دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۳ ۳۱ بازديد
تو كتاب درسياي بچگيام
يادمه چشم اميدت به ما بود
اميدت به ما دبستانيا بود
خوش نداشتيم عكس ماهت
روي سكه ها وكنج اسكناسا بشينه
زينت قاباي خاتم بشه و
پشت ميز با كلاسا بشينه
عكستو قاب ميگيرن فقط تماشا ميكنن
اسمتو ميارن و رسمتو حاشا ميكنن
چشم بيدار تو رو ديدن ولي
دلشون خوابه هنوز
بي خيال نگاه شرقي تو
چششون به اون ور آبه هنوز
اين روزا دلم گرفته ولي باز
بغضمو ميخورم و همراه پا برهنه ها داد ميكشم:
حالا من چشم اميدم به توئه
من هنوز
انتظار فرج از نيمه خرداد مي كشم