دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۰ ۳۰ بازديد

نَمي از چشم هاي توست چشمه
شاعر : سيد محمدجواد شرافت
نَمي از چشم هاي توست چشمه ، رود ، دريا هم
كمي از ردِّ پاي توست جنگل ، كوه ، صحرا هم
تو از تورات و انجيل و زبور از نور لبريزي
تو قرآني ، زمين محو شكوهت، آسمان ها هم
جهان نيلي است طوفاني ، جهان دل مرده ظلماني
تويي تو نوح موسي هم ، تويي تو خضر عيسي هم
نوايت نغمه ي داوود ، حُسنت سوره ي يوسف
مرا ذوق شنيدن مي كشد شوق تماشا هم
تو آن ماهي كه در پايت تلاطم مي كند دريا
من آن درياي سرگردان دور افتاده از ماهم
اسير روي ماه تو ، هواخواه نگاه تو
نشسته بين راه تو ، نه تنها من كه دنيا هم
تمام روز ها بي تو شده روز مبادا ، نه
كه مي گريد به حال و روز ما روز مبادا هم
همه امروزها مثل غروب جمعه دلگيرند
كه بي تو تيره و تلخ است چون ديروز ، فردا هم
جهاني را كه پژواك صدايت را نمي خواهد
نمي خواهم نمي خواهم نمي خواهم نمي خواهم
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد