (عج)

۳۱ بازديد

به مناسبت ولادت با سعادت منجي موعود ، حضرت مهدي (عج) ، اشعاري از شاعران معاصر كشورمان را براي شما بازديدكنندگان آماده كرده ايم. اميدواريم از خواندن اشعار لذت كافي رو ببريد.

حافظ آيات - كمال مومني

صبح نزديك است - قاسم صرافان

گريه ما يك زمان به كار مي آيد - علي اكبر لطيفيان

اي آخرين بهار چرا دير كرده اي ؟ - علي اكبر لطيفيان

دلم قرار نمي گيرد از فغان بي تو - مقام معظم رهبري

نوشته اند دلم را براي خون جگري - علي اكبر لطيفيان

اي صاحب زمانه ! زمانه بدي شده است - ميلاد عرفان پور

آسمان ! امشب جمال حق تعالي را ببين - غلامرضا سازگار

نَمي از چشم هاي توست چشمه - سيد محمدجواد شرافت

كي به پايان برسد درد ، خدا مي داند - محسن جلالي فراهاني


2 شعر به مناسبت ولادت امام زمان (عج)

۲۹ بازديد

مصلح كل

شاعر : غلامرضا قدسي

اي كه در حسن كسي همسر و همتاي تو نيست
سرو افراخته چون قامت رعناي تو نيست
جلوه‌ي ماه فلك چون رخ زيباي تو نيست
كيست آن كو به جهان واله و شيداي تو نيست

گر چه پنهان ز نظر روي نكوي تو بود
چشم ارباب بصيرت همه سوي تو بود

آتش عشق تو در سينه نهفتن تا كي
طعنه ز اغيار تو اي يار شنفتن تا كي
همه شب از غم هجر تو نخفتن تا كي
روي ناديده و اوصاف تو گفتن تا كي

چهره بگشاي ز رخسار كه ديدن دارد
سخن از لعل تو اي دوست شنيدن دارد

اگر اي مه ز ره مهر بيايي چه شود
غنچه‌ي لب به تكلّم بگشايي چه شود
نظري جانب عشّاق نمايي چه شود
همچو بلبل به چمن نغمه سرايي چه شود

بي گل روي تو گلزار ندارد رونق
از صفاي تو صفا يافته گيتي الحق

روي زيباي تو اي دوست نديدم آخر
نغمه‌ي روح فزايت نشنيدم آخر
گلي از گلشن وصل تو نچيدم آخر
چون هلال از غمت اي ماه خميدم آخر

روز ما تيره‌تر از شب بود از دوري تو
زده آتش به دل ما غم مستوري تو

دل بود شيفته‌ي طره‌ي مويت اي دوست
جان به لب آمده از دوري رويت اي دوست
چشم ما هست شب و روز به سويت اي دوست
كس نياورد خبر از سر كويت اي دوست

ره نبرديم به كوي تو و خون شد دل ما
رفت بر باد فنا از غم تو حاصل ما

خاطر ما ز فراق تو پريشان تا چند
خانه‌ي دل بود از هجر تو ويران تا چند
دوستان از غم تو بي سر و سامان تا چند
در پس پرده‌ي غيبت شده پنهان تا چند

پرده اي ماه فروزنده ز رخسار فكن
تا جهان را كني از نور جمالت روشن

شب تار همه را ماه دل‌افروز تويي
داور و دادرس و دادگر امروز تويي
عارفان را به خدا معرفت‌آموز تويي
مصلح كل تويي و بر همه پيروز تويي

هر كه آزاده و دانشور و صاحب‌نظر است
بهر اصلاح جهان منتظِر منتظَر است

ما همه بنده، تويي صاحب ما، سرور ما
چون تويي در همه جا حامي ما ياور ما
نبود جز تو كسي قائد ما، رهبر ما
در پناه تو بود ملّت ما، كشور ما

