دانلود فايل صوتي غزل ( 257 كيلوبايت )
شهريست پرظريفان و از هر طرف نگاري
ياران صلاي عشق است گر ميكنيد كاري
چشم فلك نبيند زين طرفهتر جواني
در دست كس نيفتد زين خوبتر نگاري
هرگز كه ديده باشد جسمي ز جان مركب
بر دامنش مبادا زين خاكيان غباري
چون من شكستهاي را از پيش خود چه راني
كم غايت توقع بوسيست يا كناري
مي بيغش است درياب وقتي خوش است بشتاب
سال دگر كه دارد اميد نوبهاري
در بوستان حريفان مانند لاله و گل
هر يك گرفته جامي بر ياد روي ياري
چون اين گره گشايم وين راز چون نمايم
دردي و سخت دردي كاري و صعب كاري
هر تار موي حافظ در دست زلف شوخي
مشكل توان نشستن در اين چنين دياري