دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۲ ۳۱ بازديد
در جهان ِ شبيه سازي تو
مرگ بي وقفه زندگي مي ساخت
تابع ِ كشور دلت بودم
گرچه من را به رسميت نشناخت
جاي نام تو در دل ِ تنگم
جاي نام ِ تو در ادامه ي من
سال ها رفته است شيطاني
« توي جلد ِ شناسنامه ي من ! »
بي هويت تر از مسيح شدم
يك جــُـدا مانده و قرينه ي تو
روي بوم ِ زمين كشيده شدم
چون صـــليــبي به روي سينه ي تو !
مثل يك رود از دل چشمه
راه افتاده ماه ، در چشمم
مثل گويي سپيد مي افتد
اتفاقي سياه در چشمم
تو ولي نيستي كه پاك كني
لكه هاي بزرگ ِ ننگم را
تو ولي نيستي كه بشكافي
با دو تا بوسه قلب ِ سنگم را !
طاقت طعنه هاي سنگين و
گريه هاي دوباره را دارم
صفر ، نــُــه ، يازده ، سه تا نقطه ( 0911… )
من هنوز اين شماره را دارم !
عشق ، اشغال بود از اوّل
پشت ِ خط مـُــقـــدَم ِ لب هات
مي روم دستمال بردارم
ماه تب كرده است در شب هات!