سايه‌ي لطف تو تا بر سر احباب بود
دل ز مهر تو چو خورشيد جهان تاب بود

ما همه عاشق دلداده و جانانه تويي
صدف دين خدا را دُر يكدانه تويي
رهبر مردم آزاده و فرزانه تويي
قدمي رنجه نما صاحب اين خانه تويي

خانه‌ي صبر ز هجران تو گرديد خراب
از ره لطف و كرم منتظران را درياب

خاطر آشفته چنين پيرو قرآن مپسند
بيش از اين ذلّت اين جمع پريشان مپسند
بي‌پناه اين همه افراد مسلمان مپسند
دوست را دستخوش فتنه‌ي دوران مپسند

تا به كي نزد كسان بي‌كس و ياور باشيم
چند از دوري روي تو در آذر باشيم

سوي ما كن نظري از پي دلدارري ما
تا تو از لطف نيايي به هواداري ما
كه كند غير تو از مهر و وفا ياري ما؟
كه دهد خاتمه آخر به گرفتاري ما؟

ما همه منتظر مقدم فرخنده‌ي تو
تا ببينم مگر چهره‌ي تابنده‌ي تو

دل افسرده‌ي ما را ز غم آكنده ببين
مسلمين را ز هم اين‌گونه پراكنده ببين
آشنا را بر بيگانه سر افكنده ببين
جمع در ظاهر و از تفرقه شرمنده ببين

چه بگويم كه تو خود آگهي از راز نهان
باري آنجا كه عيان است چه حاجت به بيان

بي تو ما در كف بيگانه گرفتار شديم
غرق محنت ز هوسراني اشرار شديم
خون جگر از ستم دشمن مكّار شديم
در بر خلق جهان خوارتر از خار شديم

اجنبي پاي چو در كشور اسلام نهاد
هستي ملّت ما را ز جفا داد به باد

سالها دم زده از مهر ولايت "قدسي"
فكند كاش سر خويش به پايت "قدسي"
مي‌كند صبح و مسا مدح ثنايت "قدسي"
تا كند جان خود از شوق، فدايت "قدسي"

چه شود گر كني از لطف به حالش نظري
تا كه از نخل وصال تو بچيند ثمري

 

بيا كه آمدنت ...

شاعر : اصغر عظيمي مهر

چگونه پر بزنم تا كه بال و پر بسته ست ؟!
چقدر در بزنم ؟‍! ها ؟! چقدر ؟! در بسته ست!

از اين ستون فرجي نيست تا ستون دگر!
كه ريشه هاي درختان به يكدگر بسته ست!

تفاوتي نكند باغ با قفس! وقتي –
دل پرنده شكسته ست و بال و پر بسته ست!

چقدر چشم بچرخانم و نگاه كنم؟!
در اين زمانه كه هر چشم ديده ور بسته ست!

اگر كه راه نمي خواندم ز تنهايي ست!
كه گاه قصد زيارت به همسفر بسته ست!

پر از عريضه شده چاه جمكران ؛ حالا -
به جاي آب پر از نامه‌هاي سربسته ست!

ميان راه نمي‌ماند آنكه قبلِ سفر
درست توشه به اندازه سفر بسته ست

به پشت گرمي اين قوم دلخوشي كافي ست!
كه زود وا شد مشتي كه تنگ تر بسته ست!

«عقب نشيني» آرايش سپاه نبود!
مسيرِ فتح به سربازِ بي جگر بسته ست!

زمان آمدنت روي ما حساب نكن!
خودِ خدا به هواخواهي‌ات كمر بسته ست!

بيا كه آمدنت بحث مرگ و زندگي است
نبود و بودِ دو عالم به اين خبر بسته ست!

بيا كه گوشه چشمي به من بيندازي
سعادت دو جهانم به يك نظر بسته ست!


