من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

ساقي به نور باده برافروز جام ما

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 307 كيلوبايت )

ساقي به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو كه كار جهان شد به كام ما
ما در پياله عكس رخ يار ديده‌ايم
اي بي‌خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
چندان بود كرشمه و ناز سهي قدان
كايد به جلوه سرو صنوبرخرام ما
اي باد اگر به گلشن احباب بگذري
زنهار عرضه ده بر جانان پيام ما
گو نام ما ز ياد به عمدا چه مي‌بري
خود آيد آن كه ياد نياري ز نام ما
مستي به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده‌اند به مستي زمام ما
ترسم كه صرفه‌اي نبرد روز بازخواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
حافظ ز ديده دانه اشكي همي‌فشان
باشد كه مرغ وصل كند قصد دام ما
درياي اخضر فلك و كشتي هلال
هستند غرق نعمت حاجي قوام ما


دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما

۳۵ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 162 كيلوبايت )

دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما
ما مريدان روي سوي قبله چون آريم چون
روي سوي خانه خمار دارد پير ما
در خرابات طريقت ما به هم منزل شويم
كاين چنين رفته‌ست در عهد ازل تقدير ما
عقل اگر داند كه دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان ديوانه گردند از پي زنجير ما
روي خوبت آيتي از لطف بر ما كشف كرد
زان زمان جز لطف و خوبي نيست در تفسير ما
با دل سنگينت آيا هيچ درگيرد شبي
آه آتشناك و سوز سينه شبگير ما
تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم كن بر جان خود پرهيز كن از تير ما


گفتم اي سلطان خوبان رحم كن بر اين غريب

۲۷ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 250 كيلوبايت )

گفتم اي سلطان خوبان رحم كن بر اين غريب
گفت در دنبال دل ره گم كند مسكين غريب
گفتمش مگذر زماني گفت معذورم بدار
خانه پروردي چه تاب آرد غم چندين غريب
خفته بر سنجاب شاهي نازنيني را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالين غريب
اي كه در زنجير زلفت جاي چندين آشناست
خوش فتاد آن خال مشكين بر رخ رنگين غريب
مي‌نمايد عكس مي در رنگ روي مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرين غريب
بس غريب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشكين غريب
گفتم اي شام غريبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر كن چون بنالد اين غريب
گفت حافظ آشنايان در مقام حيرتند
دور نبود گر نشيند خسته و مسكين غريب


مي‌دمد صبح و كله بست سحاب

۳۵ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 195 كيلوبايت )

مي‌دمد صبح و كله بست سحاب
الصبوح الصبوح يا اصحاب
مي‌چكد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام يا احباب
مي‌وزد از چمن نسيم بهشت
هان بنوشيد دم به دم مي ناب
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب
در ميخانه بسته‌اند دگر
افتتح يا مفتح الابواب
لب و دندانت را حقوق نمك
هست بر جان و سينه‌هاي كباب
اين چنين موسمي عجب باشد
كه ببندند ميكده به شتاب
بر رخ ساقي پري پيكر
همچو حافظ بنوش باده ناب


سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 232 كيلوبايت )

سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشي بود در اين خانه كه كاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوري دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بين كه ز بس آتش اشكم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنايي نه غريب است كه دلسوز من است
چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخت
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش ميخانه بسوخت
چون پياله دلم از توبه كه كردم بشكست
همچو لاله جگرم بي مي و خمخانه بسوخت
ماجرا كم كن و بازآ كه مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شكرانه بسوخت
ترك افسانه بگو حافظ و مي نوش دمي
كه نخفتيم شب و شمع به افسانه بسو


خمي كه ابروي شوخ تو در كمان انداخت

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 317 كيلوبايت )

خمي كه ابروي شوخ تو در كمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم كه رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت
به يك كرشمه كه نرگس به خودفروشي كرد
فريب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
شراب خورده و خوي كرده مي‌روي به چمن
كه آب روي تو آتش در ارغوان انداخت
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت
بنفشه طره مفتول خود گره مي‌زد
صبا حكايت زلف تو در ميان انداخت
ز شرم آن كه به روي تو نسبتش كردم
سمن به دست صبا خاك در دهان انداخت
من از ورع مي و مطرب نديدمي زين پيش
هواي مغبچگانم در اين و آن انداخت
كنون به آب مي لعل خرقه مي‌شويم
نصيبه ازل از خود نمي‌توان انداخت
مگر گشايش حافظ در اين خرابي بود
كه بخشش ازلش در مي مغان انداخت
جهان به كام من اكنون شود كه دور زمان
مرا به بندگي خواجه جهان انداخت


اي شاهد قدسي كه كشد بند نقابت

۲۸ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 235 كيلوبايت )

اي شاهد قدسي كه كشد بند نقابت
و اي مرغ بهشتي كه دهد دانه و آبت
خوابم بشد از ديده در اين فكر جگرسوز
كاغوش كه شد منزل آسايش و خوابت
درويش نمي‌پرسي و ترسم كه نباشد
انديشه آمرزش و پرواي ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماري
پيداست از اين شيوه كه مست است شرابت
تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه انديشه كند راي صوابت
هر ناله و فرياد كه كردم نشنيدي
پيداست نگارا كه بلند است جنابت
دور است سر آب از اين باديه هش دار
تا غول بيابان نفريبد به سرابت
تا در ره پيري به چه آيين روي اي دل
باري به غلط صرف شد ايام شبابت
اي قصر دل افروز كه منزلگه انسي
يا رب مكناد آفت ايام خرابت
حافظ نه غلاميست كه از خواجه گريزد
صلحي كن و بازآ كه خرابم ز عتابت


اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست

۳۴ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 307 كيلوبايت )

اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست
منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست
شب تار است و ره وادي ايمن در پيش
آتش طور كجا موعد ديدار كجاست
هر كه آمد به جهان نقش خرابي دارد
در خرابات بگوييد كه هشيار كجاست
آن كس است اهل بشارت كه اشارت داند
نكته‌ها هست بسي محرم اسرار كجاست
هر سر موي مرا با تو هزاران كار است
ما كجاييم و ملامت گر بي‌كار كجاست
بازپرسيد ز گيسوي شكن در شكنش
كاين دل غمزده سرگشته گرفتار كجاست
عقل ديوانه شد آن سلسله مشكين كو
دل ز ما گوشه گرفت ابروي دلدار كجاست
ساقي و مطرب و مي جمله مهياست ولي
عيش بي يار مهيا نشود يار كجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فكر معقول بفرما گل بي خار كجاست


ساقيا آمدن عيد مبارك بادت

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 182 كيلوبايت )

ساقيا آمدن عيد مبارك بادت
وان مواعيد كه كردي مرواد از يادت
در شگفتم كه در اين مدت ايام فراق
برگرفتي ز حريفان دل و دل مي‌دادت
برسان بندگي دختر رز گو به درآي
كه دم و همت ما كرد ز بند آزادت
شادي مجلسيان در قدم و مقدم توست
جاي غم باد مر آن دل كه نخواهد شادت
شكر ايزد كه ز تاراج خزان رخنه نيافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور كز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت اين كشتي نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنيادت


چو بشنوي سخن اهل دل مگو كه خطاست

۳۲ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 284 كيلوبايت )

چو بشنوي سخن اهل دل مگو كه خطاست
سخن شناس نه‌اي جان من خطا اين جاست
سرم به دنيي و عقبي فرو نمي‌آيد
تبارك الله از اين فتنه‌ها كه در سر ماست
در اندرون من خسته دل ندانم كيست
كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد كجايي اي مطرب
بنال هان كه از اين پرده كار ما به نواست
مرا به كار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنين خوشش آراست
نخفته‌ام ز خيالي كه مي‌پزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه كجاست
چنين كه صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشوييد حق به دست شماست
از آن به دير مغانم عزيز مي‌دارند
كه آتشي كه نميرد هميشه در دل ماست
چه ساز بود كه در پرده مي‌زد آن مطرب
كه رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
نداي عشق تو ديشب در اندرون دادند
فضاي سينه حافظ هنوز پر ز صداست