من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

آروزهاي مـُـضحكي دارم

۲۹ بازديد

 

دوست دارم كه گوشه ي پيانو
كاغذ ِ نـُـت نويسي ات باشم

« im calling you » كه مي خواني
لهجه ي انگليسي ات باشم


نقشه ما هنوز كامل نيست

۳۰ بازديد

 

دوست دارم ادامه اش بدهم
بازي ِ احمقانه ي دل را

كُمكم كن درست بگذارم
آخرين تكه هاي پازل را


هرچه مرهم مي گذارم بند مي آيد مگر

۳۰ بازديد

 

هرچه مرهم مي گذارم بند مي آيد مگر
اي وطن! خون ِ دل از اروند مي آيد مگر !

هرچه لالايي بلد بودي برايم خوانده اي
خواب ِ چشماني كه مي بارند مي آيد مگر

هرچه شكلك توي ذهنت بود در آورده اي
بر لب شعرم ولي لبخند مي آيد مگر

تو دلت خوش باشد اما ابر حزبي توده ايست
در پناه چتر ، باران بند مي آيد مگر

ساختار فصل ها را عصر يخبندان شكست
ماه ِ فروردين پس از اسفند .............؟


كاش مي شد ايستاد و فكر كرد

۲۸ بازديد

 

مثل ِ يك زخم سياه و كاري ام
كه به درياي نمك افتاده ام

بين ِ اركان ِ نمازي بي وضو
در وجود ِ تو به شك افتاده ام

آه اگر چيزي نگفتم تا به حال
وحشتم از حرف ِ مردم بوده است

من يقين دارم كه عاشق نيستم
عشق يك سوء تفاهم بوده است !

چاه ِ چشمت عمق ِ چنداني نداشت
غرق ِ بغضم كرد ــ يك حفره ــ مرا

من به تو اسلام آوردم ولي
گريه در مي آوَرَد كفر مرا !

در قنوتي به بلنداي نگاه
زير بار ِ «ربّــنا» دستم شكست

عشق بعد از تو «سلامي» سرد شد
دل به هر آيينه اي بستم شكست

دستم از دستم رها شد ! گم شدم
در شلوغي هاي « الرّحمن ِ» تو

خسته ام از جاده ي بي انتهات
خسته ام از دور برگردان ِ تو

مي دوم بي اختيار و بي هدف
جبر ، خود را زير گوشم ذكر كرد

زندگي جاريست اما لحظه اي
كاش مي شد ايستاد و فكر كرد !


از آنچه آينه مي گفت پير تر شده ام

۳۰ بازديد

 

از آنچه آينه مي گفت پير تر شده ام
دلم گرفته ولي دلپذير تر شده ام

خدا از آن بالا لطف كن بيا پايين
چرا كه من پسري سر به زير تر شده ام

چرا كه زندگي من شبيه دايره اي است
كه از هميشه در آن گوشه گير تر شده ام


حمله ي بادها و جريان ها همه را زرد مي كند جز تو

۲۸ بازديد

 

حمله ي بادها و جريان ها همه را زرد مي كند جز تو
جنگ جو ها براي جنگيدن سرشان درد مي كند جز تو

هيچ راهي براي رفتن نيست خنجرت را غلاف كن برگرد
پيش شيطان ِ معتقد بنشين به خدا اعتراف كن برگرد !

چشم هاي به راه مانده ي من انتظار تو را يدك دارد
شعر گفتن بدون تو سخت است شعر من درد مشترك دارد !


اسباب هاي بازي من را خراب كرد

۲۸ بازديد

 

آمد زمينه سازي من را خراب كرد
اسباب هاي بازي من را خراب كرد

گيسوي «غير قابل تعريف» و «بي حدش»
يك شب مخ ِ‌ رياضي من را خراب كرد

او با نگاه ، آينه اي واقعي نساخت
خودبيني ِ مَجازي من را خراب كرد !

مثل دو تا مثلث ِ‌ در هم فرو شده
با بولدوزر اراضي من را خراب كرد

اشغال شد خطوط و نيازم به ارتباط
احساس ِ‌ بي نيازي من را خراب كرد

چاقو - طناب دار - سُرنگ ِ هوا - تفنگ
اسباب هاي بازي من را خراب كرد !


شايد هنوزم دير نيست

۳۰ بازديد

 

در جهان ِ شبيه سازي تو
مرگ بي وقفه زندگي مي ساخت

تابع ِ كشور دلت بودم
گرچه من را به رسميت نشناخت

 

جاي نام تو‌ در دل ِ تنگم
جاي نام ِ تو در ادامه ي من

سال ها رفته است شيطاني
« توي جلد ِ شناسنامه ي من ! »

 

بي هويت تر از مسيح شدم
يك جــُـدا مانده و قرينه ي تو

روي بوم ِ زمين كشيده شدم
چون صـــليــبي به روي سينه ي تو !

 

مثل يك رود از دل چشمه
راه افتاده ماه ، در چشمم

مثل گويي سپيد مي افتد
اتفاقي سياه در چشمم

 

تو ولي نيستي كه پاك كني
لكه هاي بزرگ ِ ننگم را

تو ولي نيستي كه بشكافي
با دو تا بوسه قلب ِ‌ سنگم را !

 

طاقت طعنه هاي سنگين و
گريه هاي دوباره را دارم

صفر ، نــُــه ، يازده ، سه تا نقطه ( 0911… )
من هنوز اين شماره را دارم !

 

عشق ، اشغال بود از اوّل
پشت ِ خط مـُــقـــدَم ِ لب هات

مي روم دستمال بردارم
ماه تب كرده است در شب هات!


پر شدم از نيمه اي كه پر نبايد مي شدم

۲۸ بازديد

 

پر شدم از نيمه اي كه پر نبايد مي شدم
در صدف هاي حماقت دُر نبايد مي شدم

من براي سفره ي بي رنگ و بوي خانه ام
نان اگرچه نيستم آجر نبايد مي شدم

نيمه ي ليوان من پر هست آه اما چه سود
پر شدم از نيمه اي كه پر نبايد مي شدم


نقاش

۲۹ بازديد

 

طعم لب و طعنه زدنت را بكشم
يا جذر و مد ِ پيرهنت را بكشم ؟

عريان شو و چند قرن ،‌ بي حركت باش !
بگذار تمام بدنت را بكشم