دانلود فايل صوتي غزل ( 396 كيلوبايت )
طفيل هستي عشقند آدمي و پري
ارادتي بنما تا سعادتي ببري
بكوش خواجه و از عشق بينصيب مباش
كه بنده را نخرد كس به عيب بيهنري
مي صبوح و شكرخواب صبحدم تا چند
به عذر نيم شبي كوش و گريه سحري
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
هزار جان مقدس بسوخت زين غيرت
كه هر صباح و مسا شمع مجلس دگري
ز من به حضرت آصف كه ميبرد پيغام
كه ياد گير دو مصرع ز من به نظم دري
بيا كه وضع جهان را چنان كه من ديدم
گر امتحان بكني مي خوري و غم نخوري
كلاه سروريت كج مباد بر سر حسن
كه زيب بخت و سزاوار ملك و تاج سري
به بوي زلف و رخت ميروند و ميآيند
صبا به غاليه سايي و گل به جلوه گري
چو مستعد نظر نيستي وصال مجوي
كه جام جم نكند سود وقت بيبصري
دعاي گوشه نشينان بلا بگرداند
چرا به گوشه چشمي به ما نمينگري
بيا و سلطنت از ما بخر به مايه حسن
و از اين معامله غافل مشو كه حيف خوري
طريق عشق طريقي عجب خطرناك است
نعوذبالله اگر ره به مقصدي نبري
به يمن همت حافظ اميد هست كه باز
اري اسامر ليلاي ليله القمر
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد