انتخابات
ترك گفتم بروز آدينه
راحت خانه در هوايي سرد
تا دهم راي انتخاباتي
چه تفاوت كند به زن يا مرد
هر طرف بود محشري بر پا
ماجرايي كه شرح نتوان كرد
همه جا هاي و هوي تبليغات
همه اندر رقابتند و نبرد
اين طرف يك قبيله ي ريشو
آن طرف يك عشيره ي بي درد
در تحير از اين همه غوغا
گشته بر پا از آن هياهو گرد
ناگهان دختري نكو منظر
زان ميانه بسوي من رو كرد
قد بلند و سپيد روي و ظريف
طاق ابروش دام مي گسترد
گفت : آقا خبرنگارم من
تو كه را انتخاب خواهي كرد؟
من بيچاره ي نديد بديد
باخنم قيافه چو بازي نرد
زان همه خوشگلي و طنازي
نفسم حبس گشت و رويم زرد
آتشي در درون من افتاد
عشق چو قله من چو كوه نورد
گفتم ار انتخابات آزاد است
من تو را انتخاب خواهم كرد
در باغ سبز
سال ها بود كه من از تو طرفداريدم
اداهاي تو و حزب تو را جاريدم
هر شب و روز شعارات تو تبليغيدم
همره اسپره ي رنگ به ديواريدم
انتخابات كه شد ، سنگ تو بر سينه زدم
نه نگفتم به تو ، با راي خودم آريدم
بر دك و پوز رقيب تو بسي مشتيدم
دل خوش از وعده ي تو سخت فدا كاريدم
آن چه كردي به نظر خوب همان مي آمد
هر كه و هر چه به غير از تو من انكاريدم
هر چه را گفتي و با وسوسه تلقينيدي
هم چو طوطي ز پس آينه تكراريدم
چشم را بستم و دربست مريد تو شدم
تو شدي كعبه و من گرد تو پرگاريدم
هر چه آروغ زدي از سر سيري شكم
همه را آيه ي منزل شده انگاريدم
گول آن باغ در سبز تو را خوردم من
از چاخانات تو من خر شده افساريدم
بس كه تو خورده اي از توبره پرواريدي
ليك من لاغر و لاجون شده بيماريدم
ليكن اكنون چه بگويم كه نگفتن بهتر
كه نه نتها نرهيدم ، كه بسي خواريدم
تا سوار خرك خويش شدي جوريدي
زير جور و ستمت له شده و زاريدم
حاليا تا كه تو را زير كشم از خر خويش
يقه جر دادم و زوريدم و شلواريدم