نَمي از چشم هاي توست چشمه

۲۹ بازديد

نَمي از چشم هاي توست چشمه

شاعر : سيد محمدجواد شرافت

نَمي از چشم هاي توست چشمه ، رود ، دريا هم
كمي از ردِّ پاي توست جنگل ، كوه ، صحرا هم

تو از تورات و انجيل و زبور از نور لبريزي
تو قرآني ، زمين محو شكوهت، آسمان ها هم

جهان نيلي است طوفاني ، جهان دل مرده ظلماني
تويي تو نوح موسي هم ، تويي تو خضر عيسي هم

نوايت نغمه ي داوود ، حُسنت سوره ي يوسف
مرا ذوق شنيدن مي كشد شوق تماشا هم

تو آن ماهي كه در پايت تلاطم مي كند دريا
من آن درياي سرگردان دور افتاده از ماهم

اسير روي ماه تو ، هواخواه نگاه تو
نشسته بين راه تو ، نه تنها من كه دنيا هم

تمام روز ها بي تو شده روز مبادا ، نه
كه مي گريد به حال و روز ما روز مبادا هم

همه امروزها مثل غروب جمعه دلگيرند
كه بي تو تيره و تلخ است چون ديروز ، فردا هم

جهاني را كه پژواك صدايت را نمي خواهد
نمي خواهم نمي خواهم نمي خواهم نمي خواهم


نوشته اند دلم را براي خون جگري

۳۴ بازديد

نوشته اند دلم را براي خون جگري

شاعر : علي اكبر لطيفيان

نوشته اند دلم را براي خون جگري
بدون گريه زمانه نمي شود سپري

نيازمندِ تكامل ، به گريه محتاج است
درخت آب نديده نمي دهد ثمري

دو فيض ، توشه ي راه سلوك عاشق هست:
توسل سحري و عنايت سحري

هزار نافله خواندن چه فايده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظري؟

به هر دري كه زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من ، بس است در به دري

براي بنده خريدن بيا سر بازار
چه خوب مي شود اين مرتبه مرا بخري

بدون تو چه بلاها كه بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت كه با خبري

هميشه خير قنوت تو مي رسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبري

خودت براي ظهورت دعا كن و برگرد
دعاي من به خودم هم نمي كند اثري

يگانه منتقم خون كربلا برگرد
قسم به عمه ي مظلومه ات بيا برگرد


صبح نزديك است

۳۲ بازديد

صبح نزديك است

شاعر : قاسم صرافان

رو به گندم‌زارها مي‌آيي اي مولاي گندمگون !
آيه‌ي صلحند چشمان شما ـ «والتين والزيتون» ـ

ابروانت خط نستعليق خطاطي زبردستند
آخرين بيت از غزل‌هايي خيال انگيز و يكدستند

بيتِ آخر حالتش اين است، غافلگير خواهد كرد
ـ ناز دارد ـ مي‌رسد هرچند گاهي دير خواهد كرد

نرگس اينجا غرق در تركيب خالت با لب است امشب
«آن شب قدري كه گويند اهل خلوت امشب است »، امشب

دارد از بالا محمد (ص) هم خودش را در تو مي‌جويد
مي‌زند بر شانه‌هاي حيدر و با شوق مي‌گويد:

ـ مثل زهرا(س) مي‌شود از دور چشمش را كه مي‌بندد
خوب با دقت نگاهش كن علي(ع) ! مثل تو مي‌خندد

بي محمد(ص) مانده يثرب تا تو شب با ماه تنهايي
بي علي(ع) مانديم تا تو بازهم با چاه تنهايي

لحظه‌ها را بي تماشايت نگو باور كنم مولا!
«من نه آن رندم كه ترك ساقي و ساغر كنم» مولا!

تا كي اينجا قصه‌ي خورشيد پنهان را بخوانم من
«يوسف گمگشته باز آيد به كنعان» را بخوانم من

با ستاره منتظر مي‌مانم آري صبح نزديك است
آه بيدارانِ اين شب زنده داري! صبح نزديك است