من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

شعر 134

۳۱ بازديد

 

بعد از ظهر هاي دلگير

آبان ماه

كه برگ هاي نيمه زرد به تن درخت

عاريتي هستند

و چند كلاغ در پرواز

از پشت درختان مي گذرند

بعد از ظهر هاي دلگير

پاييز شميران

كه من را به طولاني بودن شب

اميدوار مي كنند


شعر 135

۲۸ بازديد

 

به تاريكي شب

خو گرفته ام

و روز برايم زياد

روشن

و زياد شلوغ

است


شعر 136

۳۵ بازديد

 

گوييا پاي زمان

پيچ خورده

و دمر افتاده است

و همچنان ساعت پنج ِ

عصر بيست و چهارم آبانِ

هزارو سيصد و هفتادو

پنج است


شعر 131

۲۸ بازديد

 

در اين چرخش بي محابا

هر چيز نامي را مي جويد

 

و لحظه اي از آب

گل، آسمان و گياه مي گوييم

و سپس همه چيز به سكوت

باز مي گردد


شعر 132

۲۹ بازديد
 

سكوت چه لحظه باشكوهي است

كه دوام مي يابد

در بي پاياني لحظات

و در بي پاياني سكوت


شعر 133

۳۲ بازديد

 

هستي و نيستي با هم هستند

و اين دنيايي هستند

و اگر بنا باشد چيزي باقي باشد

از جنس ديگري است

 

حتما نوعي انقطاع هم هست

كه تا " هستيم" به معناي اين دنيايي

نشان دو امر باقي را نمي توانيم درك كنيم


شعر 129

۲۸ بازديد

 

بودن من

با من نيست

و از من نيست

بودن من جايي

آن سو تر است

جاي همه بودن ها

كه شعله من و ما

در آن خاموش مي شود


شعر 130

۲۸ بازديد

 

از من چيزي جز من

باقي مي ماند

كه خاطره اي است از من

در خاطره جهان


شعر 126

۳۱ بازديد

 

پيام شاعر

پيامي است

غير تاريخي


شعر 127

۳۰ بازديد

 

گربه ها

از مسير هايي مي گذرند

نمي توانيم دنبال آنها

برويم

ولي مي توانيم حس كنيم

كه از مسيري مي گذرند

كه معنايي جادويي

دارد